پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

ارشيو هفتگی

در رابطه با پيک هفته


 

 

پيک هفته

 

 

 

 

پاسخ آيت الله منتظری به آيت الله مهدوی کنی
من قائم مقام بودم، بز اخفش نبودم!
اگر همه آنها که انتقادات من را قبول داشتند اما جرات گفتن آنها را به آقای خمينی نداشتند، مثل من عمل کرده و حرف زده بودند، ای بسا کار به اينجا نمی کشيد که اکنون شاهديم. به اوضاع مملکت نگاه کنيد و خود قضاوت کنيد، که حق با من بود يا نه؟


 

از آيت الله مهدوی کنی نيز خاطرات منتشر شده است. در بخشی از اين خاطرات مسائلی در ارتباط با آيت الله منتظری طرح شده که به شماری از مهم ترين آنها از جانب آيت الله منتظری اخيرا پاسخ داده شده است. آنچه را می خوانيد بخشی از پاسخ آيت الله منتظری به برخی گفته های آيت الله مهدوی کنی است:

 

‏ ‏"... قائم مقام قاعدتا بايد آنچه را که رئيس اصلی مي‎گويد بگويد. اگر ايشان قائم مقامی را پذيرفته بودند اقتضا داشت ببينند امام چه‏ ‏مي‎گويد، ايشان هم همان را بگويند; بخصوص پس از اينکه رسما به عنوان قائم مقامی منصوب و معرفی شدند و امام هم قبول‏ ‏کردند و حتی عنوان آيت الله را پذيرفتند ودر برخی از مکتوبات نيز نوشتند. معنای قائم مقامی چيزی جز اين نيست ; مگر مي‎شود‏ ‏قائم مقامی روش يا سياستی را اتخاذ بکند که برخلاف نظر رئيس و رهبر اصلی باشد; ولی جناب آقای منتظری غالبا نظرات‏ ‏خودشان را بيان مي‎کردند، نقدهايی نسبت به مسائل سياسی کشور از جمله سپاه ، قوه قضائيه و دولت داشتند; گاهی هم به خود‏ ‏امام - مستقيم يا غيرمستقيم - اشکال و ايراد مي‎گرفتند." (ص ۳۵۹)

‏ ‏۳ - ايشان ضمن تشريح علت برکناری حضرتعالی از قائم مقامی و بيان اين که روش انتقادی شما ديگر قابل تحمل نبود، به ملاقات‏ ‏علمای صاحب نقش در انقلاب با مرحوم امام در سال آخر حيات ايشان اشاره کرده و اظهار داشته اند:

‏ ‏"پس از پايان مجلس ، امام به آيت الله منتظری فرمودند شما بنشينيد، با شما کار دارم - ظاهرا همان مجلس بود - امام باز ايشان را به‏ ‏طور خصوصی نصيحت کردند. امام فرمودند شما ديگر چنين حرفهايی نزن ، تا کجا شما مي‎خواهيد به اين حرفهايی که دشمن از آن‏ ‏سوء استفاده مي‎کند، ادامه بدهيد. البته ما از آن جلسه بيرون آمديم و ايشان به تنهايی نشستند، اين را خود آقای منتظری نقل کردند،‏ ‏ولی پيدا بود که اين نصيحت را نپذيرفته بودند. آقای منتظری مي‎گفتند من احساس وظيفه مي‎کنم ، بايد اين حرفها را بزنم . عملا هم‏ ‏اين طور بود که باز هم ادامه دادند و به روش سابقشان عمل کردند تا به عزل منتهی شد." (ص ۳۶۱)

‏ ‏اميدوارم هميشه و در همه حال در ذيل توجهات حضرت ولی عصر(عج )‏ ‏نستوه و سربلند باشيد.

