سلام- نمیدانم چرا این متن را برای شما ارسال میكنم. من هر
روز به سایت خوب شما سر میزنم، با توجه به اینكه شما
بیپردهتر از دیگران اطلاعرسانی میكنید، احساس كردم كه
آنرا منتشر میكنید.
تقریبا از بعد از دوم خرداد 76 من با مخالفان اصلاحات كه اكنون
هوادار كودتاگران میباشند برخورد زیادی داشتهام. مدام از
تعابیر و قیاسهای خاصی استفاده میكنند كه نشانگر این است كه
خود را پیرو علی (ع) میدانند و اصلاحطلبان را پیرو دشمنان
علی (ع). آنها مالك و عمار و ... هستند و اینها طلحه و زبیر و
... . سالهاست نام امام حسین (ع) و مراسمهای مذهبی مورد
سوءاستفاده قرار میگیرد تا عدهای مقاصد شوم سیاسی خویش را به
اجرا درآورند. حوادثی مثل كاروان شادی در روز عاشورا از این
قبیل بود كه بعدها طبق گفتههای امیرفرشاد ابراهیمی معلوم شد
كار انصار حزبالله بوده است تا به نام حامیان خاتمی تمام شود.
تخم این طرز تفكر توسط كسانی مثل مصباح كاشته شده است و کسانی
مانند حاج منصور و دار و دستهاش كه بابت همین از بیت رهبری
حقوق میگیرند، اجرای آنرا به عهده دارند، و با احساسات و
عقاید دینی مردم عادی بازی میكنند. سالهاست مؤسسه مصباح با
پول بیتالمال، طلبههای متعصب و دُگم تحویل جامعه میدهد تا
تفكرات شیطانی وی را ترویج دهند، آنهم در لابلای روضه امام
حسین (ع). كار تا جایی رسید كه طلبهای در مجلسی در مورد
حلالزادگی رأیدهندگان به میرحسین ابراز تردید كرده بود. در
این مورد حرف بسیار است و مجال كم.
چند روز پیش به طور اتفاقی به نامه امیرالمؤمنین (ع) به مالك
اشتر برخوردم و انگشت به دهان ماندم كه گویی این نامه
علیالخصوص در مورد حوادث ایران است و خطاب به رهبر میباشد.
البته خاك به دهانم، قصد مقایسه و توهین به مالك اشتر را
ندارم، منباب مثال است. كاری به دینداری كسی ندارم و تبلیغ
دین هم نمیكنم، ولی پاسخ این مدعیان مذهبی (در واقع لامذهب)
را باید از این طریق داد.. باید این افراد را با قرآن و با
سخنان امامانی كه در ظاهر از آنها دم میزنند، محكوم كرد تا
مردم عادی پی ببرند منافق واقعی كیست. لازم دیدم خلاصهای از
این نامه را با اضافاتی در ادامه بیاورم. نامه شماره 53
امیرالمؤمنین علیهالسلام كه آن را خطاب به مالك اشتر، هنگامی
كه او را در سال 38 هجری به فرمانداری مصر برگزید؛ هرچند وی در
میانه راه مصر به دست جاسوسان معاویه مسموم گردید و به شهادت
رسید.
خلاصهای از نامه شماره 53 نهجالبلاغه
... مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و
مهربان باش.. مبادا هرگز چونان حیوان شكاری باشی كه خوردن آنان
را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دستهاند: دستهای برادر دینی تو
و دسته دیگر همانند تو در آفرینش
میباشند [نفی
تفكر نژادپرستی، نفی الیتیسم و خودبرتربینی، نفی تقسیم به خودی
و غیرخودی]
...
... به مردم نگو به من فرمان دادند و من نیز فرمان میدهم، پس
باید اطاعت شود [نفی
استبداد دینی و خودكامگی]
كه این گونه خود بزرگ بینی، دل را فاسد و دین را پژمرده و موجب
زوال نعمتهاست. و اگر با مقام و قدرتی كه داری دچار تكبر یا
خود بزرگ بینی شدی، به بزرگی حكومت پروردگار كه برتر از حكومت
توست بنگر، كه تو را از سركشی نجات میدهد و تندروی تو را فرو
مینشاند و عقل و اندیشهات را به جایگاه اصلی بازمیگرداند.
... با خدا و با مردم و با خویشاوندان نزدیك و با افرادی از
رعیت خود كه آنان را دوست داری، انصاف را رعایت كن كه اگر چنین
نكنی ستم روا داشتهای و كسی كه به بندگان خدا ستم روا دارد،
خدا به جای بندگانش دشمن او خواهد بود و آن را كه خدا
دشمن شود، دلیل او را نپذیرد، كه با خدا سر جنگ دارد تا آنگاه
كه بازگردد، یا توبه كند؛ و چیزی چون ستمكاری نعمت خدا را
دگرگون نمیكند و كیفر او را نزدیك نمیسازد، كه خدا دعای
ستمدیدگان را میشنود و در كمین ستمكاران است.
