ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

رهبر در سخنرانی شیراز آدرس اشتباهی داد.
این غده سرطانی، خانگی‌است نه خارجی و زیرعبای وی رشد کرده
پُتک گرانی
با عقربه ساعت درایران
مسابقه گذاشته

حاشیه شهرهای کشور از جمعیت روستائی آواره مالامال شده است و روستاها خالی و بی رونق. واقعیات اینهاست نه آن ادعاهائی که رهبر در سخنرانی خود در فارس کرد. مجلس و دولت و حاکمیت در انحصار مریدان و چاپلوسان قرار گرفت و ایران از صاحبنظران ملی محروم شد و یک تنه ایران را به آنجا بردند که اکنون رسیده است. این شرایط را از قول بانک مرکزی بخوانید که روز گذشته با صدور اطلاعیه ای اعلام داشت:

«شاخص بهای کالاها و خدمات مصرف در مناطق شهر یایران در فروردین 1387 نسبت به ماه قبل 3.1 درصد و نسبت به ماه مشابه سال قبل 24.2 درصد افزاش يافت.

بر این اساس ميزان تورم در 12 ماه منتهی به فروردین ماه سال 1387 نسبت به 12 ماه منتهی به فروردین ماه سال 1386 معادل 19.1 درصد است.  تورم در تهران 19.5 درصد است. »

حالا، آخرین تماس با پیک را از تهران بخوانید:

برنج که کیلوئی 1500 تا 2000 تومان بود، رسیده به 4 هزار تومان. تعرفه برنج را به صفر رساندند تا شمار وارد کنندگان بیشتر شود. حاصل این کار نابودی کشت برنج در داخل و گرانی برنج وارداتی است که مردم با آن دست به گریبان اند.

یک فرد شاخص که 48 ساعت پیش از ایران به خارج بازگشته و چند هفته ای در تهران بوده نیز امروز طی تماسی با پیک گفت:

«فقر بیداد می کند. من چنین فاجعه ای را تنها در زمان اشغال ایران در جریان جنگ دوم جهانی به خاطر دارم. در آن زمان خردسال بودم و اکنون با دشواری نفسی می آید و نفسی می رود. آینده را آبستن انفجار می بینم. شاید من دیگر نباشم، اما شما و دیگرانی که هستید خواهید دید.»

 
 
 
 
 

 

گرانی با عقربه ساعت در ایران – بویژه تهران- مسابقه گذاشته است. در هر تماسی که با تهران و شهرهای بزرگ کشور گرفته می شود و یا هر مسافری که از ایران باز می گردد از گرانی ساعت به ساعت و گسترده تر شدن سفره فقر گفته می شود. اولین خبر این مسافران حیرت از سرعت گرانی است. رهبر جمهوری اسلامی در جریان سفر تبلیغاتی خود به استان فارس، گرانی را محصول بحران اقتصادی غرب و بویژه امریکا دانست و بدنبال وی، دیگر مقامات نظام نیز از روز گذشته اظهار نظرهای خود پیرامون گرانی را در مصاحبه ها و سخنرانی های خود با این نظر رهبر تطبیق داده اند. این درحالی است که از ابتدای دولت احمدی نژاد، همه کسانی که به نوعی در امور اقتصادی صاحب نظر بودند درباره نتایج تصمیمات اقتصادی دولت هشدار داده و آن را تورم زا اعلام کردند. همه هشدارهائی که در این ارتباط داده شد نه به گوش رهبر رفت و نه به گوش احمدی نژاد و اکنون خشکسالی نیز مزید بر علت شده است. بنابراین، آنچه رهبر ادعا می کند، حداقل در باره اوضاع ایران واقعیت ندارد. کشوری که تنها در دولت احمدی نژاد 150 میلیارد دلار نفت فروخته و بخش اعظم آن را صرف امور نظامی و اتمی کرده و بخش دیگری از آن را صرف واردات. بدین ترتیب تولید ملی در ایران نابود شد و بجای سرمایه گذاری روی کشاورزی و تولید داخلی صنایع، سرمایه ها صرف صنایع نظامی شد. چنان که اکنون در نمایشگاه های مختلف نظامی دنبال مشتری برای آن هستند و یا برای صدور جمهوری اسلامی به کشورهای خاورمیانه و حتی کشورهای دور اسلامی موشک ها و دیگر سلاح های تولیدی را ارسال می دارند. حاشیه شهرهای کشور از جمعیت روستائی آواره مالامال شده است و روستاها خالی و بی رونق. واقعیات اینهاست نه آن ادعاهائی که رهبر در سخنرانی خود در فارس کرد. مجلس و دولت و حاکمیت در انحصار مریدان و چاپلوسان قرار گرفت و ایران از صاحبنظران ملی محروم شد و یک تنه ایران را به آنجا بردند که اکنون رسیده است. این شرایط را از قول بانک مرکزی بخوانید که روز گذشته با صدور اطلاعیه ای اعلام داشت:

«شاخص بهای کالاها و خدمات مصرف در مناطق شهر ایران در فروردین 1387 نسبت به ماه قبل 3.1 درصد و نسبت به ماه مشابه سال قبل 24.2 درصد افزاش افت.

بر این اساس مزیان تورم در 12 ماه منتهی به فروردین ماه سال 1387 نسبت به 12 ماه منتهی به فروردین ماه سال 1386 معادل 19.1 درصد است.  تورم در تهران 19.5 درصد است. »

حالا، آخرین تماس با پیک را از تهران بخوانید:

برنج که کیلوئی 1500 تا 2000 تومان بود، رسیده به 4 هزار تومان. تعرفه برنج را به صفر رساندند تا شمار وارد کنندگان بیشتر شود. حاصل این کار نابودی کشت برنج در داخل و گرانی برنج وارداتی است که مردم با آن دست به گریبان اند.

یک فرد شاخص که 48 ساعت پیش از ایران به خارج بازگشته و چند هفته ای در تهران بوده نیز امروز طی تماسی با پیک گفت:

«فقر بیداد می کند. من چنین فاجعه ای را تنها در زمان اشغال ایران در جریان جنگ دوم جهانی به خاطر دارم. در آن زمان خردسال بودم و اکنون با دشواری نفسی می آید و نفسی می رود. آینده را آبستن انفجار می بینم. شاید من دیگر نباشم، اما شما و دیگرانی که هستید خواهید دید.»

ما از بردن نام این فرد شاخص معذوریم.