مرد درشت اندام
بود ولباس شخصی به تن داشت و چهار سرباز بينوا به دنبالش دوان
دوان می آمدند.
دخترها وپسرها سعی می كردند خودشان را از چشم آنها پنهان كنند
و سربازها آرزو می كردند مافوق شان كسی را نبينند تا آنها
مجبور شوند دستبند ها را از غلاف كمرشان باز كنند.
اما دعا دعای سربازها كارگر نيفتاد و قرعه به نام دختر وپسری
افتاد كه مشغول تماشای ويترين مغازه بودند.
مرد لباس شخصی گوشه مانتو دختر را گرفت وكشيد وبا چند كلمه
ركيك به جلو هلش داد و سربازها هم به ناچار پسر را كشان كشان
بردند...
اين يك صحنه از هزاران صحنه ای بود كه روزها در كوچه ها
وخيابان های تهران شاهد بودم.
چنين برخوردها وتصميماتی از دولت نهم عجيب نيست اما آنچه در
اين ميان جالب می نمايد گفته های آقای احمدی نژاد است در گفت
وگو با شبكه تلويزيونی اسپانيا آنگاه كه با افتخار گفت: "برويد
تو خيابان خانمها را ببينيد . در جامعه ما احترامی كه برای زن
قائلند برای مردها قائل نيستند. اين جا زنها عزيزترين اقشار
جامعه هستند."
نمی دانم روز گذشته آن خانم ها وآقايانی كه به اعتقاد خودشان
امربه معروف ونهی از منكر می كنند ماشين آن خبر نگار اسپانيايی
را هم نگه داشتند كه او را هم ارشاد كنند يا نه؟
اما يك چيز را خوب می دانم وآن اين است كه خانم خبرنگار حتما
به توصيه آقای رييس جمهور گوش سپرده و برای ديدن زنان ايرانی
به خيابانها رفته و ديده است، حتما مينی بوس ها ی كوچك و سبز
رنگ پر از دختر و پسر را كه حتی با عبور از كنارشان آدم را به
همدردی وا می دارد.
آن وقت حتما وقتی تلويزيون اسپانيا او را نشان می دهد با پس
زمينه ای از شهر تهران چنين می گويد:
اينجا تهران است، پايتخت ايران .جايی كه به زور دگنك زنان
ومردانش را مجبور می كنند تا آنچه حكومت می طلبد
بپوشند...اينجا تهران است، جايی كه برای امان بايد همه چادر
سر كنند.. |