اینجا اصفهان است؛ شهری با فاصله های فاحش، میان نو و کهنه،
قدیم و جدید ، سنت و مدرنیته، نسلهای دیروز و امروز...
وجود بناهای آجری دوران صفوی، وفور شاهکارهای معماری آن
دوره و کاربرد اصطلاحات و اندیشه های رایج آن زمان، نشانه
گویای سیطره
گذشته سنتی، تاریخی و فرهنگی آن دوران بر این شهراست. به همان
نسبت، وجود
ساختمان هایی به سبک مدرن، ماشین هایی لوکس، بازارهایی در چند
طبقه و
مغازه هایی با طراحی های مدرن، نشان از نیازمندی های جدید و
متناسب با نوع زندگی امروز و نمایی واضح از فاصله های نو و کهنه است.
بافت اجتماعی شهر اصفهان، تابعی ازبافت تاریخی آن است و
این، انبوهی از فاصله ها را نشان می دهد. بخش هایی از شهر که
قدیمی تر
وهمجوار بناهای تاریخی ساخته شده اند، عموما مردمی با ایده ها
و فرهنگی سنتی تر را در خود جای داده است و بخش های دیگر با پایبندی کم
وبیش به
سنن، بیشتر پذیرای تنوعات زندگی اجتماعی امروز، ارتباطات و
تحولات هستند.
اگر چه تحولات اقتصادی و اجتماعی یک قرن گذشته، همه اقشار را
دراین شهر تحت تاثیر خود قرار داده و هیچ کس از این تاثیرات در امان نبوده،
اما
میتوان گفت که دراصفهان، هنوز دیدگاه های سنتی نقش قابل توجهی
در روند
زندگی اجتماعی به خصوص در ارتباط با مسائل «زنان» دارد. زنان
هنوز پرده
نشین زندگی مردسالارانه اند و علی رغم حضور روز افزون شان در
دانشگاه ها، ادارات، بیمارستان ها، بانک ها، محیط های ورزشی و غیره، تابعی
از خواست
مردان و حاشیه محسوب می شوند.
با این حال میتوان گفت، نسل های امروز متفاوت تر از پدران
و مادران خود به مسائل حقوقی و اجتماعی زنان می نگرند. آنها
علی رغم ریشه
داربودن سنن وعرف اجتماعی که زنان را جنس دوم و تابعی از وجود
مردان تلقی
می کند، میل وافری به «دریافت های جدید» از این مسائل دارند و
از اندیشه
های تازه و نگاه نو به مقوله زنان استقبال می کنند.
همچون سایر شهرهای ایران، دختران جمعیت بزرگی از
دانشجویان اصفهان را تشکیل می دهند و ادامه تحصیل در میان آنها
از اهمیت
ویژه ای برخوردار است. اتفاقا بزرگترین مشوق آنها جهت ادامه
تحصیل، مادرانشان
هستند. این مادران دلایل زیادی برای تشویق دختران خود به ادامه
تحصیل
دارند:
خانم
صفر پور46ساله، دیپلم و کارمند می گوید: «سواد دختران سرمایه
آنها در اجتماع است. او تنها راه مقابله با شرایط پر تبعیض و نابرابر در
حق زنان
را ادامه تحصیل و رسیدن به مدارج عالی می داند.
»
خانم
حسن پور 55 ساله، بی سواد و خانه دار، تحصیل دختران را تنها
راه نجات آنها
از شرایط بدی که زندگی به آنها تحمیل میکند دانسته و می گوید:
«داشتن سواد
باعث می شود که آنها موقعیت های بهتری برای زندگی خود بیابند و
بهتر تصمیم
بگیرند. اینطوری آنها هر ظلمی را نخواهند پذیرفت و همسران شان
کمتر به
آنها زور خواهند گفت و قابل احترام تر خواهند بود
.» خانم
جعفری، لیسانس اقتصاد و کارمند بانک 43 ساله معتقد است: «بدون
شک ادامه
تحصیل دختران راه را برای تصاحب شغل بهتر باز می کند و این
روزها برای هر
کاری داشتن تحصیلات الزامی است». او ضمن تاکید بر نقش استقلال
مالی در
زندگی زنان، درد عمده آنان را «عدم استقلال مالی» می داند.
