همه مردم برای اطلاع رسانی به یکدیگر کمک کنند. این دولت از نظر مردم مشروعیت ندارد و مردم به آن اعتماد ندارند. مردم باید بتوانند در چارچوب قانون اعتراضات خود را نشان دهند، در غیر اینصورت ما به سمت تقابل های قومی، ملی، مذهبی و قبیله ای خواهیم رفت.
احمد باطبی شناخته شده ترین چهره 18 تیرماه
1378 است. دانشجوئی با پیراهنی خونین که
آن را در خیابان انقلاب و در برابر
نیروهای نظامی بالای سر خویش گرفته است.
سرگذشته او، سرگذشت نخستین حمله به کوی
دانشگاه تهران، تحصن دانشجویان در دانشگاه
تهران و کشیده شدن ماجرا به خیابان های
مرکزی تهران و سپس سرکوب دانشجویان معترض
است. نه تنها این، بلکه سرگذشت سرکوب
سیستماتیک سالهای پس از 18 تیر 78 ، آنچه
بر دانشجویان در زندان ها گذشت و به
باروتی فشرده برای انفجاری دیگر، در
موقعیتی مناسب تر تبدیل شد: کودتای
انتخاباتی 22 خرداد و خیزش ملی مردم ایران
برای مقاومت در برابر آن با شعار "رای من
کو؟" و "مرگ بر دیکتاتور"، که سرانجام به
"رهبر ما قاتله، ولایتش باطله" و... فرا
روئید. از آن سرکوب تا این انفجار خشم و
اعتراض، ایران 10 سال پرحادثه را پشت سر
گذاشت. در همین فاصله 10 ساله احمدی نژاد
رئیس جمهور شد، فرماندهان سپاه کابینه
تشکیل دادند، خرافات مذهبی به جامعه یورش
آورد، دانشجویان معترض به محمد خاتمی تازه
فهمیدند پشت صحنه در آن سالها و آن دوران
چه می گذشته است، کودتای 22 خرداد روی
داد، وسیع ترین و پرشمارترین دستگیری های
سیاسی که رکورد کودتای 28 مرداد را شکست
روی داد، مردم حوادث خونینی را به چشم
دیدند و خود نیز صدها قربانی دادند، مردم
با چهره واقعی علی خامنه ای، فرماندهان
سپاه که دور او حلقه زده اند و دستگاه
امنیتی که در بیت رهبری مستقر است، سازمان
امنیت سپاه و... آشنا شدند. اگر این دهه
را "دهه آگاهی ملی" نامگذاری کنند، اشتباه
نکرده اند. آن دانشجویان کم تجربه و
ناپخته ای که در حوادث 18 تیر 78 قربانی
همین افراد و سازمان های ناشناخته شده
بودند، حالا هر کدام ذخیره ای از تجربه
اند. تجربه ای که در زندان ها و رویاروئی
با تصمیمات و حتی چهره های امنیتی در
بازداشتگاه ها و زندان ها بدست آمد.
احمد باطبی دیگر آن دانشجوی چهره استخوانی
که پیراهن خونین را بالای سر خود گرفته
بود نیست. 10 سال، با همه فراز و فرودها و
تجربیات بر او اضافه شده است. او دیگر در
ایران نیست. از ایران کوچ کرده است، اما
در گفتگوئی که خبرگزاری "هرانا" با او
کرده در هیات فردی آشنا به حوادث روز
ایران ظاهر شده است. دقیق و کم حاشیه در
باره دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی و نقش
آن در حوادث 9 ماه گذشته ایران سخن گفته
است. این گفتگو را با حذف سئوالات می
خوانید:
پنجشنبه ششم اسفند، در بیست و ششمین
سالگرد کشته شدن حمید باکری از فرماندهان
وقت سپاه در جبهه های جنگ ایران و عراق
مراسمی در منزل وی برگزار شد.
در این مراسم، برای نخستین بار پس از
انتخابات 22 خرداد میرحسین موسوی و شماری
از فرماندهان سپاه که آنها را از جبهه های
جنگ می شناسد با هم روبرو شدند. از جمله
عزیز جعفری فرمانده کل سپاه، علی شمخانی،
عبدالعلی
زاده، احمد خرم، علائی و بسیاری دیگر از
همرزمان باکری ها.در این مراسم سردار حسین
اعلایی که سخنران مراسم بود گفت:
امام فرمودند شما به گونه ای با اسرا
برخورد
کنید که مبلغ اسلام شوند. چنین بود که
رزمندگان نه چشم بند، نه دست بند به
اسرا می زندند و نه حتی به آنها دشنام و
ناسزا می دادند. البته بود موارد
استثنایی اما روح حاکم بر جبهه این بود.
