درسال 1334 پانزده فيلم به نمايش درآمد و
تعدادی ازبازيگران به كارگردانی پرداختند كه وحدت و مجيد محسنی
ازآن جمله بودند. سال 34، سال يكه تازی "اميرارسلان نامدار"
بود. "اميرارسلان نامدار"
يكی از دو محصول استوديو پارس فيلم، اقتباسی ازيك داستان قديمی
عاميانه بود كه از نظرتجاری موفقيتی بزرگ يافت و حد نصاب فروش
تمام فيلم های فارسی پيش ازخود را شكست.
پارس فيلم، اين فيلم را نيزبا سرهم بندی و
شتاب ساخت و به بازارفرستاد. اميرارسلان نامدار دارای دكورهای
زشت و نامناسب بود، درتطبيق حركات و صداها دقت نشده بود، و
ازنظر فنی ضبط صداها ضعف بسيارداشت.
ايلوش و روفيا كه تا
آن زمان گمنام بودند، شهرت و محبوبيت خود را با بازی دراين
فيلم بدست آوردند. هرچند كه بازی خوبی ارائه ندادند. امير
ارسلان نامدار 35 ميلی متری، سياه و سفيد، و نويسنده فيلم نامه
و كارگردان آن شاپورياسمی و تهيه كننده اش دكتراسماعيل كوشان
بود. هوشنگ قديمی نقد نويس مطبوعات سينمايی درباره فيلم
اميرارسلان چنين نوشت:
"فيلم اميرارسلان برای تهيه كنندگان سابق
فيلمهای "درام موزيكال"! بهانه خوبی بوده است تا با دست
آويزافسانه و فانتزی، هرمهمل ولاطائلی كه بفكرشان رسيد برای
تماشای مردم عرضه فرمايند. برای اين مدعيان فيلم نديده قبلا
بايد مشخصات و علت حوادث و روياهائی كه مولود طبع خيال پرداز
افسانه سرايان است تحقق داده شود و گرنه چنانچه تهيه كنند و
كارگردان ازتهيه صحنه های مشكل و ابتكاری شانه خالی كرده و به
بهانه نبودن وسيله، تكه های فيلمهای ديگران را درفيلم خود
بگنجاند ديگردليلی برای فيلم برداری ازيك رشته مهملات سخيف كه
عنوان افسانه به آنها داده شده باقی نمی ماند.
اين فيلم ها حتما بايد دارای صحنه های پرتجمل
و با شكوه و حوادث مشغول كننده و ابتكارات فنی فيلم برداری
باشد تا نقص سوژه و سستی داستان را جبران و ساعتی تماشاچی را
سرگرم نمايد.
اساسا فانتزی صنعت سهل و ممتنع است. سهولت آن
ازاين جهت است كه سناريست و كارگردان دربهم انداختن حوادث و
توجيه قضايا چندان دچار اشكال نيستند و هرجا گرهی پيش آيد با
((نيروی سحر و افسوس و قوای ماوراء الطبيعه)) آنرا حل و فصل می
كنند! اما ممتنع است ازاين جهت كه تجسم اين قوای مافوق طبيعت و
لطف شاعرانه ای كه بايد دراين فيلمها نهفته باشد ذوق و تجربه و
اطلاعاتی لازم دارد كه به مراتب پيش ازمحتويات چنته فيلم سازان
مبتدی است. گذشته ازاين درفيلم فانتزی و حتی درافسانه های موقع
خواب هم بايد زمان و مكان و هماهنگی رعايت شود و حتی درفانتری
هم شايسته نيست كه كلاه سيلندر و لباس فراك با زره و كلاه خود
و گاری كاه و يونجه دريك صحنه قرارگيرد و والس "جنگل وين" با
آهنگهای مطربی دربار پطرس شاه بدنبال هم شنيده شود.
اين تذكرات صورت عيب جوئی و بدگوئی ندارد بلكه
حقايق مسلمی است و اگر خود كارگردان و تهيه كننده خويشتن را
بجای تماشاچی بگذارند به اين مسائل پی خواهند برد.
دكور و ماكت محموعا زشت و پوشالی است و كاش
لااقل كادرها را محدود تر ميگرفتند تا لااقل چشم تماشاچی
ازتماشای شكاف های دكور و رنگ و روغن كثيف ديوارها آزار نبيند.