... دوستداشتنیترین چیزها در نزد تو، در حق میانهترین و در
عدل فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گستردهترین
باشد،[همانگونه كه در دادگاههای
اصلاحطلبان مشاهده
شد] كه همانا خشم عمومی
مردم، خشنودی خواص [نزدیكان و حامیانی مثل احمدینژاد، جنتی،
یزدی، مصباح] را از بین میبرد، اما خشم خواص را خشنودی همگان
بیاثر میكند. خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حكومت
تحمیل میكنند، زیرا در روزگار سختی یاریشان كمتر و در اجرای
عدالت از همه ناراضیتر و در خواستههایشان پافشارتر[باید
كارخانه دنا و معدن دهبید و ... بهشون بدی والا...] و در عطا
و بخشش كمسپاستر و به هنگام منع خواستهها دیر عذرپذیرتر و
در برابر مشكلات كماستقامتتر میباشد. در صورتی كه ستونهای
استوار دین و اجتماعات پرشور مسلمین و نیروهای ذخیره دفاعی،
عموم مردم میباشند. پس به آنها گرایش داشته و اشتیاق
تو با آنان باشد.[با سپاه و بسیج حسابی از خجالت مردم در
بیا]
... تا میتوانی با پرهیزكاران و راستگویان [احمدینژاد]
بپیوند و آنان را چنان پرورش ده كه تو را فراوان نستایند،[به
حاج منصور پول بده تو را بستاید] و تو را برای اعمال زشتی كه
انجام ندادهای تشویق نكنند،[قرارگاه ثارالله این كار را كرد]
كه ستایش بیاندازه، خودپسندی میآورد و انسان را به سركشی وا
مید ارد...[بلافاصله بعد از انتخابات 22 خرداد، سركشی، خودش
را نشان داد]
بدان ای مالك![خامنهای] هیچ وسیلهای برای جلب اعتماد رعیت به
والی بهتر از نیكوكاری به مردم [در كهریزك] و تخفیف مالیات و
عدم اجبار مردم به كاری كه دوست ندارند نمیباشد؛[من میگم
احمدینژاد، شما هم خفه شید] پس در این راه آنقدر بكوش تا به
وفاداری رعیت خوشبین شوی[با شعار مرگ بر خامنهای، لگدمال كردن
عكست در 13 آبان] كه این خوشبینی رنج طولانی مشكلات را از تو
برمیدارد.
... برای فرماندهی سپاه كسی را برگزین كه خیرخواهی او برای خدا
و پیامبر و امام تو بیشتر، و دامن او پاكتر، شكیبایی او برتر
باشد، از كسانی كه دیر به خشم آید و عذرپذیرتر باشد و بر
ناتوان رحمت آورد و با قدرتمندان، با قدرت برخورد كند. درشتی،
او را به تجاوز نكشاند و ناتوانی او را از حركت باز ندارد. سپس
در نظامیان با خانوادههای ریشه دار، دارای شخصیت حسابشده،
خاندانی پارسا، دارای سوابق نیكو و درخشان كه دلاور و سلحشور و
بخشنده و بلندنظرند،
روابط نزدیك برقرار كن...[كسانی
مثل طائب، نقدی، ذوالقدر، جعفری، ذوالنور، احمدیمقدم، رادان،
صدرالاسلام و دیگر جنایتكارانی كه روی ساواك را سفید كردند]
سپس از میان مردم برترین فرد نزد خود را برای قضاوت انتخاب
كن.[به به! مرتضوی چشم ناپاك، اژهای، دری نجفآبادی قاتل
زنجیرهای، فلاحیان آدمكش و الی مشاءالله تا زیاده آخوند
شاگرد مصباح] كسانی كه مراجعه فراوان آنها را به ستوه نیاورد و
برخورد مخالفان با یكدیگر او را خشمناك نسازد. در اشتباهاتش
پافشاری نكند و بازگشت به حق پس از آگاهی برای او دشوار نباشد.
طمع را از دل ریشهكن كند و در شناخت مطالب با تحقیقی اندك
رضایت ندهد... كسی كه ستایش فراوان او را فریب ندهد و
چربزبانی او را منحرف نسازد...
... از خونریزی بپرهیز و از خون ناحق پروا كن،[تا میتوانی
خون امثال محسن و ندا و... را بریز، قدرت كه داری] كه هیچ چیز
همانند خون ناحق كیفر الهی را نزدیك، مجازات را بزرگ و نابودی
نعمتها را سرعت نمیبخشد و زوال حكومت را نزدیك نمیگرداند،
و روز قیامت خدای سبحان قبل از رسیدگی اعمال بندگان، نسبت به
خونهای ناحق ریخته شده داوری خواهد كرد. پس با ریختن خونی
حرام، حكومت خود را تقویت مكن، زیرا خون ناحق پایههای حكومت
را سست و پست میكند و بنیاد آنرا بركنده، به دیگری منتقل
میسازد[ان شاءالله] و
تو نه در نزد من و نه در پیشگاه خداوند عذری
در خون ناحق نخواهی داشت، چراكه
كیفر آن قصاص است و از آن گریزی نیست.[خون محسن روحالامینی،
ندا آقاسلطان، رامین پوراندرجانی و همه شهدای راه جنبش سبز به
زودی گریبان آلودهات را میگیرد]
مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی و به خوبیهای خود اطمینان كنی
و ستایش را دوست داشته باشی كه اینها همه از بهترین فرصتهای
شیطان برای هجوم آوردن به توست.[این شعر را بگو در حضورت زیاد
بخوانند، نه اینكه از خودستایی و پرستش بدت میاد: مکتب
ما از نفست جان گرفت/کشور ما رایح ایمان گرفت/دست خدا بر سر ما
خامنهای/دست تو در دست خدا خامنهای. یا این یكی: وسعتت، از
درک عالم بیشتر/از زمان، اندیشه تو پیشتر/قصه امروز ما از خیبر
است/راه چاره ذوالفقار دیگر است/ذوالفقار، امروز در دست
علیست/شیعه آن باشد که پابست ولیست] |