خبرگزاری ایلنا متن مصاحبه ای را که با مهندس عزت الله سحابی
انجام شده منتشر کرده است. مهندس سحابی که اکنون رئیس شورای
ملی مذهبی های ایران است، پیش از انقلاب از چهره های شاخص در
میان مبارزان مذهبی بود که سالها در زندان شاه بسر برد. در
انقلاب 57 با موافقت آیت الله خمینی عضو شورای انقلاب شد و پس
از تشکیل دولت بازرگان از شورای انقلاب به دولت وی کوچ کرد و
اولین رئیس سازمان برنامه و بودجه جمهوری اسلامی شد.
عزت الله سحابی دراین مصاحبه به سئوالاتی درباره جنبش سبز،
جنبه های مثبت و منفی نبودن رهبری واحد در جنبش سبز، انحراف
جمهوری اسلامی از دیدگاه ها و نظرات آیت الله خمینی و بالاخره
از گسترش جنبش سبز در دوران پس از انتخابات، علیرغم سرکوب ها
سخن گفته است.
بخش های مهم و روز این مصاحبه را می خوانید:
جنبش سبز مانند حزب یا جبهه که رهبری متمرکز داشته باشد نیست و
عده زیادی در سراسر کشور یا در وبلاگها هستند که تعداد دقیق
آنها را نمیدانیم. این افراد با هماهنگی با یکدیگر دست به
کارهایی میزنند که تاکنون مورد خطرناکی از این نظر ندیدهایم.
جنبشی که خودبهخودی باشد و رهبری متمرکزی نداشته باشد محاسن و
معایبی دارد. یکی از محاسن این است که نمیتوان جنبش را
برانداخت و ریشهکن کرد، زیرا رهبران معینی ندارد و به همین
خاطر سراسری و مردمی میشود؛ اما اشکال این امر آنست که به این
خاطر که این واحدها متفرق و مستقل عمل میکنند احتمال انحراف
از اهداف کلی و خط اساسی جنبش که از طرف رهبران آن یعنی موسوی
خاتمی و کروبی اعلام شده وجود دارد و این امر از خطرات نداشتن
رهبر واحد است.
از محاسن دیگر عدم رهبری متمرکز ابتکارات واحدهایی است که در
آن شرکت دارند و این امر کمک میکند تا جنبش مردمی و سراسری
شود و به پیشرفت آن هم کمک میکند.
نداشتن رهبر واحد شباهتی با جنبش مشروطه دارد. در آن زمان هم
حزب یا جبههای وجود نداشت که آن حرکت را رهبری کند و دو سه
شخصیت مانند طباطبایی و بهبهانی بودند که رهبری عمومی را
برعهده داشتند، اما چیزی که رهبری را در جامعه شکل میداد
انجمنهایی بودند که اکثرا مخفی بودند و ارتباط چندانی با هم
نداشتند و با رهبری هم ارتباط ساختاری نداشتند و البته از آنها
تبعیت میکردند.
در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان ناظم الاسلام کرمانی هم موارد
زیادی وجود دارد که برخی کارها در جنبش بدون اطلاع انجام میشد
و خود آیتالله بهبهانی هم به کلی از برخی رفتارها ابراز
بیاطلاعی میکرد و این امر از خطرات جنبشهایی است که رهبری
متمرکز ندارند.
آنچه امروزه در جنبش سبز اتفاق میافتد همان
الگوی مشروطیت
است، با این تفاوت که با انقلاب
IT
سرعت روابط و انتقال مفاهیم و تاکتیکها بسیار بیشتر از آن
زمان شده است. در زمان مشروطه حتی تلفن هم وجود نداشت و به
همین خاطر اگر انحرافی پیدا میشد اثرات کمتری داشت، اما اکنون
با توجه به اینکه جنبش سبز در وبلاگها و… که در سراسر کشور
پراکندهاند متکی است، خطر انحراف بیشتر است.
برخی اتفاقات که در روز ۱۳ آبان افتاد به معنای ساختارشکنی
بود، در حالی که در بیانیههای خاتمی، موسوی و کروبی سخنی از
ساختارشکنی نیامده است و اگر قرار باشد ساختارشکنی جزو
برنامههای جنبش سبز نباشد که نیست باید مقامات قانونی کشور به
رسمیت شناخته شوند.
