پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

ارشيو هفتگی

درباره پيك هفته


 

 

پيک هفته

 
 
 

تاريخ تکرار می شود
آنچه آنها بی حجاب کردند
فاطمه رجبی و عشرت شايق با حجاب می کنند
ملکه اعتضادی  
و پری آژدان قزی
در جمهوری اسلامی
محمد ناظری


 

گاهی تاريخ به نوعی تکرار می شود، که مطالعه و مقايسه وقايع دو دوران، به دانش و بررسی وسيعی نياز دارد، ولی زمانی رويداد های دو دوره تاريخی چنان شباهتی پيدا می کنند که نيازی به چنين مطالعه ای ندارند، بلکه فقط بايد اخبار دو دوره را مرور کرد.

در دوره ملی شدن صنعت نفت، چه قبل از کودتای 28 مرداد و چه پس از آن شخصيت هايی ظهور کردند که شباهت های آنان با کيش های امروزی شان تعجب برانگيز است. رجال سياسی را کاری ندارم، دو مورد از بانوان صحنه سياسی آن دوران را با همتا های امروزی شان می خواهم مقايسه کنم.

 

مورد اول: ملکه اعتضادی را می شناسيد؟ اگر نمی شناسيد و نمی دانيد از قلم من بخوانيد: در سالهای جوانی من، که به دهه 1330 باز می گردد، اين خانم از خانواده ای مرفه و تازه به دوران رسيده بود. از زيبايان تهران بود. شيک می پوشيد و از جلوه خود در رابطه با رجال مرفه و پول ساز حداکثر استفاده را می کرد. شم اقتصادی خوبی داشت و امکانات را از دست نمی داد. حرف های سياسی اش خبرهای داغ و جنجالی مطبوعات بود. پيش از 28 مرداد در توطئه های دربار شاه عليه جنبش ملی شريک بود و در روز 28 مرداد سوار بر تانک های ارتشی در خيابان ها و ميادين از سر دسته های تظاهر کننده به نفع شاه و کودتا بود. نگاهی به عکس های مطبوعات آن سالها اگر بياندازيد، ملکه اعتضادی را در بسيار از آنها می بينيد. پس از کودتا، با استفاده از همان روابط  و حمايت وابستگان دربار و کودتا، که زبانش بدليل نقشی که درکودتا بازی کرده بود، بر سر همه آنها دراز بود، شروع به گرفتن وام از بانک ها و بخصوص بانک "ايران و ژاپن" کرد. وثيقه های بی پشتوانه نزد بانک ها به رهن گذاشته و با استفاده از همان روابطی که نوشتم چند ميليون تومان به جيب زده و پيش از آنکه از رنگ و لعاب بيفتد مقيم اروپا شد.

 

وقتی سخنان و نظرات چند سال اخير خانم عشرت شايق نماينده کنونی مجلس (هفتم) را می خوانم ياد سخنان و نظرات جنجالی ملکه اعتضادی در مطبوعات دهه 30 می افتم. افاضات وی نيز دست کمی از افاضات اجتماعی و اقتصادی ملکه اعتضادی ندارد، منتهی اولی برو روئی داشت و دومی اگر هم داشته باشد در چادر و چاقچور پنهان است. يا لااقل برای ما پنهان است. ملکه اعتضادی هم نسبت به مخالفين سياسی شاه و دربار و وابستگان دربار همين شيوه استدلال هائی را داشت که ايشان دارد. او هم با رقبای خود برخورد تندی داشت، گرچه اوضاع در آن سالها به گونه ای نبود که جرات کند فتوای به دار کشيدن زنان خود فروش خيابانی را بدهد و از به دار کشيدن اين قربانيان بی عدالتی های اجتماعی دفاع کند.

 

مورد دوم "رقيه آزادپور" است که در همان سالهای ميدان داری ملکه اعتضادی، هر دو نام خود را عوض کرده و به "پری آژدای قزی" معروف شده بود. ظاهر و طرز رفتار او با ملکه اعتضادی کمی تفاوت داشت. از خانواده ای تنگ دست بود و دلال محبت! در تظاهرات شاه پرستانه حنجره می دريد؛ رکيک ترين واژه ها را نثار نخست وزير وقت(مصدق) می کرد. سوار تانک نشد، لباس شيک نمی پوشيد، چماق به کمر می بست و به وطن دوستان فحاشی می کرد. تصاوير و شرح حال او هم در نشريات آن زمان محفوظ است.

 

حالا و در اين ايام، وقتی نوشته های "فاطمه رجبی" زن حسين الهام سخنگوی دولت احمدی نژاد را می خوانم، "پری آژدان قزی" پيش چشمم مجسم می شود. ايشان هم نام خود را عوض کرده است. نام خانوادگی پدرش "دوانی" است و فاميل شوهرش هم "الهام" ولی بمناسبت نقشی که برعهده گرفته، نام خانوادگی "رجبی" را انتخاب کرده است. نام واقعی کوچکش را کمتر کسی می داند ولی به احتمال قوی نام "فاطمه" را نيز در رابطه با همين نقش جديد انتخاب کرده و يا برايش انتخاب کرده اند. پری آژدان قزی چادر را به کمر می بست، اين يکی چادر را چنان به سر می کشد که يک چشمش از زير آن بيشتر ديده نمی شود.

فاطمه خانم رجبی تظاهر به مسلمانی می کند و برای "شريعت" پستان به تنور می چسباند، سايت اينترنتی دارد ولی نقشش همان نقش پری آژدان قزی است. "معبود" پری شاه بود و معبود اين يکی احمدی نژاد. برای او بيوگرافی می نويسد و او را معجزه هزاره می نامد. ظاهرا همين اوهام را به "معبود" هم القا کرده که آن بنده خدا در سازمان ملل "هاله" نور به دورسر خود احساس می کند. در اوضاعی که مطبوعات حق مصاحبه با خيلی از سياسيون و مذهبيون و روحانيون را ندارند و اگر از خط قرمز های شورای امنيت ملی عبور کنند روزنامه و نشريه شان بسته می شود و گريبان دانشجويان را برای انتشار چند نشريه دانشجوئی گرفته اند، او با رکيک ترين واژه ها مقاله عليه مخالفان دولت احمدی نژاد می نويسد. سايت فرمانده اسبق سپاه – محسن رضائی- فيلتر می شود، اما سايت فاطمه خانم"فيلتر" نمی شود. خانم رجبی برای احمدی نژاد سينه به تنور می چسباند و مزد و پاداش آن را شوهرش که حسين الهام باشد می گيرد. وزير و سخنگو و ... در دولت می شود.

هنوز باور نمی کنيد که نه در آستانه کودتا، بلکه به مراحله تثبت آن رسيده ايم و ميدان افتاده است دست "ملکه اعتضادی" ها و "پری آژدان قزی" ها؟ آنها به نان و نوائی رسيدند که معده شان قدرت هضم آن را داشت، اما ظاهرا نان و نوائی که اينها بدنبالش هستند چنان است که بعيد است معده شان توان هضم آن را داشته باشد!