تروكاژ و ابتكارات فيلم برداری يا تكه ای ازفيلمهای خارجی است
و يا آنقدر بچه گانه و سطحی است كه عكاسان دوره گرد بهتراز
آنرا تهيه می كنند، سربريده فرخ لقا
و صحنه ديوهای پرنده از اين حيله های سينمائی است. ازسينكرون و
تطبيق صدا و ضبط صوت بهتر از صرفنظر كنيم. نمونه آن سخنرانی
خواجه طاوس دروازه بان است كه هر فارسی زبانی را اززبان مادری
خود بيزارمی كند. ديالوگ و مكالمه به انصاف هنرپيشه واگذارشده
كه اگرمايل باشد لفظ قلم و كتابی رل خود را اظهاركند و
اگربخواهد عاميانه صحبت نمايد.
انتخاب هنرپيشه هم جز درمورد قهرمانان اصلی
داستان ( كه نسبتا خوب انتخاب شده اند) ظاهرا به قيد قرعه بعمل
آمده و درنتيجه رل مرآت جنی به آقازاده مديراستوديو اصابت كرده
و با آن صورت صاف بی گريم و ريش و سبيل چخماقی دراين فيلم
"كورش كوشان" بصورت "شاه موشان" ظاهر گرديده است. وقتی جناب
اميرارسلان با آن يال و كوپال اين طفلك پنج ساله را (پدر) خطاب
می كند شنوندگان ازوحشت بخود ميلرزند! سايردلاوران و درباريان
هم با هيكل نامتناسب و كلاه های مقوائی و نيزه های حلبی هر يك
به طريقی ازتماشاچی دل می برند. برای تكميل صحنه های فيلم، طبق
معمول سنواتی يكی دو صحنه هم رقص به فيلم افزوده شده كه خود
حكايتی جداگانه دارد... عكس غيرفوری اميرارسلان كه با كمال دقت
برداشته شده و درفيلم دست بدست ميگردد نشان ميدهد كه فن عكس
برداری درقرن ديوان و جادوگران تا چه پايه پيشرفت داشته و اين
خود جای تاسف است كه درعصر اتم صنعت عكس برداری دركشورما هنوز
بحدی ابتدائی و درحال ركود باشد كه چند حلقه عكس متحرك نتوانند
تهيه كنند و ما را مجبورنمايند كه به خوانندگان خود توصيه
نمائيم كه اميرارسلان قابل ديدن نيست."
جمشيد شيبانی
پس ازتاسيس استوديو ايرانا فيلم درخيابان
فردوسی، اقدام به تاسيس كلاس هنرپيشگی كرد و ازحالتی، فكری،
جواد معروفی، بهرامی، نقشينه و طباطبائی دعوت كرد تا دروس
زيبائی شناسی، فن بيان، فن بازيگری، تاريخ تئاتر و سينما، گريم
و موسيقی را به علاقمندان بياموزند. برخی تصورمی كردند شيبانی
خواهد توانست تحولی درسينما ايران ايجاد كند و هنگامی كه او
دست به ساختن فيلمی به نام "برای تو" درايرانا فيلم زد. پيش
بينی می شد كه فيلمی موفق ازكاردرآيد. اما "برای تو" نه تنها
اثرموفقی نبود و تحولی درسينما ايران بوجود نياورد، بلكه شكست
سختی خورد. فيلم كه اقتباس ناشيانه ای از "مكانی درآفتاب"
(ساخته جرج استيونس) بود، بيشتر ازيك هفته كارنكرد و باعث شد
كه شيبانی مدتی ازسينما كنارگيرد. محورداستان برای تو بازهمان
مساله "تجاوز" بود. بازيگران عبارت بودند از مورين، شهلا، رفيع
حالتی، ايران دفتری، ظهوری و دست دوز، كه اغلب آنها سابقه كار
تئاتری داشتند.
"زهره فيلم" كه توسط علی محمد نوربخش بوجود
آمده بود، اولين اثرخود را دراين سال به نمايش گذاشت. اين فيلم
"پنجمين ازدواج" نام داشت كه "نصرت
الله وحدت" كارگردان و نوربخش فيلم بردارآن بود. داستان
اين فيلم 16 ميلی متری سياه و سفيد چنين بود: مردی كه چهاربار
ازدواج كرده، باز هم به دختری دل می بندد و سرانجام برای
پنجمين بار ازدواج می كند. همسرانش از ماجرا با خبرمی شوند و
به همراه تازه عروس با او درمی افتند تا جائی كه مرد ناچار به
فرارمی شود.