دراعلامیهها و بیانیههای موسوی و کروبی باید متذکر شود که
تمام شرکتکنندگان جنبش سبز متوجه باشند که اهداف مبتنی بر
ساختارشکنی نیست و از هر عملی که اندکی ساختارشکنی از آن
استنباط شود بپرهیزید، در عین حال رهبران جنبش وسیله کنترل هم
ندارند و در روز قدس هم شاهد بودیم که تا حدی اتفاقات خارج از
خواست آنها رخ داد.
من سیر جنبش را بسیار مثبت میبینم، به این مفهوم که جنبش
برخلاف پیشبینیها نه تنها کم نشده بلکه
گستردهتر
شده است.
حاکمیت هم جنبش را جدی گرفته، اما تصور میکند با برخوردهایی
که اکنون از خود نشان می دهد، خاموش میشود ولی تاکنون اینگونه
نشده است.
ممکن است جریان حاکم مجبور شود به منطق چهرههایی مانند
هاشمیرفسنجانی روی بیآورد. فکر میکنم آن روز فرا میرسد، اما
ممکن است آن زمان دیر شده باشد .
زمانی میرسد که مخالفین ملت نمیتوانند دیگر منسجم شوند و به
نظرم هماکنون در میان اصولگرایان اختلافات زیادی وجود دارد که
به طور نمونه این مساله را در قضیه قیامدشت و پاکدشت در مجلس
میبینیم. لذا جناح موسوم به اصولگرا اکنون درگیر است و رهبری
جنبش باید ببیند که چقدر امکان دارد آن جریان اختلافات را حل
کرده و منسجم شود. تا زمانی که امکان منسجم شدن اصولگرایان
وجود دارد باید از حرکات تند و نسنجیده خودداری کنیم.
روحانیت و دین در این جنبش جایگاه داشته است و یکی از علائم آن
وجود مراجع است. این تحول در جامعه ایران پیدا شده که مردم و
به خصوص جوانان که طی سالهای اخیر به دلیل وضع موجود تصور
میشد نسبت به دین بدبینیهایی پیدا کردهاند نسبت به این
مساله احترام دارند و در جریان اللهاکبر گفتنها بسیاری از
جوانان که شاید مذهبی هم نبودند شرکت میکردند، یعنی اینها با
مذهب ضدیت ندارند در حالی که در سالهای قبل تصور میشد جوانان
ضد مذهب شدهاند اما در جریان جنبش سبز مدارا و رعایت موضوع
مذهب به چشم میخورد.
رهبران فعلی جنبش از علاقهمندان به امام (ره) هستند و به خصوص
موسوی بر این امر تاکید زیادی دارد و خود را به ایشان وابسته
میداند. بنده هم در این سخن با آنها شریک هستم، زیرا هماکنون
از مواضع امام انحراف بوجود آمده است و به عنوان نمونه برخی
افرادی که در زمان ایشان جایگاهی نداشتند و به آنان اعتمادی
وجود نداشت هماکنون میدان پیدا کردند و آنها افرادی هستند که
معتقد به حکومت اسلامی و نه جمهوری اسلامی هستند در حالی که
حکومت اسلامی ضوابطی دارد و از جمله آن مخالفت با دموکراسی
است.
این افراد تفکرشان را از
سید احمد فردید
فرا گرفتهاند که خود این فرد هم از مارتین هایدگر آلمانی که
نقد دموکراسی میکرد تبعیت داشت و تاکید بر خشونت مقدس هم از
ارکان فکری این تفکر است و گردانندههای فعلی برخی مطبوعات هم
پیرو این مکتب هستند.
این در حالی است که در سال ۵۷ اطرافیان امام در پاریس نقل
میکردند که پس از ۱۷ شهریور که انقلاب قوت گرفت وقتی شعار
استقلال، آزادی، حکومت اسلامی میدادیم امام میگفت که این
شعار را ندهید و لفظ حکومت اسلامی را به کار نبرید زیرا حکومت
اسلامی ضوابطی دارد که به مصلحت نیست، زیرا معتقد به جمهوری
اسلامی بود و این اعتقاد هم از زمان مشروطه نشات میگرفت که
مرحوم آخوند خراسانی منکر حکومت دینی میشود و میگوید ما
حکومت جمهور مسلمانان داریم که آنان هم براساس درک دینیشان
عمل میکنند ولی در هر صورت حکومت متعلق به آنان است. |