سالگرد 16 آذر، در کنار همه حوادثی که به
همراه داشت، حامل چند رویداد مهم سیاسی کمتر مرتبط با حوادث
دانشگاهی و خیابانی بود که تا فرا رسیدن ماه محرم و بویژه دو
روز "تاسوعا" و "عاشوا" و حتی "شام غریبان" جلوه های دیگری از
آن نیز نمایان خواهد شد. این رویدادها را اینگونه می توان دسته
بندی کرد:
1- تطبیق موضع گیری ها و سخنرانی ها و بیانیه
های خاتمی، موسوی، کروبی و حتی هاشمی رفسنجانی با شکوفائی گام
به گام جنبش مردم در دوران 6 ماهه پس از انتخابات که آن را می
توان دوران بلوغ جنبش سبز نیز نامید. چنین انسجامی نه تنها
دردوران 8 ساله اصلاحات وجود نداشت، بلکه در سال 57 و انقلابی
که منجر به سرنگونی استبداد سلطنتی شد نیز شاهد آن نبودیم.
خونسردی و حرکت آرام اما پیگیر جنبش از برجسته ترین خصلت های
جنبش سبز در 6 ماهه گذشته است. کافی است بیانیه های موسوی و یا
سخنرانی های خاتمی و یا گفته ها و مصاحبه های کروبی و حتی
اظهار نظرهای هاشمی رفسنجانی از آخرین نماز جمعه اش تا سخنان
اخیرش در مشهد مرور شود. و شعارهای مردم و روش های حضور
خیابانی آنها در سالگردها و خونسردی اعجاب انگیز مردم در
رویاروئی با نیروهای انتظامی همزمان با شعار علیه چماق بدستان
و چاقو کش هائی که بنام بسیج به خیابان آورده می شوند، مرور و
بازبینی شود تا صحت این ارزیابی مشخص شود.
به این دو خبر که حتی فیلم یکی از آنها نیز
پخش شده کمتر مورد توجه قرار گرفت: صحنه هدیه گل از سوی
دانشجویان به فرماندهان پلیس و انتظامی از سوی دانشجویان
دانشگاه تهران و صحنه بسیار مهم مشاجره و کشاکش بین نیروهای
انتظامی و چماقداران و شلاق بدست ها در میدان ولیعصر در نیمروز
16 آذر. آنها که این صحنه را شاهد بوده اند، گزارش کوتاه آن را
اینگونه برای پیک نت فرستاده اند: من ابتدا مشاهده کردم که یکی
از فرماندهان نیروی انتظامی با یکی از کسانی که لباس شخصی ها
از او فرمانبرداری می کردند وارد بحث شده بود. بحث بر سر
مخالفت فرمانده نیروی انتظامی با حمله به مردم در حاشیه خیابان
و پیاده روها بود. بعد از مدتی هم از طرف نیروهای انتظامی عده
ای وارد این بحث شدند و هم از طرف لباس شخصی ها و بحث تبدیل به
مشاجره بسیار تند شد. هر دو طرف با بی سیم به یک محلی گزارش
این مشاجره را میدادند و سرانجام لباس شخصی ها بنا به دستوری
که به آنها داده شده بود کوتاه آمده و صحنه را ترک کردند و از
آن به بعد نیروی انتظامی با ملایمت بیشتری با مردم روبرو شد و
حتی با برخی از مردم شوخی کرده و محترمانه می خواست که
نایستند.
اینها پدیده های کوچکی نیست. همانگونه که
پیاده شدن موسوی از اتومبیل در محوطه فرهنگستان و رفتن به سوی
لباس شخصی ها و صحبت با آنها پدیده کوچکی نیست.
2- شکافی که در این حوادث به ظاهر کوچک در
خیابان ها شاهد آن هستیم، در زمینه سیاسی و در پشت صحنه، میان
کودتاچی ها و در حاکمیت بسیار جدی تر است. ما این شکاف را
مانند بحث خیابانی نیروی انتظامی و لباس شخصی ها نمی بینیم،
اما نتیجه آن را اگر دقت کنیم شاهدیم.
این نتیجه را در لجام گسیختگی تبلیغاتی، فرصت
نداشتن برای تنظیم یک سناریوی امنیتی و اشتباهات مهمی که باعث
تمسخر مردم می شود، جامعه در بطن خود فروپاشی را حس می کند.
