وقتی خبر غرق شدن صمد بهرنگی در رودخانه ارس
به تهران رسيد، قطعا ناصرزرافشان نيز در ميان همان نسل عاصی
بود كه هر شكار نسل در صحنه سياسی ايران شاهنشاهی، عزم آنها
را برای پر كردن جای خالی از كف رفتگان استوارتر می ساخت.
اكنون و در سالمرگ صمد بهرنگی، آن قصه نويس صادق روستاهای
آذربايجان، زرافشان موسپيد، از او ياد می كند. زرافشان های
آينده نيز از بهرنگی ياد خواهند كرد. اين ميراث نسل به نسل،
دست به دست خواهد شد. راز اين ماندگاری را از زبان زرافشان در
گفتگو با خبرگزاری های داخلی و در سالمرگ بهرنگی بخوانيد:
راز ماندگاری صمد بهرنگی، رازی ساده است كه
با همه سادگیاش، باور كردن آن و به ويژه كاربرد آن در عمل و
زندگی اجتماعی برای خيلی ها ساده نبوده است.
در طول تاريخ حكومتهای بسياری آمده و
رفتهاند، اما مردم تداوم تاريخی دارند و از اين رو آنان كه
نام و آثارشان با حكومتها پيوند خورده باشد، خود نيز با زوال
آن حكومتها زوال می يابند، اما آنان كه نام و آثارشان با
مردم پيوند يافته باشد، ماندگارند.
صمد از مردم بود و در ميان مردم ماند و برای
شناختن جامعه خود و تمايلات و نيازهای ضبط نشده و نامفهوم مردم
خود نيز دست به دامان "پوپر" و" هايدگر" زمان خود نشد، بلكه
اين شناخت را از بطن زندگی خود مردم به دست می آورد و از اين
رو رابطه او با آنان، رابطهای طبيعی و اثر گذار بود.
او در شرح حال خويش گفته است: "وقتی دوره
دانشسرا را تمام كردم و برای شروع كار علمی آموزش به روستا
برگشتم و به سرعت دريافتم كه بايد همه آن سخنان بيهوده را كه
در دانشسرا در زمينه كار آموزشی، بدون توجه به محيطی كه بايد
در آن كار میكرديم از روی جزوههای آمريكايی ترجمه شده است،
دور بريزم و با توجه به محيطی كه میخواستم در آن كاركنم و در
نظر گرفتن امكانات و نيازهای آن محيط راه و روش كار خود را
بيابم".
چون صمد در جبهه مردم بود، ناچار با قدرت حاكم
كه در برابر مردم قرار داشت، رو در رو شد. او جوهر و شجاعت اين
رو در رويی را داشت. او به قدرت حاكم و نمايندگان آن "نه" گفت
و با آن به مبارزه برخاست. ضمنا چون صاحب استعداد و قدرت خلاقه
هنری بود، نيازی نداشت با تكيه عصای حاكميت خود را سرپا نگه
دارد.
صمد نيازی نداشت كه با ضرب و زور تبليغاتی ضعف
خود را جبران كند. از اين ديدگاه صمد به معنای واقعی كلمه،
روشنفكر بود، زيرا رو در روی قدرت حاكم قرار داشت. گمان
میكنم اين ويژگی ذاتی روشنفكری است كه بدون آن هر اپراتور و
عمله فكری را نمیتوان روشنفكر دانست.
نظام حاكم در هر جامعهای نگهبان وضع موجود و
نظم و قانون موجود است. عملكرد دستگاه قدرت حفظ وضع موجود و
رسالت روشنفكر باز كردن چشم اندازهای آينده در برابر جامعه
است، از اين رو روشنفكر ذاتا در برابر نظم مستقر قرار می گيرد
و صمد به اين معنا و از اين گونه روشنفكر بود.
بسياری از اين ملاحظات ممكن است برای همسالان
من، برای نسلی كه با صمد آشنا بود مسائل بديهیای باشند، اما
گمان میكنم تكرار آنها برای نسل جوان كنونی كه زير بمباران
تبليغاتی سرگيجه آور و نوليبرالی و ياوه بافی پست مدرنيستی
بوده است، ضروری باشد.
مگر نه اينكه در هر جوامع در هر دورهای پر
بار زايندگی و تحول تاريخی آنها همين فضای انتقادی و همين
برخورد بی تعارف عقايد، همين مبارزه انتقادی متفكران و
روشنفكران جامعه را از زير يوغ و قيوميت سنتها و قدرتهای
مستقر گذشته آزاد ساخته و يكی از عناصر اصلی تحرك و پويايی و
خلاقيت بوده است كه نشاء همه پيشرفت های بعدی آن جوامع به شمار
می روند.
اطاعت كوركورانه از باورهای حزبی و قدرت های
حاكم يا رقصيدن به ساز آنها و برای جنايات آنها توجيه تراشيدن،
و تحريف كردن تاريخ و حقيقت در ازای اينكه قدرت حاكم جای كوچكی
را هم در زير سايه خود به اين قماش چاكران بدهد جز فرو بردن
جامعه به اغمای فرهنگی، تاكنون چه اثری در تاريخ به بار آورده
است؟
نه اينان و نه آنهای ديگری كه وجود خود را در
پوشش بی اعتنايی به امور سطحی و دنيوی پنهان میكنند و در
لفافه اداهای عرفانی يا مثلا تحقيق درباره طول لوله لول هنگ
فلان شاعر عهد دقيانوس با نقاب از عرصه مبارزه جاری اجتماعی
مردم زمانه خود عقب نشينی و فرار میكنند. هيچ يك به معنای
درست كلمه روشنفكر نيستند و صمد از قماش اين ها كه در جامعه ما
اكثريتاند، نبود.
صمد در معنای زبان مردم و رنج ها و آمال آنها
و در معنای آينده و چشم اندازهای آن روشنفكر و روشنگر بود. راز
ماندگاری و پيوند او با جامعه و تاثيرگذاری او بر جريان های
فكری اجتماعی در همين جا نهفته است. كار اينگونه روشنفكران
سرمايه گذاری بلند مدت و اساسی است و البته حاصل آن نيز در
بلند مدت به دست میآيد و پايدار است.
كسی كه میخواهد برای فردا پيامی داشته باشد
نمیتواند چندان پايبند و اسير اين جا و اكنون زمان و مكان
حاضر باشد.
صمد عمر كوتاه خود را در اين راه مايه گذارد و
از اين رو ماندگار شد او در ميان مردم و سرنوشت مبارزان جاری
است.
(ناصرزرافشان از جمله وكلای خانواده قربانيان
قتل های زنجيره ايست كه دوران محكوميت 5 ساله خود را زندان
اوين طی می كند.) |