عبدالله شهبازی، محققی که دستی در عالی ترین ارگان های
اطلاعاتی داشته و شاید همچنان نیز داشته باشد و با بسیاری از
مقامات درجه اول نظامی و غیر نظامی کشور هم نشین بوده و شاید
همچنان نیز باشد،(از جمله دیدارهائی که خود وی اشاره می کند با
رهبر داشته و شاید هنوز هم داشته باشد!) در جدیدترین مطلبی که
در وبلاگ خود منتشر کرده، آینده ای تیره را برای ایران پیش
بینی می کند. البته با قید لجاجت در ادامه سیاست حاکم. او می
نویسد:
در میان معاشران و آشنایان کسی را نمیبینم که وضع کنونی را
باثبات بداند. گروهی به گمان
خود هنوز حکومت میکنند ولی مردم بهگونهای هشداردهنده در لاک
خویشاند. از هر منفذ بخارهایی بیرون میزند و از
انفجاری قریبالوقوع خبر
میدهد. حوادث اخیر در نمایشگاه مطبوعات جدیدترین نمونه است.
میرحسین موسوی هوادارانش را به پرهیز از شعارهای افراطی و
تفرقهبرانگیز فراخوانده است. نمیدانم جوانان نومید و سرخورده
از وضع موجود را، که بخش اعظم معترضان را شکل میدهند، چگونه
میتوان کنترل کرد. فقط میدانم که میرحسین هنوز بسیار محبوب
است و تنها نیرویی است که میتواند «تغییر» در عین «تداوم» را،
یعنی تحول فارغ از «ساختارشکنی» را، رقم زند. ای کاش میرحسین
را قدر میشناختند و جایگاهش را پاس میداشتند.
عبدالله شهبازی، محققی که دستی در عالی ترین ارگان های
اطلاعاتی داشته و شاید همچنان نیز داشته باشد و با بسیاری از
مقامات درجه اول نظامی و غیر نظامی کشور هم نشین بوده و شاید
همچنان نیز باشد،(از جمله دیدارهائی که خود وی اشاره می کند با
رهبر داشته و شاید هنوز هم داشته باشد!) در جدیدترین مطلبی که
در وبلاگ خود منتشر کرده، آینده ای تیره را برای ایران پیش
بینی می کند. البته با قید لجاجت در ادامه سیاست حاکم.
بخش اصلی مطلب او که در باره اوضاع جاری ایران است را برگرفته
ایم که در زیر می خوانید:
حوادث ناشی از انتخابات دهم ریاستجمهوری نقطهعطفی در حیات سی
ساله اخیر ایران است. صریحتر بگویم در حیات جمهوری اسلامی
ایران، یعنی آن ساختارهایی که در سی ساله اخیر بر پایه
آرمان و امید شکل گرفت. متلاشی شدن آرمانها
و امیدها، و به تبع آن انگیزهها، بسیاری از
دلبستگان و باورمندان به وضع گذشته را سخت نومید کرده است. در
میان معاشران و آشنایان کسی را نمیبینم که وضع کنونی را
باثبات بداند. گروهی به گمان
خود هنوز حکومت میکنند ولی مردم بهگونهای هشداردهنده در لاک
خویشاند. از هر منفذ بخارهایی بیرون میزند و از
انفجاری قریبالوقوع خبر
میدهد. حوادث اخیر در نمایشگاه مطبوعات جدیدترین نمونه است.
«آینده نیوز» در روزهای اخیر آمارهای عجیبی منتشر کرده. درآمد
ایران از فروش نفت و گاز در دوره چهار ساله دولت نهم 280
میلیارد دلار بوده که رقمی عظیم است. این رقم، «43 میلیارد
دلار بیش از درآمد نفتی 16 ساله دولتهای دفاع مقدس [دولت
میرحسین موسوی] و سازندگی [دولت هاشمی رفسنجانی] بوده است.»
در همین دوره چهار ساله میزان کل واردات ایران 220 میلیارد
دلار بود که برابر است با کل واردات دولتهای سوّم تا ششم
(1362-1376).
حوادث کنونی، اگر به درستی شناخته و هدایت نشود، یعنی
«عاقلانی» یافت نشوند که آن را هدایت کنند یا قدرت شناخت و
هدایت آن را داشته باشند، میتواند به «ساختارشکنی»، به تعبیر
میرحسین موسوی، بینجامید. این «ساختارشکنی»، اگر رخ دهد، به
گمان من بسیار مخرب و خونین خواهد بود. «افغانیزه
شدن» خطری است بزرگ که در کمین ماست و برای جامعه ایران
عقبماندگی مدهشی را رقم خواهد زد.
تحولات جاری میتواند به «ثبات» نیز بینجامد؛ چنان ثباتی که
«وضع موجود» را تداوم بخشد، نظم تک صدایی و رخوت و نومیدی و
سکون ناشی از آن را حاکم و آرمان و امید را برای
مدتی طولانی نابود کند. در این صورت، ایران فرجامی چون پاکستان
خواهد داشت. از منظر تأثیر بر رشد جامعه ایرانی، «پاکستانیزه
شدن ایران» کم از «افغانیزه شدن» آن نیست.
تنها روزنه، امید به «تغییر» است. این تغییر زمانی کارساز است
که با درایت و ژرفبینی و هدایت نخبگان سیاسی و «عقلای قوم»
صورت گیرد. در این صورت، تداوم و تسلسل ساختارهای سیاسی و
پویایی جامعه محفوظ خواهد ماند و نیروی عظیم جوشان نهفته در
بطن جامعه، به جای تخریب، به قدرتی سازنده و تعالیبخش بدل
خواهد شد. چشم پوشیدن بر واقعیت، بهرغم وضوح انکارناپذیر آن،
لجاجت در پیشداوریهای متصلب و فاقد بنیانهای نظری ژرف، میدان
دادن به جاهطلبان و ماجراجویان و کوتهقامتان سیاسی، ناتوانی
در تصمیمگیری، آنگاه که بدان نیاز است، این روزنه را خواهد
بست. سدهها پیش، امام محمد غزالی سازوکار فروپاشی
حکومتها
را چنین توصیف کرده است:
«مَلِکی را که مُلک از او برفته بود، پرسیدند که چرا دولت از
تو روی برگردانید؟ گفت: غره شدن من به دولت و نیروی خویش، و
غافل بودن من از مشورت کردن، و به پای کردن مردمان دون را به
شغلهای بزرگ، و ضایع کردن حیلت به جای خویش، و چاره کار
ناساختن اندر وقت حاجت بدو، و آهستگی و درنگ در وقت آنکه شتاب
باید کردن، و روا ناکردن حاجات مردم.»
اکنون، میرحسین موسوی هوادارانش را به پرهیز از شعارهای افراطی
و تفرقهبرانگیز فراخوانده است. نمیدانم جوانان نومید و
سرخورده از وضع موجود را، که بخش اعظم معترضان را شکل میدهند،
چگونه میتوان کنترل کرد. فقط میدانم که میرحسین هنوز بسیار
محبوب است و تنها نیرویی است که میتواند «تغییر» در عین
«تداوم» را، یعنی تحول فارغ از «ساختارشکنی» را، رقم زند. ای
کاش میرحسین را قدر میشناختند و جایگاهش را پاس میداشتند.
|