بهتر بود در
این مراسم شخصیت های برجسته تری نظیر
مهندس میرحسین موسوی صحبت می کردند و
ما استفاده می کردیم.
تصاویر بالا مربوط به این مراسم است و
فیلمی که می بینید نیز به همین مراسم
مربوط است.
گزارش مصوری از همایش بزرگداشت خواجه نصیر
الدین طوسی در تهران منتشر شده است که
دیدنی است. سالن خالی از مهمانان داخلی و
خارجی، مدیر برنامه ای که مانند مقامات
امنیتی جمهوری اسلامی مصاحبه خبری کرد و
به خبرنگاری که پاپیچ وی شده تا پاسخ
سئوالش را بگیرد می گوید: الان میدهم
حراست دستگیرت کند!
و...
اینست آن فضای امنیتی که در دولت احمدی
نژاد بر کشور حاکم شده و با کودتای 22
خرداد نیز تشدید شده است. همه مقامات با
چماق حراست و اطلاعات سخن می گویند! و
دراین میان رهبر "امنیت" را می ستاید،
زیرا از شعار "مرگ بر دیکتاتور" در خیابان
ها به قیمت جان دهها جوان ایرانی و به
زندان بردن دهها هزار معترض نتیجه
انتخابات جلوگیری کرد. آن که مصاحبه می
کند دکتر صدرنژاد معرفی می شود که دبیر
همایش است. ببینید و خود قضاوت کنید!
(درباره خواجه نصیرالدین طوسی
اینجا را می توانید بخوانید)
فیلم را ببینید!
کودکان را بازجوئی کنید
مبادا اهل چهارشنبه سوری باشند!
آنچه می بینید، بخشی از یکی از برنامه
هائی است که برای کودکان سیمای جمهوری
اسلامی پخش می کند. مجری سعی می کند یک
چیزهائی درباره آنچه که مردم انبوهش را
دیده و می بینند و می دانند را با اشاره و
در قالب طنز بگوید. بیننده هم دارد. گرچه
ادبیاتی که در آن بکار می رود، بخشی از
همان ادبیاتی است که در جمهوری اسلامی و
بویژه در دوران احمدی نژاد بعنوان ادبیات
لمپنی بجای ادبیات مردمی در میان مقامات و
دولتی ها و صدا و سیما و حتی مطبوعات
وابسته به دولت
جا افتاده است.
رحیم مشائی
بعنوان یک قدرت جهانی
منشور مدیریت جهانی را ارائه میدهیم
میرحسین موسوی در آخرین مصاحبه اش که روز
گذشته منتشر شد با صراحت و بدرستی گفت: "مخالفان
جنبش اگر نه همه، ولی بخشی از آن، به هیچ
اصول اخلاقی و دینی پایبند نیستند."
آیت الله بیات نایب رئیس مجلس سوم و عضو
مجلس بازنگری قانونی اساسی نیز در دیداری
که گزارش آن را با عنوان بزرگ در شماره
امروز پیک نت می خوانید، سخن موسوی را به
گونه ای دیگر بیان کرد و گفت: "دین را
بهانه کرده اند. هدف اصلی حفظ قدرت است"
این سخن و نظر مستندات تاریخی بسیار مهمی
دارد که نشان میدهد، تمام جنایات و کودتا
و دروغگوئی و پشت نقاب "نظام" پنهان شدن و
کشتی راه انداختن و از کشتی بیرون
انداختن... همه و همه برای حفظ قدرت است.
ما از کتاب بازنگری قانون اساسی که در سال
1368 تشکیل شد و چند روز پس از درگذشت آیت
الله خمینی به کار خود، با گنجاندن ولایت
مطلقه فقیه در آن پایان داد، نمونه هائی
تاریخی را می خواهیم ذکر کنیم
سلام- من یک دردی
در دلم هست که
خواستم برای شما
بنویسم و آن این
که متاسفانه 80
درصد تبلیغات
جنبش سبز در داخل
و خارج از کشور
فقط سیاسی است و
چشم به طبقه ی
متوسط جامعه
دارد. درحالیکه
طبقه محروم و
پائین که زندگی
فقیرانه دارند،
بیکار شده اند،
بیمه ندارند،
کرایه خانه
ندارند، پول
تحصیل بچه هایشان
را ندارند و دهها
درد بی درمان
دیگر دارند هم
سبزاند، اما این
دردهایشان در
شعارها و تبلیغات
جنبش سبز جلوه
ندارد. ناامنی
اجتماعی، سفره
خالی، جنایات در
سطح جامعه،
بیکاری وحشتناک و
دیگر بدبختی های
آنها هم شاخه های
درخت سبز است.
