پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

ارشيو هفتگی

در رابطه با پيک هفته


 

 

پيک هفته

 

 

 


گفتگو با سايت "قديمی ها"
ناصر ملک مطيعی
امير کبير سينمای ايران
در رويای "سلطان صاحبقران"

 

ميان فيلم هائی که بازی کرديد از چه نقشی و در چه فيلمی خوشتون آمد؟

نمی تونم يکی رو نام ببرم اگه بخوام بگم بايد چند فيلم رو نام برد، اون چيزی رو که مردم می پسندند شرطه. من خودم از نقش امير کبير در سريال سلطان صاحبقران که ساحته مرحوم علی حاتمی بود خوشم مياد.

 

هنوز پوستر های شما و فردين و بهمن مفيد و ايرج قادری و . . . کنار خيابان فروخته می شود!

خوب ديگه مردم خاطره دارن، يکی دو نسل با ما خاطرات خوبی دارند، پدرها، مادر ها و بچه های جوون که با ديدن اين فيلم ها علاقه مند شدند.

من عاشق سينما بودم و هميشه شروع کنندگان هستند که اشتباه می کنند. و خوشبختانه مردم به داد ما رسيدن و از ما حمايت کردند. به آن چه که در گذشته کردم افتخار می کنم.

 زمان گذشته است و گذشته را نمی شود برگرداند و سرنوشت می خواست که اين طور بشه و خيلی ناراحت نيستم و گله و شکايتی هم از هيچ کس، از هيچ نهادی، سازمانی، تشکيلاتی ندارم، به دليل اين که خودم نرفتم و اگه می رفتم مطمئنن آنها با آغوش باز من رو می پذيرفتند و کما اين که رفقای ما رفتند و الان هم مشغول کارند و کسی هم دنبال من نيومد برای اين که اين کار زمين می مونه. من اين طور فکر می کنم، آدم چون در نقش های مختلفی ظاهر می شده، خودش رو جای مختلف می ‌ذاره يعنی اون حسرت به دلی ها از بين می ره و حالت خوشی پيدا می کنه که دلش دنبال هر چيزی نره و من هم در نقش هام زندگی کردم و می خوام بگم که اصلا ناراحت نيستم که از سينما کناره گيری کردم. بر عکس فرصتی بود که در اين سال ها به خودم برسم و با رفقای نزديکم دور هم باشيم، کتاب بخونيم و زندگی طبيعی خودم رو کردم و خيلی هم خوشحالم که اين اتفاقات افتاد که ما بتونيم يه نفس راحتی بکشيم.

 

عکس شما را در مراسم تشييع مرحوم قدکچيان در کنار نصرت الله وحدت ديدم و گويا در آن مراسم شما هم صحبت کرديد.

من هنوز در فکرم و شرمنده اين احترام مردم. با آقای نصرت الله وحدت اونجا رفتيم. من سال ها بود که به خانه هنرمندان نرفته بودم و خيلی از دوستان رو هم ديدم و تجديد خاطره شد و احمد قدکچيان هم يکی از آدم های خوب و عالی حرفه بازيگری بود.

 

کتاب آقای بهروز وثوقی چاپ شده ولی اجازه انتشار در ايران.

من خودم کتاب رو خوانده ام. بايد در اين کتاب يه مسائلی رو رعايت می کرد، مسائلی رو رعايت نکرده و اين جريان کمی طول کشيده است.

مطالبی که درباره شما روی اينترنت نوشته شده خوانده ايد"

نه، چون من با مسائل اينترت و کامپيوتر وارد نيستم ولی پسرم خيلی با کامپيوتر سر و کار داره و 30 سال هم امريکا بوده.

 

 مدتی قنادی داشتيد

به هر حال ما بايد خودمون رو مشغول کنيم. من يه مدتی به کانادا و آمريکا رفتم و اونجا کار کردم. تو اين فکر بودم که به مملکت خودم بيام و به تهران اومدم و در ونک تو حياط خانه ما يه دوکونکی و اتاقکی بود که اون رو شيرينی فروشی کرديم که بتونيم دهن مردم رو شيرين کنيم . با کمک اهل منزل و دوستان شيرينی فروشی راه افتاد و چندين سال با علاقه و شوق کار کرديم چون می خواستم از خودم کار بکشم و به علت اين که اونجا شلوغ شده بود همه رو فروختيم.

از بهروز وثوقی بگوئيد

به هر حال غمش رو می خورم و شريک مسائلش هستم و می دونم زجر می کشه و حسرت می خورم که چرا نبايد اينجا باشه در صورتی که سينما ما به وجود بهروز وثوقی خيلی احتياج داره. بسيار هنرمند والايی است. به کارش خيلی علاقمنده و هر جا که هست خوش و خوب باشه. بی خبر ازش نيستم. باهاش تماس دارم و آرزو می کنم وسايلش فراهم بشه که به ايران برگرده.

(خلاصه شده يک مصاحبه)