دومين محصول زهره فيلم، فيلم 16 ميلی متری
"خسيس" بود كه ازاثر مشهور "مولير" اقتباس شده، و رضا زندی
تهيه كننده، و كارگردان آن بود. دراين فيلم، زندی، نبی پور،
احسانی و شيده بازی كردند.
كاروان فيلم، "مهتاب خونين"، به كارگردانی
موشق سروری را به نمايش در آورد. اين فيلم را مهدی ميثاقيه
تهيه كرد و با اين اثربود كه كارش را در سينما آغاز كرد و
بعدها بصورت يكی ازتهيه كنندگان بزرگ ايران درآمد. بازيگران
مهتاب خونين هوشنگ بهشتی، منيره تسليمی، كنعان كيانی، قدكچيان
و لئونيد سروری بودند.
"پايان رنج ها"- كه فستيوال سينمای ايران آنرا
به عنوان بهترين فيلم برگزيد- در"ايران فيلم" ساخته شد.
نويسنده و كارگردان فيلم مهدی رئيس فيروز، تهيه كننده جليل
قديری، فيلم بردار ابوالقاسم رضائی و بازيگران آن مهين ديهيم،
آزاده، هوشنگ بهشتی، و منوچهرزمانی بودند. فيلم برداری پايان
رنج ها يازده ماه طول كشيد. اين فيلم دارای صحنه های طولانی و
خسته كننده، فيلم برداری نسبتا خوب و موضوع تكراری
تجاوزبود. هوشنگ قديمی درزمان
نمايش اين فيلم درمجله پيك سينما نقدی برآن نوشت كه بخش هايی
ازآن چنين است:
درفيلم "پايان رنج ها" برخلاف فيلمهای سابق
ايرانی اشتباهات و معايب عمده ای وجود ندارد و صرفنظراز بعضی
جزئيات ازقبيل معايب انگشت شمار در مونتاژ، عوض شدن و تغيير
نوردرآن واحد و كامل نبودن دكور، فيلم بطور كلی ازساير جهات
خوب است و اين مزيت به ما فرصت ميدهد كه يك فيلم ايرانی را هم
ازنظرهنری مورد بحث قرار دهيم.
دردرجه اول سناريوی فيلم يك موضوع بی ارزش
معمولی است و دارای سكته ها و نواقص بيشماراست. بازهمان فرمول
مكرر "گمراه شدن دختر" تكرار
می شود و اميدی هم نمی رود كه به اين زوديها اين قبيل موضوعات
به اصطلاح "اخلاقی” سينمای ما را ترك كنند... عدم توجه به
مشخصات و عادات اجتماع هم عيب ديگری است كه اميد می رود مثل
سايرامراض سينمائی مسری نشود ازجمله مشت بازی و هفت تيركشی و
تيراندازی مكرری است كه خوشبختانه هنوز درايران چندان متداول
نشده اساسا اين صحنه سازی ها و كشت و كشتارها درفيلمهای فارسی
موردی ندارد. اگراز نظرآنتريك و گرم كردن فيلم باشد كه چنين
منظوری برآورده نمی شود و اگربرای نتيجه گرفتن و آموختن باشد
كه آن هم درست نيست... موزيك متن فيلم نسبتا خوب است و دراغلب
موارد صفحات مناسبی انتخاب شده ولی بطور كلی رعايت تناسب بين
آنها نشده است و مخلوطی ازآهنگهای ايرانی و اسپرت شاه اسمعيل و
جاز و سمفونی فرنگی، گرد آوری شده است و گذشته ازاين صدای بلند
موزيك گاه گاه سخن هنرپيشه را محو می كند..."
استوديو شهرزاد كه ازسال 27 درزمينه دوبله
فعاليت داشت، دراين سال دومين محصول خود به نام "دزد بندر" را
به بازارفرستاد كه مورد استقبال قرارگرفت. "دزد بندر" نقص های
زيادی داشت، اما بخاطر شكل بيانی اش كار تازه ای درسينمای
ايران محسوب می شد: زيرا تمام صحنه های مربوط به تخيلات معتاد
فيلم به شيوه های سوررئاليستی ارائه شده بود. درمتن فيلم آهنگ
های بتهوون و چايكوفسكی بكاربرده شده بود، همين موسيقی با عظمت
و عدم تطبيق آن با صحنه ها، ضعف و كوچكی فيلم را آشكارمی كرد.