‏با سپاس فراوان ، ارادتمند:‏

‏مصطفی ايزدی ‏۱۳۸۶/۲/۲۴‏‏

* * * * * ** * * * * ** * * * * ** * * *

 

‏بسم الله الرحمن الرحيم ‏

 

‏محقق محترم جناب آقای مصطفی ايزدی دام توفيقه                                        ۱۳۸۶/۳/۵

‏ ‏باسلام و تحيت

‏ ‏نامه شما را خواندم ، ضمن تقدير از توجه شما به مسائل انقلاب و حوادث‏ ‏گذشته و پيگيری نسبت به آنها يادآور مي‎شوم :

‏ ‏اينجانب جناب آيت الله مهدوی کنی دامت افاضاته را - که از دوستان قديم‏ ‏مي‎باشند - فردی متدين ، اخلاقی و معتقد به قيامت و حساب و کتاب‏ ‏مي‎دانم و لذا احتمالا مطالب نقل شده از ايشان (و نيز برخی ديگر از مطالب‏ ‏اين کتاب) به خاطر فراموشی و عدم مراجعه به اسناد موجود و يا حداقل‏ ‏عدم استفسار از کسانی است که هنوز دست سياست موجب فراموشی آنان‏ ‏نشده است. اينجانب به خاطر مصالحی قصد پاسخ دادن به بسياری از‏ ‏مطالب خلاف واقعی را که عليه من در اين مدت منتشر شده-و اخيرا در‏ ‏قالب خاطره گويی و غيره بر حجم آن افزوده شده است - نداشته ام و به‏ ‏حداقل اکتفا کرده ام، اما تحريف وقايع و بيان مطالب خلاف از امثال ايشان‏ ‏دور از انتظار و موجب شگفتی و تأسف است. ذيلا به طور اجمال به نکات‏ ‏مورد سؤال مي‎پردازم :

 

‏ ‏تذکرات و انتقادهای اينجانب در آن مقطع - در ديدار مسئولين با‏ ‏اينجانب - که ضمن تأييد و حمايت از آنان ارائه مي‎دادم، مربوط به کارهای ‏خلافی بود که به نظر اينجانب برخلاف مصالح کشور و انقلاب و بعضا‏ ‏برخلاف نظر مرحوم امام توسط بعضی نهادها انجام مي‎شد و موجب‏ ‏نارضايتی مردم و بدبينی آنها به اصل اسلام و انقلاب و چهره مرحوم امام‏ ‏شده بود. و در بعضی موارد که نظری برخلاف نظر امام (ره ) داشتم آن را‏ ‏ضمن نامه های محرمانه با احترام کامل و حفظ موقعيت ايشان به اطلاع‏ ‏ايشان مي‎رساندم . و اين در شرايطی بود که بسياری از بزرگان و شخصيتها -‏ ‏که بعضا در خاطرات ذکر کرده ام - نزد من مي‎آمدند و از اوضاع جاری و‏ ‏خلافکاری ها اظهار شکايت و ناراحتی مي‎کردند و حتی بعضی که عضو‏ ‏خبرگان بودند به من گفتند: "ما شما را قائم مقام معرفی کرده ايم برای اينکه‏ ‏مطالب را به عرض امام برسانيد." و اينجانب او را از نامه ای که در همان‏ ‏روزها برای امام فرستاده بودم مطلع ساختم و او خدا را حمد کرد که مطالب‏ ‏و حقايق به اطلاع امام رسيده است . و بعضی از آقايان که از اوضاع جاری ‏سخت ناراحت و نگران بودند و اظهار مي‎داشتند که همه مطالب به اطلاع‏ ‏امام نمی رسد، در پاسخ اين درخواست من که شما مطالب را به اطلاع امام‏ ‏برسانيد، مي‎گفتند: ما جرأت نمی کنيم صراحتا اين مطالب را به ايشان‏ ‏بگوييم . گناه من اين بود که آنچه ديگران با ملاحظات سياسی به امام‏ ‏نمی گفتند من از باب وظيفه و دلسوزی و برای اينکه در تصميم گيری های ‏امام مؤثر باشد صريحا و بدون تعارف به ايشان مي‎گفتم و راه های پيشنهادی ‏را نيز به ايشان ارائه مي‎دادم .

‏ ‏و به نظر من اگر ديگران همان اشکالاتی را که نزد من مطرح مي‎کردند‏ ‏خودشان بدون واهمه و ملاحظه به مرحوم امام نيز مي‎گفتند، قطعا در‏ ‏تصميم گيری ها و در روند اجرای امور و اصلاح اوضاع کشور تأثير مثبت‏ ‏داشت . و اين در شرايطی بود که در بعضی موارد يقين داشتم گزارشهای ‏خلاف واقعی به ايشان رسيده است به نحوی که اگر حقيقت مطلب به اطلاع‏ ‏ايشان برسد تصميم ديگری در امور جاری و مهم خواهند گرفت .