به چند نمونه توجه کنید:
مجید توکلی را بیرون از دانشگاه می گیرند و 24
ساعت بعد چادر سرش می اندازند و می گویند با این پوشش او را
شناسائی کرده و گرفته اند! می دانند که چند هفته و یا حتی چند
روز دیگر تق ماجرا در می آید و معلوم میشود به زور شلاق و
شکنجه این چادر را سرش کرده و از او عکس گرفته اند و از هم
اکنون هم مردم میدانند اینها همه صحنه سازی است. اما آنها فرصت
فکر ندارند. شتابزده این صحنه ها را می سازند. چرا؟ برای توجیه
خشونت و جنایاتی که مرتکب می شوند. ازادامه خشونت و جنایت وحشت
دارند، زیرا نگران شکاف در نیروهای خودشان هستند. به همین دلیل
با شتاب و برای عبور از امروز و رسیدن به فردا به هر وسیله ای
متوسل می شوند. همین شتابزدگی و اشتباه را در صحنه سازی پاره
کردن عکس آقای خمینی در دانشگاه تهران مرتکب شدند. یعنی چون
وقت تهیه سناریوی تازه نداشتند، همان سناریوی عصر عاشورا در
جریان انتخابات 2 خرداد را از بایگانی بیرون کشیده و اجرا
کردند. عکس آقای خمینی را در دانشگاه پاره کرده و زیر پا
انداختند و از آن عکس و فیلم تهیه کردند و شب در سیما نشان
دادند. دراینجا نیز قصدشان توجیه خشونت و سرکوب بود. چه نیازی
به این توجیه است؟ چرا 4 یا 5 ماه پیش نیازمند این روش های
توجیهی نبودند؟ پاسخ روشن است: از شکاف در میان خودشان وحشت
کرده اند و از همراه شدن روز افزون مردم با جنبش.
چرا صحنه سازی با عکس آقای خمینی و پخش آن، و
نه پخش صحنه واقعی پاره کردن عکس خامنه ای در خیابان ها توسط
مردم؟
بازهم پاسخ روشن است: پخش پاره شدن عکس خامنه
ای با خوشحالی و تائید مردم همراه می شود و اساسا اعتباری بین
مردم ندارد که پاره شدن عکسش باعث ناراحتی مردم بشود. درست
برعکس، آقای خمینی در میان مردم همچنان اعتبار مذهبی و سیاسی
دارد و پاره شدن عکس او مردم را می تواند ناراحت کند. سناریو
سازان کودتا به این دلیل برای سرکوب آنها که عکس خامنه ای را
واقعا پاره کرده و زیر پا له کردند، عکس آقای خمینی را پاره می
کنند و زیر پای چماقدارانی که وارد دانشگاه کرده اند می
اندازند.
پرتاب نارنجک گاز خردل و فلفل و انواع مواد
شیمیائی که در اختیار سپاه پاسداران است و البته بسیج هم به آن
دسترسی دارد، به طرف مردم بی سلاح،
نه تنها خشم و نفرت مردم را تشدید کرده، بلکه در میان
خودی های نظامی و انتظامی هم با واکنش روبرو شده است. به این
دلیل است که خبرگزاری کودتا "فارس" اعلام می کند طرفداران
موسوی به طرف دانشجویان (منظور همان نیروی بسیج است که وارد
دانشگاه کرده بودند) گاز اشک آور پرتاب کردند!
خنده دار است، اما بیش و پیش از خنده باید
دلائل این دروغ سازی ها را پیدا کرد. وقتی چند تنی که زیر چادر
سیاه اند و معلوم نیست زن و یا مرد، از نیم متری گاز فلفل به
صورت دکتر زهرا رهنورد پرتاب می کنند و باعث کوری موقت او می
شوند و خشم مردم را آتشین تر می کنند، سناریوی پرتاب گاز اشک
آور طرفداران موسوی را در خبرگزاری فارس منتشر می کنند!
برویم به سراغ مقامات قضائی
رئیس قوه قضائیه شب 16 آذر در سیما ظاهر شده
(خبر یک همایش قضائی) و می گوید اجازه نمی دهیم در سایه مصونیت
سیاسی عده ای نظم جامعه را بهم بزنند.
مردم می خندند و می گویند: خواب دیدی خیر است
حاج آقا. حسین شریعتمداری در روزنامه اش می نویسد کروبی، شعبان
بی مخ است و کسی در قوه قضائیه نیست به او بگوید لابد مخ هر دو
را داده اند به تو!
دادستان کل کشور، یعنی آقای اژه ای هم در سیما
ظاهر می شود و به خانواده ها توصیه می کنند جلوی بچه هایتان را
بگیرید که در تظاهرات شرکت نکنند، چون از این به بعد سفت و سخت
با تظاهر کنندگان برخورد خواهیم کرد.
مردم می گوید: شما را که احمدی نژاد به دلیل
نفی نقش عوامل خارجی در تظاهرات بعد از انتخابات از کابینه
کنار گذاشت. البته کسی که به دروغ قسم جلاله بخورد و تلویزیون
آن را پخش کند ( بعد از صدور حکم 5 سال زندان برای کرباسچی
شهردار تهران) باز هم می تواند دروغ بگوید.
مردم می گویند: مگر در این شش ماه "شُل"
برخورد کردید که حالا می خواهید "سفت" برخورد کنید؟ دیگه از
سوله کهریزک بدتر هم دارید؟
ضمنا، حاج آقا! پدر و مادرها خودشان هم در
تظاهرات اند. حتی سینه چاک تر از بچه هایشان. کجای کاری؟ برای
مردم ایران حرف می زنی و یا مردم تاجیکستان؟ ایرانی ها که همه
دستشان توی تظاهرات است. چه پدر و چه مادر، چه دختر و چه پسر! |