شناسنامه دزد بندر چنين است: كارگردان احمد شيرازی، نويسنده
فيلم نامه اميرغفوری (اميرشروان)، فيلم برداران احمد شيرازی و
شعبانيان، بازيگران محسن مهدوی، مهين ديهيم، معبری و مباركيان.
اين فيلم 35 ميلی متری سياه و سفيد بوسيله مهندس طائفی و ژانتی
( مديرسينمای كريستال) تهيه شده بود.
"دماغ سوخته ها"، فيلم ديگراين سال است كه
بوسيله مهدی بشارتيان عرضه شد. اين فيلم دراستوديو هنرفيلم
تهيه شده بود و بشارتيان همه كاره آن بود. فريمان، ثريا، جواد
تقدسی، خرمی، مرادی، و علی وكيلی در "دماغ سوخته ها" بازی
داشتند.
بجز اميرارسلان نامدار، دراين سال پارس فيلم،
"غروب عشق" را نيز به بازار فرستاد. تهيه كننده، كارگردان و
فيلم نامه نويس غروب عشق احمد فهمی بود. فيلم برداری آنرا
عنايت الله فمين انجام داد و فروغ سهامی، محسن مهدوی و هوشنگ
اميرفضلی دراين فيلم بازی داشتند.
"خون و شرف" يكی ازدو محصول ديانا فيلم دراين
سال است ( فيلم ديگر "خوب و خيال" نام داشت). پيام "خون و شرف"
اين بود كه: ژاندارمها درراه انجام وظيفه ازهيچ فداكاری دريغ
ندارند، همه طبقات بايستی برای خدمت به ميهن دوش بدوش هم به
جنگند، و ياغيان و خائنين به وطن و كسانی كه امنيت را بهم می
زنند بايد بدانند كه سرانجام سركوب خواهند شد. به دليل جهت
گيری تبليغاتی خون و شرف، ژاندارمری كل كشور موافقت كرد كه
وسائل جنگی لازم را دراختيار ديانا فيلم بگذارد. درنتيجه 120
ژاندارم با ساز و برگ جنگی و وسائل و تجهيزاتی نظير زره پوش
دراختيار سازندگان اين فيلم صد دقيقه ای قرارگرفتند. كارگردان
خون و شرف ساموئل خاچيكيان و فيلم بردار آن ژرژ ليجنسكی بود.
دراين فيلم آرمان، تهمينه، سيروس جراح زاده، ايرج دوستدار،
خواجوی، سپهرنيا و ويگن بازی داشتند. خون و شرف با چنان شكست
تجاری روبرو شد كه سانار خاچاطوريان، تهيه كننده آن، برای
هميشه سينما را ترك گفت. "خون و شرف" از اولين فيلمهايی است كه
اكيپی جهت تهيه صحنه های فيلم بطوردستجمعی به نقطه ای سفر
كردند و كليه صحنه ها را درخارج ازاستوديو به پايان بردند. اين
اكيپ مركب از بيست و پنج نفربود.
تمام بازيگران فيلم، به علاوه اكيپ فنی، پنجاه
روز دردوازده كيلومتر بابلسر دردهكده كوچكی، بسربردند. برای
فيلم برداری تمام صحنه ها روی هم رفته سی روز پيش بينی شده
بود، اما هوای نامساعد ازيك طرف و صحنه های مشكل و شلوغ فيلم
ازجانب ديگرحدودا يك ماه به مدت پيش بينی شده افزود و ازيك
ميليون ريالی كه خرج تهيه فيلم كردند، بيش ازنيمی ازآن صرف
مناسب كردن شرايط زيست بازيگران و كاركنان فيلم شد.
"سانارخاچاطوريان" تهيه كننده فيلم درمورد اين
فيلم چنين گفته است: .... "خون و شرف" بجای بازگو كردن ماجرای
شهری ها، عشق، زندگی، و مرگ آنها، سراغ كسانی رفته است كه تا
كنون درفيلمهای ايرانی و حتی نوولها و داستانها اسمی ازآنها
برده نشده است، اينها ماموران دشتها بی آب و علف در ميان كرانه
های سهمگين پنجه درپنجه راهزانان قهار و جنايتكار انداخته و
حكومت قانون را استوار می گردانند."