بطور کلی مادران در این شهر ادامه تحصیل را یکی از اساسی
ترین راه های قدرت گرفتن و توانمندی زنان می دانند و معتقدند
داشتن شغل
برای زنان اهمیت بسیاری از جهت تامین استقلال، شخصیت، هویت و
احترامات
اجتماعی دارد. این در شرایطی است که در اصفهان و در همه جای
ایران طبق قانون، مرد قادر است همسرش را از داشتن شغل خارج از خانه منع
کند و با
وجود آگاهی از این نکته زنان اصفهانی ترجیح می دهند دختران شان
ادامه
تحصیل دهند.
خروج از خانه و ورود به اجتماعات وسیع تر، در آنها نگاهی
نو به «هویت زنانه» شان را در پی داشته و در نتیجه ورود
روزافزون به حوزه
های عمومی، تغییر و تحول در ارزشها و هنجارهایی که برای آنها
تنها نقش
مادر وهمسری را تبلیغ می کند، سرعت بیشتری یافته است. تا پیش
از این، در
دیدگاههای سنتی، زنان تعریف و کارکردی جز این نداشتند، هویت
آنها نیز به همین دونقش محدود بود. امروز این نقش ها محدودتر شده، چرا که
نسل های تازه،
هویت خود را وسیع تر از «کارکردهای جنسی تعریف شده» برای خود
می بینند.
گرچه متاسفانه این اندیشه عمومیت نیافته است و هنوزعده بسیاری،
برای زن،
ارزشی جز ارزش «باروری» و تولید مثل قائل نیستند. هنوز هم در
گوشه و کنار گفته می شود وظیفه زنان تنها خانه داری وتربیت فرزند است و او
را از حضور
در عرصه های اجتماعی منع می کنند. به هرحال، این تحولات به
آنها افق های
تازه تری از زندگی اجتماعی، همچون ارتباطات وسیع تر، احترامات
اجتماعی و
فرصت های شغلی برابربا مردان را نشان داده است.
با این حال شهر هنوز از کمند دیدگاه های سنتی اجتماع، با
وجود قوانین نابرابر، رهایی نیافته است. هنوز ازدواج های
تحمیلی، قوانین
نابرابر طلاق، ارث های نابرابر و ... که سهم آنها را در همه
چیز نصف و حتی کمتر از آن در نظر می گیرد بر زندگی زنان سایه انداخته. خشونت
های خانگی و
سلطه های مردسالارانه، به بسیاری از آنها اجازه کار در خارج از
خانه را
نمی دهد (یکی از مواد قانونی که زنان را وابسته به مرد می
سازد) و آنها را
در میان فشارهای انبوه اقتصادی در تنگنا قرار داده و اجازه
برون رفت از این بن بست را نمی دهد. این درحالی است که زنان اصفهانی با هنر
چرخاندن
زندگی از طریق برابر نگه داشتن دخل و خرجها، صرفه جویی ها، حذف
نیازهای
روزمره خود (همچون پوشاک و خوراک مناسب) سازندگان عمده زندگی
اقتصادی
مشترک هستند اما سهم آنها بسیار ناچیز تر از مردان شان است.
در این شهر برای رهایی از مشکلات ناشی از نابرابری قوانین
و حمایت بیش از حد آن از مردان، به بسیاری ازسنن غلط دامن زده
شده و از آن
برای تعدیل نابرابری ها و تبعیض های بی شمار درعرف و قوانین
استفاده کرده اند. بسیاری از این سنت ها برای جبران فرو دستی زنان و به
تصورحل معضلات
بی پناهی آنها درجامعه مرد سالار، رایج شده است. این سنن نه
تنها بر
فرودستی زنان تاکید دارد بلکه به نا دیده انگاشتن کامل هویت
انسانی او
منتهی می شود. برخی از این سنن در همه شهرهای ایران رایج است؛
در برخی
بیشتر و در برخی کمتر، اما در اصفهان بسیار شایع است.