باور کنید هست.
خدا پدر آقای
موسوی را بیآمرزد
که از ما هم یاد
می کند.
استقبال باشکوه
در بیرجند را
ببینید و قضاوت
کنید
با سلام و خسته
نباشید. از
بیرجند ایمیل
میزنم.
خواستم
درباره حضور رئیس
دولت کودتا در
بیرجند مطلبی رو
بگم.
بر خلاف تبلیغات
گسترده و
مخارج آنچنانی
برای پوسترها و
تصاویر احمدی
نژاد در سطح شهر،
ایشان با
استقبال سرد مردم
بیرجند مواجه شد.
بیرجند حدود 400
هزار نفر جمعیت
دارد.
در استادیوم
آزادی این
شهر(محل سخنرانی)
تنها جلوی جایگاه
را توانستند پر
کنند! با
وجود دهها اتوبوس
و جابجایی مردمی
که از روستاهای
اطراف به بیرجند
آورده شدند تعداد
جمعیت هنگام
سخنرانی به 2 یا
3 هزار نفر نمی
رسید! تازه، شاید
50% هم دانش
آموزان مدارس و
کارمندان بودند
که
طبق معمول اجباری
و با تهدید آنها
را سوار اتوبوس
کرده و به محل
آورده بودند.
از نیمه شب
دوشنبه تا روز
بعد اینترنت به
شدت مختل و خطوط
موبایل در بیرجند
کاملا قطع بود.
مثل همیشه عده ای
بسیجی و کارمند و
دانش آموز را به
استقبالش
بردند
!
نکته قابل توجه
اینجاست بیشتر
مردم بیرجند
طرفداران مهندس
موسوی و
کروبی و در
انتخابات به
این
دو نفر رای داده
بودند.
با
تشکر از شما حتما
در سایت قرار
دهید تا مردم
ببینند.
ایمیل و نام من
هم
محفوظ بماند.موفق
باشید
حدس بزنید
سارقان
چه کسانی بودند؟
صاحب
طلا فروشی که
طلاهای مغازه اش
شامگاه دوشنبه در
شهر آمل به سرقت
رفت گفت: چهار
سارق مسلح
با دو دستگاه
موتورجلو مغازه
توقف و با شکلیک
چند گلوله شیشه
های
جلوی ویترین را
شکستند و حدود 20
کیلوگرم طلا
را بردند.
آنها چهار نفر
بودند سوار بر دو
موتورسکلت. خیلی
شبیه موتورسواری
هائی بودند که
مردم معترض به
نتیجه انتخابات
را در خیابان ها
سرکوب می کردند.
آنها یک پارچه با
دو سوراخ چشم روی
کله خود کشیده
بودند. شبیه
نیروی انتظامی
لباس سیاه.
وقتی وارد مغازه
شدند
به همه مشتری های
داخل مغازه دستور
نظامی دادند که
با شکم روی زمین
دراز بکشند. سپس
طلاها را داخل یک
کیسه ریختند و
رفتند.
بعد از خروج از
مغازه نیز برای
ترساندن مردم چند
تیرهوائی شلیک
کردند. این سرقت
جمعا 5 دقیقه طول
کشید!
محل سرقت راسته
طلا فروشان آمل
در منطقه پایین
بازار این شهر
بود که 50 الی 60
طلا فروشی در آن
فعال است و بیشتر
آنها به سیستم
دوربین های
مداربسته و
امنیتی مجهز
هستند، اما
سارقان کیسه روی
سرشان داشتند.
این دومین سرقت
مسلحانه از طلا
فروشی های آمل در
15 روز گذشته بود
و طلافروشی ها
بدلیل نا امن
بودن بازار مغازه
هایشان را باز
نمی کنند.
اقامتگاه مخفی
سلام پیک نت- در
خیابان شریعتی
تهران، نرسیده به
پل سید خندان،
قبل از پارک
اندیشه در کوچه
شهید محبی، در
سالهای اخیر دو
ساختمان بلند
ساخته اند. یکی
از آنها متعلق به
سپاه است و
تابلویی دارد با
عنوان "خوابگاه
وزارت صنایع".
این تابلوی صوری
است و در واقع
این مکان در
اختیار سپاه قدس
است و از آن برای
اقامت کوتاه مدت
فرماندهان
واحدهای خارج از
ایران قدس که
برای همآهنگی به
تهران می آیند و
بر می گردند
استفاده می شود.
اغلب این مهمانان
عرب اند و با
اتومبیل های شیشه
سیاه به این محل
آورده شده و برده
می شوند.