"خواب و خيال"، دومين محصول ديانا فيلم، را
مجيد محسنی كارگردانی و ژرژ ليجنسكی فيلم برداری كرده بود.
ازاين فيلم به عنوان اولين كمدی كه "حداقل خصوصيات" اين سبك
فيلم سازی را با خود دارد، ياد شده است. در سالهای قبل ازتهيه
"خواب و خيال" فيلمهايی دراين زمينه بوسيله پرويز خطيبی ساخته
شد كه چارچوب و محور بيشترآنها دروهله اول "ديالوگ" و سپس
"ميميك"، آنهم بصورت ناپخته و ابتدائی بود. خواب و خيال،
ازمعدود فيلمهايی بود كه تكنيكی قابل توجه داشت و فيلم اساسا
موهون ليجنسكی بود كه با فيلم برداری و مونتاژش به آن اعتبار
داده بود. ازجمله موارد تكنيكی خواب و خيال بهره بردن از طريقه
"ترانس پارانس" بود ( بدين طريق كه از يك موضوع فيلم گرفته و
روی پرده می اندازدند و بعد موضوع ديگررا برابر آن قرارداده و
مجددا فيلم برداری می كنند.) صحنه هايی نظير سعود مجيد محسنی
با چتر و گفتگو با مجسمه فردوسی در ميدان فردوسی در حاليكه
چندين برابر اندام فردوسی را دارد، اگرچه ظرافت و ريزه كاری
های لازمه را فاقد است، ولی درمقايسه با فيلم اميرارسلان عالی
است.
قسمتی از بررسی هوشنگ قديمی درباره خواب و
خيال چنين است.
"منظوراصلی تهيه كنندگان اين فيلم گذراندن وقت
مردم نبوده و انتظار داشته اند كه يك كمدی اجتماعی و اخلاقی
بوجود آورند، منتهی چون ما هنوز از كارفيلم برداری تجربه زيادی
نداريم و دراين رشته به اغلب هدفهای (تركيبی) خود نمی رسيم.
دراينجا هم اين دو ايده كه خندانيدن تماشاچی و
آموختن يك درس اخلاقی باشد هيچيك به نتيجه نرسيده پند دادن
درچنين فيلمی نتيجه نمی بخشد چون مردم ازيك كمدی سبك كه موضوع
آن دراطراف مارو مرتاض و كافه و اكروباسی و عشق ساده دو جوان
ميگردد، چنين انتظاری ندارند و هدفهای اخلاقی آنرا بصورت شوخی
و تمسخر تلقی می كنند، اما درخندانيدن مردم هم موفقيتی بدست
نيامده چون اساس اين كمدی برروی تضاد ظواهر و قيافه های و ژست
های تصنعی و حركات صورت بنيان گزارده شده و از اكسيون و حركت
كه پايه اصلی كمديهای سينمائی است استفاده ای بعمل نيامده است،
با اين وصف تماشاچيان واقعی بطوركلی از فيلم "خواب و خيال"
راضی نخواهند بود. چرا كه تماشای مناظرمتفاوت و اشخاص مختلف كه
بوسيله يك فيلم برداری خوب و روشن نشان داده می شود به تنهائی
لذتی نخواهد داشت. درسراسر فيلم "خواب و خيال" آثار يك عدم
تناسب و عدم همكاری اشكار است، كار فيلم برداری و مونتاژ هيچ
شباهتی با سناريوی ناقص و ديالوگ مزخرف آن ندارد و بازی
هنرپيشه اول فيلم قابل مقايسه با بازيگران ديگر نمی باشد... ما
درمورد "خواب خيال" وارد جزئيات نشده و فقط ياد آوری می كنيم
كه عيب اصلی اين فيلم بازيهای نادرست و بسيار بد بعضی از
بازيكنان و موضوع پيش پا افتاده و غيرقابل توجه فيلم است و
امتياز "خواب و خيال"، همان فيلم برداری ماهرانه و صحيح و
مونتاژ بسيارخوب آن است."