برقراری مهریه های سنگین، جهیزیه های کمرشکن، باج دادن
های بی شمار به داماد* برای تحت الحمایه قرار دادن دختر، تحت
لوای ایجاد
محبت و پیروی از رسوم، از این دست سنن غلط است. فزونی مهریه
نتیجه مستقیم
بی ثباتی خانواده ها، نابرابری قوانین و تبعیض های حقوقی میان
اعضا تشکیل دهنده خانواده است. قوانین رسمی زن ستیز از یک سو، فرهنگ
مردسالار از سوی
دیگر، دو روی یک سکه هستند که موجب ناچیز شمردن زنان و تقلیل
آنها تا حد
کالایی برای معامله و مبادله می شوند.
معلوم کردن پول، یا دانگی از خانه یا زمین یا هر مال غیر
منقول وحتی منقول رایج ترین «میزان» های این شهربرای این
مبادلات و
معاملات است و از یک طبقه به طبقه ای دیگر و از یک خانواده تا
خانواده ای
دیگر، متفاوت اجرا می شود.
میتوان
گفت مبلغ مهریه و کاهش یا افزایش آن، مستقیما به میزان حمایت
قوانین عرفی و اجتماعی خانواده و جامعه از زن و تضمین آینده
اومربوط می
شود؛ وقتی قرار است اورا موجودی فرو دست، محدود، ناقص العقل،
تحت الحمایه، ضعیف و ناتوان از تامین معاش خود در نظر آورند، حسا س و نگران
بودن
از«آینده» او که قرار است نه به دست خودش، بلکه به دست صاحب و
حامی دیگری
رقم بخورد، قابل توجیه است. تفکرات مردسالارانه هر دم باز
تولید میشوند؛
زنان تحت الحمایه و بدون استقلال و نیازمند حمایت، پس از ترک
خانواده نیز لازم است تضمینی برای ادامه حیات خود داشته باشند تضمینی نه
برای «عشق» که
فرا دست است، برای ادامه حیات، که حق اولیه است.
دلایل بسیار زیادی برای اهمیت مهریه وجود دارد، اما کشش
جامعه برای افزایش میزان آن، خود از نشانه های بارز نگاه
نابرابر جامعه به
زن و تثبیت و تاکید این نابرابری است و بی ثباتی زندگیهای
خانوادگی در
جامعه مرد سالار، بی اعتمادی و عدم آرامش و ثبات اقتصادی، در
کنار «باور» به ضعیف بودن زن، تحت الحمایگی و آسیب پذیری او که ریشه در
فرهنگ مردسالار
دارد به این امر دامن می زند و وجود قوانینی که هیچگونه حمایتی
از حقانیت
و حقوق زنان ندارد و آگاهی جامعه از این بی حقی، هر چه بیشتر
بر ادامه این روند یاری می رساند.
تهیه جهیزیه نیز یکی دیگر از معضلات قابل توجه این شهر
است. وسایلی که معمولا برای آسایش دختر و خانواده جدیدش تهیه
شده، تبدیل
به معیاری برای انتخاب اومی شود و به این وسیله مورد قضاوت
عمومی قرار می گیرد. بسیاری از خانواده ها پیش از انتخاب، از طرق مختلف از
شرایط مالی
خانواده مورد نظر و میزان جهازی که برایش کنارگذاشته اند باخبر
می شوند.
ملاک بسیاری از انتخاب ها، میزان جهیزیه است. در شهر رسمی وجود
دارد که شب پیش از ازدواج، جهاز دختر از کوچکترین وسیله ها (سیخ و سه پایه)
گرفته تا
اقلام درشت تر چیده می شود تا میهمانان از آن بازدید کنند.
