عبدالله شهبازی در وبسایت خود مطلب مفصلی
درباره رحیم مشائی نوشته است. آنقدر مفصل و تو در تو که بعید
است خواننده حوصله کند و آن را تا پایان بخواند.
نقل قول هائی از دیگران وام گرفته و سپس
اطلاعات خود را در پایان به آن اضافه کرده است. برخی نقل قول
ها را از آن گزارش استخراج کرده ایم و همچنین نتیجه گیری خود
وی را در چند خط در پایان آن که می خوانید. آنچه انگیزه ما
برای خواندن این نوشته مشروح و استخراج این نکات است، فاجعه
ایست که بر کشور حاکم شده است. فاجعه ای که به ظاهر "رمالی" و
"جادوگری" می نماید، اما به هیچ وجه بعید نیست که از دل همین
رابطه کودتای 22 خرداد در آمده باشد، حمله به ایران در بیآید،
کشتار زندانیان شکل بگیرد. آن اطلاعات حیرت آوری که در اختیار
محافل جاسوسی و اطلاعاتی بین المللی است و بموجب آن یکباره
سایت اتمی قم فاش می شود و یا فلان سردار سپاه غیب می شود و یا
فلان گروه فرماندهان سپاه در انفجار بلوچستان کشته می شوند و
دهها واقعه دیگر می تواند در همان رابطه هائی شکل گرفته و شکل
بگیرد که امثال مشائی زیر گوش فلان مرتاض هندی زمزمه می کند.
رابطه احمدی نژاد با مشائی اگر همان باشد که می گویند، رازی
نیست که احمدی نژاد بداند و مشائی نداند و از طریق مشائی فلان
مرتاض هندی که معلوم نیست سرش به کجا بند است نداند. این
افتضاح را علی خامنه ای بر کشور حاکم کرده است. بخوانید:
از
مدتها پیش درباره تأثیرات ژرف و
غیرعادی اسفندیار رحیم مشایی بر محمود
احمدینژاد مطالبی میشنیدم. مثلاً،
برخی خویشان احمدینژاد از تأثیرات«ماوراءطبیعی» مشایی بر
احمدینژاد ابراز نگرانی کرده و از احتمال کاربرد
«طلسم» و «سحر» و غیره سخن گفته
بودند. اینگونه مطالب را از دیگران نیز،
جسته و گریخته، شنیده بودند تا
بدانجا که در برخی محافل روحانیون قم شایع
شده بود: مشایی ساحر است!
علی مطهری رابطه محمود احمدینژاد با
اسفندیار رحیم مشایی را چنین توصیف کرده است:
«آقای
احمدینژاد ارادت خاصی به آقای
مشایی دارد و از نظر معنوی او را مراد خود
و خودش را مرید او میبیند. گویا
رابطه معنویای میان آنها حاکم است که
بنده از جزئیات آن خبر دقیقی ندارم.
شاید ایشان کراماتی از آقای مشایی
دیدهاند که مریدشان شدهاند.»
(تابناک، 27 تیر 1388)
خبرانلاین: رابطه مشایی و
احمدینژاد؛ رابطه شمس و مولاناست.
جهان نیوز: ایشان با یک مرتاض هندی که ادعا
می شود عمری 400 ساله دارد ارتباط
دارد. در
چند سال اخیر سفرهای متعددی به هند داشته
است که فاصله زمانی برخی از این
سفرها کمتر از 50 روز بوده است. وی
در این سفر به دیدار مرتاضی میرود که
ادعا میشود بیش از 400 سال سن دارد
و از جایگاه بسیار بالایی در میان
طرفداران خود برخوردار است و نکته
جالب این است که این مرتاض از میان
مراجعهکنندگان خارجی خود تنها به
این مقام ارشد ایرانی اجازه دیدارهای
منظم با خود را داده است. در این
دیدارها فرد مذکور در جریان پیش بینی و
آینده نگریهای مرتاض در خصوص
تحولات جهان و بعضاً ایران قرار میگیرد و
تاکنون بسیاری از این ایدهها و
پیشبینیها به داخل کشور هم منتقل شده و
تلاشهای مختلفی هم صورت گرفته است
تا به نوعی از این افکار و نقطه نظرات
در برنامهها و سیاستگذاریها
استفاده شود که با برخی مخالفت و
مقاومتهای گسترده مواجه شد. مشائی
در داخل کشور هم دیدارهای
بسیار منظمی با برخی از چهرهها و
افراد عجیب و غریب در مناطق کویری و
مرزی ایران انجام داده که گرایشات
مشابهی با مرتاض هندی دارند.
وحید جلیلی، برادر سعید
جلیلی (دبیر شورایعالی امنیت ملی):
فتنه بابیت در یکی دو دهه ابعاد تازه اى
پیدا كرده است. گروهى كه عمدتاً هم ریشههاى
انجمنى [انجمن حجتیه] دارند
آمدهاند تا اندیشه مهدویت را احیا كنند!
ملّت نیوز:
به
دنبال انتشار اخباری در مورد سفرهای
مکرر مشائی به هند پرسشهایی
بوجودآمده است. آیا درست
است که با مرتاضی ایرانی الاصل و
زرتشتی مسلک در هند ارتباط دارد؟ آیا
واقعیت دارد که اطلاعات دولتی را به
این فرد منتقل میکند و از او رهنمود
میگیرد؟ آیا درست است که در مرز
پاکستان با افراد رمال و
جنگیر و دعانویس ارتباط مستمر
دارد؟ آیا درست است که در برخی سفرها ناگهان
دستور توقف خودرو را صادر و برای
دقایقی لابلای درختان کنار جاده گم
میشود و پس از آن ادعا میکند با
رابط امام زمان حرف زده؟
علیرضا زاکانی:
رفت
و آمدهای مشکوک به خارج از کشور به
دنبال مددگیری از برخی خرافات هم از
مسائلی است که صلاحیت ایشان برای
تصدی یک پست میانی را زیر سئوال می برد
چه رسد به این که شخص دوّم کابینه
شود.
عبدالله شهبازی: به خداوندی خدا، میرحسین
موسوی
رئیسجمهوری بهتر برای این نظام است؛
پاسداری امینتر برای میراث امام
راحل و قانون اساسی است. احمدینژاد
قابل اعتماد نیست. او معلوم نیست فردا
با قانون اساسی و ایران اسلامی چه
میکند. اگر امروز آیتالله هاشمی
رفسنجانی و مهندس میرحسین موسوی را
از میدان به در کند، فردا معلوم نیست
با دیگران چه خواهد کرد. من تاریخ
خواندهام و شما نیز خواندهاید. به
تاریخ آلمان دهه 1930 رجوع کنید و
ببینید گام به گام چه رخ داد..
28 خرداد 1388 |