‏ ‏آيا درچنين وضعيتی وظيفه شرعی و عقلی اينجانب اين نبود که آنچه را حق‏ ‏مي‎دانستم به اطلاع رهبر انقلاب برسانم ؟ آيت الله خمينی (ره ) هيچ گاه‏ ‏مدعی عصمت خويش نبودند، و تذکر دوستانه وظيفه همه مؤمنين به ويژه‏ ‏مسئولين بوده است . و معنای "قائم مقامی" بز اخفش بودن و عدم انجام‏ ‏وظايف شرعی نيست .

‏‏به نظر اينجانب آنهايی که نظرات خود را به اطلاع ايشان نمی رساندند و در‏ ‏مقابل کارهای خلاف شرع سکوت مقرون به امضا و تأييد مي‎کردند صحيح‏ ‏عمل نکردند نه اينجانب که نظراتم را به پيروی از کتاب و سنت به اطلاع‏ ‏رهبر فقيد انقلاب مي‎رساندم ، يا در ديدارها و سخنرانيها تذکراتی را برای ‏اصلاح امور مي‎دادم .

‏ ‏اکنون که سالها از آن زمان مي‎گذرد و نامه های من به امام در خاطرات منتشر‏ ‏شده است تاريخ و مردم بهترين گواه مي‎باشند، اينجانب خود را معصوم‏ ‏نمی دانم ولی خوب است جناب آقای مهدوی کنی يک نمونه از - به قول‏ ‏ايشان - ايرادهايی را که به امام گرفتم و برخلاف حق و حقيقت بوده است،‏ ‏ارائه مي‎دادند. يا بخشی از نقدهای خلاف واقعی را که به بعضی ارگانها‏ ‏داشته ام - و در رسانه ها منتشر شده است - يادآور مي‎شدند، آيا به نظر ايشان‏ ‏مسئولين ارگانهای مورد نظرشان از پيامبراکرم (ص ) و حضرت امير(ع) بالاتر‏ ‏بودند؟

‏ ‏اينجانب علاوه بر اينکه در انقلاب و تأسيس نظام نقش بسزايی داشتم و‏ ‏طبعا در کارهای خلاف نيز سهيم و شريک محسوب مي‎شدم ، و به واسطه ‏ ‏عنوان قائم مقامی رهبری که مردم به من داده بودند و خبرگان آن را تصويب‏ ‏و تأييد کرده بودند، خودم را در مقابل خدا و مردم مسئول مي‎دانستم و‏ ‏سکوت و بی تفاوتی در برابر تندرويها و کارهايی که آنها را خلاف شرع و‏ ‏خلاف مصلحت اسلام و انقلاب مي‎ديدم و تضييع حقوق و اوضاع زندانها و‏ ‏زندانيها و اعدامها و مصادره های غيرشرعی و بردن آبروی افراد مختلف را‏ ‏حرام مي‎دانستم و به همين جهت در آن مقطع برای اصلاح امور کارهای ‏زيادی با کمک بسياری از شخصيتها و دوستان دلسوز و متعهد انجام دادم که‏ ‏به نظرم در دفاع از اسلام و انقلاب و چهره مرحوم امام و رضايت اقشار‏ ‏مختلف مردم نقش زيادی داشت، که به بخشی از آنها در خاطرات اشاره‏ ‏کرده ام . و اگر آدم فرصت طلب و عافيت طلبی بودم در آن مقطع به ويژه چند‏ ‏ماه پايانی حيات مرحوم امام سکوت مي‎کردم و با همان شعارهايی که هر‏ ‏روز مردم برايم مي‎دادند سرگرم مي‎شدم و به حفظ مقام و قدرت دل خوش‏ ‏مي‎کردم و متخلفين از شرع و قانون را - که تخلفات آنان با نام امام انجام‏ ‏مي‎گرفت - از خود ناراحت نمی کردم .