متاسفم برای چنين روزگار عبوسی! وقتی كه
نتيجه شعار مهرورزی دولتی ، برخورد با دانشجويان و زنان از آب
درمیآيد و وقتی دستاورد قول مردانه آوردن پول نفت بر سر سفره
فقيران، چيزی جز توزيع فقر نباشد، طبيعی است
كه در چنين شرايطی
, فرهنگ و كتاب و هنر هم چنين
سرنوشتی پيدا كنند كه كرده اند.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی احتمالا بر اين
باور است كه شعر، كلام و نوشتههای ما موجبات فقر و نكبت را پيش
آورده است. احتمالا معتادان ميليونی بعد از مطالعه دقيق آثار
ما از صراط مستقيم منحرف شده اند .
لابد فساد، فحشاء، فقر، بیكاری و
اختلاف فاحش طبقاتی، ركود،
تورم، گرانی
كمر شكن،
سقوط بی سوال محرومان در اعماق گرسنگی و بی پناهی و همه و همه
زير سر كلمات ما است!
ميليونها ايرانی زير خط فقر آمار همين
دولت است، اين
تشويش اذهان عمومی و تبليغ عليه اين و آن
است؟ پرسش من اين است كه آثار ما در
3 هزار صفحه چگونه میتوانند
اين همه ويرانی ببار آورد؟
در 27 سال اخير، هيچ دورهای اين همه كينه
ورزانه نبوده است . دايره مميزی كتاب در وزارت ارشاد، آن را به
انبار كتاب تبديل كرده است، ناشرانی را میشناسم كه همه
اندوخته خود را روی كار كتاب گذاشته و همه دستاورد او در وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی به گروگان زمان درآمده است؛ چرا؟
ما مینويسيم كه نكبت، فقر،
فحشاء، رنج
و گرسنگی نباشد . ما به نفع آزادی و عدالت می نويسيم تا
روياهای ما از جنس صلح و سعادت باشد ،
ما از دشمنی و نفرت افكنی
نمی نويسيم.
اگر عدالت اين است كه هر منتقد و مخالف و
اهل قلم مستقل و شرافتمندی را به زاويهای منزوی اش كنند،
عدالت به نحو احسن رعايت شده است. وای به دولتی كه نتواند سخن
منتقد و مخالف خود را بشنود.
حاضر نيستم برای چانه زدن و
پیگيری سرنوشت آثار توقيف شده خود به وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی نزديك شوم ! پشيمانی بزرگی در پيش است. |