همزمان با رسوائی "هلالی” مداح پای قليان ترياك و ادامه كنسرت
های مداحی او در تهران، از كنسرت
گروه موسيقی "بيدل" كه قرار بود در آن حسامالدين سراج بخواند
لغو شد. اين كنسرت قرار بود 15 شهريور در تهران اجرا شود اما
تا سه روز قبل از اجرا مجوز آن صادر نشده بود. زمانی اين مجوز
صادر شد كه فرصت تبليغ از دست رفته بود و لغو كنسرت منطقی تر
بود. سراج در نامهای خطاب به مسوولان موسيقی كشور، تحت عنوان
< سخنی با مردم> نوشت:
پس ازيك ماه ترديد و بلاتكليفی، دفترموسيقی وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی برای كنسرت موسيقی بنده و گروه بيدل، مجوز صادر
كرد! و اين در حالی است كه سه روز بيشتر به تاريخ برگزاری
كنسرت نمانده است! قريب به سه سال است كه به انحای مختلف با
قرار دادن شرايط صعب و اما و اگرهای ويژه توسط اماكن ذیربط،
اين اجرا به تعويق افتاده و امسال پس از طی هفتخوان و بعد بيش
از يك ماه تاخير و ترديد، مجوز به نحوی صادر شد كه فرصت
اطلاعرسانی و تبليغ مردمی نباشد.
مكن به چشم حقارت نگاه درمن مست
كه نيست معصيت و زهد بی مشيت او
...
خدايش بيامرزد استاد تاج اصفهانی را. در مجلسی به همراه دو يار
وفادارش - استاد كسايی و استاد شهناز - اين بيت را در گلايه
ازدون صفتیهای روزگار خوانده بود:
تاجم نمیفرستی، تيغم به سر مزن
مرهم نمیگذاری، زخم دگر مزن
اين نگرش و عملكرد، نه تنها خدمتی به ساحت دين و نظام اسلامی
نيست، بلكه آتشی در خرمن دين خواهد انداخت كه دير يا زود در
خرقه پشمينه زهدفروشان نيز در خواهد افتاد.
آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت
حافظ اين خرقه پشمينه بينداز و برو
چرا برخی اهل هنر به دلايل گوناگون حساب خود را از حساب دين
جدا كردهاند؟ و چرا بازار سالوس و ريا گرمتر از بازار صدق و
صفا شده است؟
كردار اهل صومعهام كرد میپرست
اين دود بين، كه نامه من شد سياه از او
پس از گذشت 28 سال از انقلاب و حاكميت جمهوری اسلامی، هنوز
تنها سالن استاندارد تهران برای برگزاری كنسرت موسيقی، تالار
وحدت ( رودكی سابق و باقی مانده از دوران شاه) است كه گنجايش
آن فقط 800 نفر را دارد و برای كنسرتهای موسيقی با ظرفيت
بيشتر میبايست از سالنهای ورزشی يا زمين چمن كاخ موزهها -
تنها در سه ماه تابستان- استفاده كرد؛ البته اگر رای مديران بر
آن تحقق گيرد.
ياد درد دل رندانه آن فقير صاحبدل میافتم كه گفت:
گر بُدی پيه و پياز و هيمه همسايگان
پی پيازی میزديم امشب اگر نان داشتيم
با توجه به اينكه تهران امروز نزديك به 20 درصد جمعيت ايران را
درخود جای داده است، تغذيه فرهنگی - هنری اين اجتماع، منوط به
وجود آمفیتئاترهای بزرگ و با برنامهريزی هنری - فرهنگی مطلوب
است. اميدوارم خداوند به مسوولان توفيق توجه به اين امر خطير
را عنايت فرمايد. و باز اميد آن دارم كه خداوند توفيق عاشقانه
نگريستن به امور و دلسوزی به حال مردم را عنايت كند تا ديگر
بين هنر و دين (و بهويژه موسيقی و مذهب) اين ديوار موهوم و
اين مرزبندی جاهلانه باقی نماند. و هنرواره جای هنر را نگيرد و
خزف با پوشش مزورانه دينی جايگزين صدف نشود و حقيقت امر
آنگونه كه هست برای مردم تبيين شود.
جهانيان همه گر منع من كنند از عشق
من آن كنم، كه خداوندگار فرمايد |