بیانیه
شماره 15 میرحسین موسوی
بمناسبت سالروز بنیانگذاری
بسیج
بسیج قرار نبود
ماشین سرکوبگر شود!
یک ملت
بسیجی می تواند از کشور دفاع
کند، نه بسیج مسلح و سرکوبگری
که
دست و پای مردم را می شکند و
به روی مردم شلیک می کند!
آن بسیجی ها که از خاک
میهن دفاع کردند، ماشین سرکوب
مردم نبودند
-----------------------
آن بسیجی که امام بنیان نهاد
و بسیجیانی اولیه به صرف ادای
چند حرف در
میادین سابقین قهرمان نشدند.
آنان در بوته قرار گرفتند.
اینک
نوبت به وارثان باقریها و
باکریها رسیده است. نسل
جدیدی که بسیجی نامیده
میشود امروز در بوته
تاریکترین شبههها و فتنهها
قرار دارد. آیا این
نسل جدید نیز شبیه به کسانی
هستند که جنگ جمل را در رکاب
امیرمومنان (ع(
مبارزه
کردند؟ یا این قیاسها واهی
است و کسانی که اینگونه قیاس
میکنند
بسیج را ماشینی سرکوبگر
میخواهند.
اگر معلوم بود کدام گروه
راستگو هستند که شب فتنه به
پایان میرسید. در
عین حال این قدر معلوم است که
راستگویان دروغ نمیگویند.
کسانی که در
مبارزه سیاسی اصلیترین
شیوهشان دروغ گفتن است حتما
راستگو نیستند؛ تقوا
در همدستی با آنان و ایمان
سازگار با پیرویشان نیست.
آیا در این چند
ماهه هیچ دروغی نشنیدهاید؟
ای جماعت مومنان! تقوا کنید و
با راستگویان
باشید.
بسیجی
که امام میخواست در مقابل
ملت قرار نمیگرفت، بلکه در
کنار مردم و
پشتسر آنان بود. قرار بود
رفتار و اندیشه بسیجی در مردم
اثر کند، نه آن که قدرت
بسیج بر سر مردم فرود آید.
آیا اگر کسی رجعت به آن
عهد نورانی و نخستین را
بخواهد به انقلاب پشت کرده
است و دست به براندازی
نظام زده است؟ آیا اگر کسی
بازگشت به نسخه اصیل انقلاب
اسلامی را طلب کند،
آیا اگر کسی خواستار آن اسلام
ناب محمدی که امام منادی و
معرف آن بود باشد
و از خرافهپرستیها و
قشریگریهایی که با نام دین
به مردم فروخته میشود
بیزاری بجوید، آیا اگر کسی
اجرای بدونتنازل قانون اساسی
را دنبال کند،
آیا اگر کسی از وفاداری به
عهدهای ایمانی و انسانی
بپرسد، باید در خیابانها کتک
بخورند، در زندانها
شکنجه ببینند و به حبسهای
طولانیمدت محکوم شوند؟
کافی
است مردم بترسند تا پای
قدرتها به مرزهای این بوم
باز شود. کافی است سمعه
شجاعت این ملت خدشهدار گردد
و بیگانه در دلاوری و استواری
آنان تردید کند
تا خواب های سی ساله تعبیر
شود. به دو کشور همسایه ما که
اینک در اشغال
خارجی قرار دارد نگاه کنید.
در هر دو آنها نخست مردم
ترسانده شدند و
ترسیدند. ظاهرا قدرتها با
شعار آزادیبخشی به این دو
کشور قدم گذاشتند،
در عینحال که وقتی
ابوغریبها را به راه
میانداختند طمع خویش را در
چهرههای وحشتزده مردم پنهان
نکردند. آنها با صراحتی که
بیشتر از آن ممکن
نبود به مردم این دو کشور
میگفتند شما همانهایی هستید
که از صدام و
طالبان وحشت داشتید، پس اینک
حق آن است که از سلاحهای رعب
انگیزتر ما
بیشتر بترسید. حتی
تروریستهای افراطی هنوز به
آن امید که بتوانند همچون
خونخواران پیش از خود بر هراس
مردم این کشورها حکومت کنند
آنان را
بیرحمانه میکشند. قربانیان
ددمنشیهای صدام و طالبان
هنوز دارند تاوان
ترس خود را میپردازند، کما
این که ملت ما هنوز امنیت و
آرامش خویش را
مرهون شجاعت و استحکامی است
که در طول سی سال گذشته به
نمایش گذاشت.
حال
کسانی در داخل کشور میخواهند
این سرمایه را از ما بگیرند.
در مقابل
نمایشهای آنان مردم یا
نمیترسند، که نمیترسند، و
این آخرین حربه هم از
آنان سلب میشود، و یا خدای
ناکرده میترسند. در آن صورت
آیا
اسباببازیهای جنگی از
تمامیت این کشور حفاظت
خواهدکرد؟ |