رسمی که همیشه
موجب اضطراب و پریشانی دختر وخانواده اش می شود.
سهیلا زن 52 ساله ای که به تازگی دخترش را به خانه بخت فرستاده از آن
شب مرسوم
چنین میگوید: «آن شب 5 تا یا شاید هم بیشترقرص آرام بخش خوردم.
به دخترم
هم چندتایی دادم. او اول نمی پذیرفت اما بعد دید واقعا نمی
تواند نگاه های
خانوده های بازدید کننده به خصوص خانواده شوهر آینده اش را تاب
بیاورد. در حالی که مردم در حال بازدید بودند من دائم از حال می رفت!» شهین تازه عروسی که تنها چند هفته از ازدواجش می گذرد از آن شب چنین
می گوید: «همه
چیز آماده بود؛ من و خانواده ام جهیزیه مناسبی را تهیه کرده
بودیم،
گمان نمی کنم چیزی کم گذاشته بودم. خانواده داماد، عمه ها،
خاله ها و دختر
عمه ها و دختر خاله ها و ... همگی دسته دسته برای دیدن جهیزیه
ای که به کمک یکی از دوستانم و خواهر کوچکترم با سلیقه تمام چیده بودیم
می آمدند.
پچ پچ هایی به گوشم می رسید اما خم به ابرو نمی آوردم؛ از همه چیز
مطمئن
بودم وخودم را فاتح این مراسم پر از حرف می دانستم. ناگهان یکی
از دخترهای
جوان با صدایی که همه می شنیدند گفت این جهاز فقط یک شلنگ آب
کم دارد، چون حیاط خونه دایی جون بزرگ است من مانده ام که عروس چطوری می
خواهد سطل به
سطل آب بریزد و جارو کند. همهمه ای درمیان جمع درگرفت که در آن
هم حرفهایی
از روی شوخی بود وهم تیزترین نیشها و کنایه ها. حالم داشت بد
می شد، راست
می گفت حیاط خانه ای که همسرم محمد اجاره کرده بود بزرگ بود
اما من هرگز
به شلنگ آب فکر نکرده بودم. قلبم داشت از سینه جدا می شد. ناگهان
مادرم و پدرم در حالیکه شلنگ بیست متری را با خود می کشیدند فریاد زدند:
شهین!
شلنگ
آب را پشت در حیاط جا گذاشته ای !! من در حالی که بغضی تند گلویم
را
چنگ انداخته بود فریاد زدم یادم نبود که شلنگ را هم تزئین کنم
و جزء جهاز،
وسط اتاق بچینم. فردای آن روز پدرم شرح مصیبتی را که بعد از
اینکه یادش آمد برایم شلنگ نخریده تعریف کرد و اینکه چگونه از مغازه دوستی
با التماس
شلنگ را تهیه کرده بود. من هرگز حقارت زندگی یک دختر که گاه تا
حد یک شلنگ
در رسوم، بی ارزش می شود، از یاد نمی برم».
اهمیت جهیزیه دختر چنان است که گاه منجر به خودکشی نان
آور خانه و گاهی تن فروشی دختریا مادر، برای تهیه جهیزیه قابل
قبول و در
سطحی وسیع تر، بروز ناراحتی های عصبی و جدال های خانوادگی بزرگ
شده است.
میزان جهیزیه در فرو نشاندن هر چه بیشتر زنان در ارزش های
مادی، همچون
مهریه، در جامعه مردسالارنقش مهمی را بازی می کند. هنوز کسی به
درستی
نمیداند که این سنن که به باز تولید فرهنگ نابرابری و فرو دستی
زنان دامن
می زند دقیقا از کجا آمده است، اما تاثیر مستقیم قوانین تبعیض
آمیز بر
زندگی زنان یکی از عوامل اصلی گسترش دامنه دار این سنن غلط در
اجتماع است.(این
گزارش در سایت مدرسه فمینیستی منتشر شده و ما از آنجا برگرفته
ایم.) |