استوديو عصرطلائی بعد ازهشت ماه كارروی "فرزند
گمراه"، آنرا به بازار فرستاد. اين فيلم سوژه ای پليسی داشت كه
با محيط ايران سازگارنبود. وجه مشخصه فرزند گمراه می توان
درديالوگهای مبتذل و گاه ركيك آن دانست. نويسنده و كارگردان
اين فيلم امين امينی و تهيه كننده آن كردوانی بود. مهندس بديع
و خانی نيزكارفيلمبرداری را انجام دادند. مشاءالله ناظريان
منتقد مطبوعات سينمايی ايران، درهنگام نمايش اين فيلم چنين می
نويسد.
فيلم "فرزند گمراه" ازيك لحاظ دچاراين عيب
اساسی است كه از يك سوژه پليسی استفاده و به هيچ وجه نتوانسته
است آنرا با محيط ايران چه دزدهای ايران و چه دستگاه پليسی
ايران تطبيق دهد. شخصيت ها همگی مصنوعی، كارها و اعمال و رفتار
همه غيرواقعی و بعضی ازصحنه ها عينا كپی ناشيانه ای از فيلم
های پليس آمريكائی است و اين موضوع آنقدردرسراسر فيلم به چشم
می خورد كه حتی تماشاگرعادی نيزآن را درمی يابد. ازلحاظ معنوی
و مضمون سوژه دست كمی ازفيلمهای ديگرايرانی ندارد. هدف فيلم
مشخص نيست. علل و روابط بطورمنطقی بيان نمی شود. يك فيلم به
ظاهر پرانتريك و پليسی به مسائل به اصطلاح اجتماعی و ناموسی و
غيره كشيده می شود و بالاخره نتيجه سردرگمی گرفته می شود و يا
بهتر آنكه اصلا نتيجه ای گرفته نمی شود. فرم سناريو هم عجيب و
مضحك است. قسمتهايی ازچند داستان و فيلم خارجی درآن داخل می
شود. كلمات و ديالوگ به تيپ ها نمی خورد، و يا آنكه بسياروقيح
و بدون نزاكت است. و اصلا جملات از لحاظ ادبی بی ارزش و پيش پا
افتاده است."
دراين سال پروبز خطيبی فيلم "خانه شياطين" را
دراستوديو اوريانتال ساخت كه همانند آثارقبلی او توفيقی نيافت.
اين فيلم كه مهدی انوشفرآنرا فيلم برداری كرده بود، درابتدا 16
ميلی متری سياه و سفيد بود كه بعدا به 35 ميلی متری تبديل شد.
سالار عشقی دراين سال فيلم "جادو" را ارائه داد كه همه كاره آن
خود اوبود. عشقی همواره سعی می كرد با حداقل امكانات بتواند
فيلمی بسازد تا خرج كمتری بردارد. شهين، بيك خان و سهيلا
درجادو بازی داشتند و اين فيلم نيزمانند ديگر فيلمهای سالار
عشقی بی سروته و پيش پا افتاده بود.
"آخرين شب"، به كارگردانی حسين دانشور
ازديگرمحصولات سال 34 بود. اين فيلم دراولين فستيوال فيلمهای
ايرانی، كه با همكاری مجله ستاره سينما برگزارشد، جايزه بهترين
فيلم برداری را نصيب مهندس بديع كرد. موضوع فيلم، داستان فريب
خوردن يك دختر به دست جوان هرزه ای است. دختر كه باردارمی شود،
مرد او را رها می كند و ناپديد می شود. دختربا مرد صاحب منصبی
ازدواج می كند و سامان می گيرد. دراين حال جوان هرزه به زندگی
وی بازمی گردد و پس از يك سلسله ماجرا به طريقی ازبين می رود و
زن و همسرش زندگی آرام خود را ادامه می دهند.
شبيه به "مضمون" آخرين شب، كه "فضل الله
منوچهری” فيلم نامه آنرا نوشت، قبلا چند فيلم ساخته شده بود.
دربعضی از فيلمهای اوليه فارسی دختر اغفال شده، رقاصه كاباره
می شد، سرانجام به تيرجانسوز شوهر و يا پدر و برادر متعصب ازپا
درمی آمد. اما "آخرين شب" پايانی خوش داشت. اين فيلم نيزپراز
آوازها و رقصهای بی مورد بود. آخرين شب دراستوديو بديع ساخته
شد و آزاده ، بيك خان، طباطبائی، سهيلا و عزت الله وثوق درآن
بازی كردند. |