ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

19  آبان  1388

infos@peiknet.com

 
 
 

میرحسین موسوی:
مردم می خواهند بازگردند
به دهه اول ج. اسلامی

 
 
 
 

اعتقاد قطعی من کناره گیری نیروی نظامی از فعالیت اقتصادی است

 

اعتقاد قطعی دارم كه واگذاری پیمان‌های چند میلیارد دلاری به سپاه، نه به نفع اقتصاد كشور است و نه به نفع سپاه و نه به نفع كلیت نظام. این رویكرد به تنهایی می‌تواند كشور را در معرض خطر قرار دهد . در سه چهار سال اخیر اینگونه مسائل ابعاد وسیع‌تری پیدا كرده است. توسعه موسسات پولی عجیب و غریب هم در میان نیروهای نظامی و انتظامی مشكل ایجاد كرده و هم در میان مردم. نیروی نظامی كه در پی آن باشد كه قیمت دلار چند است، دیگر به وظایف خود عمل نمی‌كند. الان بحث میلیاردها دلار هست ولی هیچكس حساسیت نشان نمی‌دهد.

 الان فضای تهمت خیلی رواج دارد. ما افرادی داریم كه اگر پرونده‌هایشان با نگاه امام گشوده شود پرونده‌های بسیار آلوده‌ای دارند. اینها آمدند یكدفعه یك حركت عظیم مردمی را می‌گویند كه به منافقین ارتباط دارند و ... . اینها همان كسانی هستند كه آتش بیار معركه هستند و نفع خودشان برای رو نشدن پرونده‌هایشان در این است كه دائم این اختلافات را در كشور به هم بزنند و بدبینی ایجاد كنند. در حالی كه به سود همه هست كه حقوق مردم را بشناسند و خوش‌بینی ایجاد كنند. اینكه یك عده‌ای این وسط بیافتند و بگویند این با بیگانه ارتباط دارد، بزرگ كردن بیگانه است. اگر بیگانه‌ها اینقدر بزرگ هستند كه می‌توانند این همه آدم را به صحنه بیاورند كه ما باید دست‌هایمان را ببریم بالا و از كل انقلاب اسلامی استعفا بدهیم. كسانی كه در متن اصلی باقی می‌مانند به دلیل عدم برخورداری از این حاشیه بزرگ، مجبورند در یك حالت پادگانی و فیزیكی به افراد معدودی تكیه كنند و این همان چیزی است كه به نفع كشور ما نیست.

 

 

میرحسین موسوی با پایگاه خبری جماران گفتگوئی کرده که در آن بویژه درباره وحدت در کشور ابراز نگرانی جدی کرده است.

او در بخش هائی از این گفتگو گفته است:

 

 وحدت بخشی از رویكردی است كه حضرت امام خمینی(ره) از اول انقلاب تا آخر عمرشان به آن توجه می‌كردند .امام كاملا توجه داشتند كه مهمترین سرمایه ما وحدت ملی است و تلاش می‌كردند این وحدت در گسترده‌ ترین شكل خودش وجود داشته باشد. مردم دور هم باشند. هیچ نوع متن مهمی از ایشان نمی‌بینیم كه به این مساله تاكید نكرده باشند.

كثرت اندیشه‌ها و نظرات، امام را آزرده و پریشان نمی‌كرد بلكه اینها را به عنوان نعمتی برای جمهوری اسلامی می‌دانست. به نظر من، گاهی خود ایشان با مهر تاییدی كه روی این مساله می‌نهادند اختلاف را به عنوان یك ضرورت مطرح می‌كردند كه درخشنده‌ترین رفتار امام در این خصوص، رضایت كامل ایشان با تشكیل مجمع روحانیون مبارز بود.

حضرت امام در رابطه با تنگ‌نظری و تحجر، با توجه به بروز برخی مسایل بارها صحبت كرده‌اند كه شاید هنوز برخی از آن‌ها منتشر نشده باشد. ایشان توجه دارند كه تكیه بر تحجر یا اصالت دادن به آن می‌تواند كشور را دچار بن‌بست كند. مواردی هست كه امام اخطارهای شدیدی به برخی افراد دادند كه ذهنیت تنگی داشتند و مواظب بودند كه این مساله نظام را با بن‌بست مواجه نكند.

از نظر امام وحدت بر اساس خویشاندی سیاسی طرح نمی‌شود. در وحدت مورد تاكید امام، فامیل و دوست و آشنا به هم باج نمی‌دهند، بلكه امام وحدت را به مولفه‌های منافع ملی و حیات طیبه نظام اسلامی برمی‌گردانند و همه جا به آن تاكید می‌كنند. بحث بر سر خدمت و ارزش‌های بسیار اساسی و بنیادی است كه كشور را برومند كند. منشور برادری حضرت امام، كاملا به مسائل حیاتی جامعه معطوف است. صلاح گروه‌های مختلف سیاسی، فقها، روحانیان، روشنفكرها و مردم است كه روی آن فكر كنند و اندیشه‌های مختلف آنها بر اساس این پیام به هم پیوند بخورد.

ایشان در حوزه اقتصاد، معیشت، رفاه و ... ترجیح‌هایی داشت كه من فكر می‌كنم با نظریات دولت خیلی نزدیك‌تر بود؛ یعنی با جناحی كه آن موقع سر كار بود.

اختلاف‌هائی که در حاکمیت بود، منجر به این نشد كه در حلقه پیرامونی ایشان، افراد متعلق به جناح‌های مختلف حذف شوند. همه اینها یكپارچه حضور داشتند. آقایان عسگراولادی، مهدوی‌كنی، موسوی خوئینی‌ها بودند، آقای موسوی اردبیلی هم بود. این افراد همه در كنار امام بودند.  این حلقه‌ها، واسط ارتباط امام با بخشی از قاعده جامعه بودند. یقینا افردای كه از طریق آقای موسوی خوئینی‌ها كه امروز مورد اتهام و فحاشی قرار گرفته‌اند به امام وصل می‌شدند، از طریق آقای مهدوی كنی نمی‌توانستند وصل شوند. همان‌هایی كه از طریق آقای مهدوی‌كنی به امام وصل می‌شدند و سخنان اینها از طریق ایشان به گوش امام می‌رسید یقینا نمی‌توانستند از طریق آقای موسوی خوئینی‌ها وصل شوند. این خودش یك روش خوبی بود.

برای همین ایشان در مقابل حذف هر كدام از این چهره‌ها در گرداگرد خودش به سختی مقاومت می‌كرد و همه تا آخرین دم در كنار ایشان ماندند. حذف اینها، موجب اختلال می‌شد و این اختلافات را به بدنه اجتماعی می‌كشاند.

حذف هر كدام از این چهره‌ها، به معنای حذف یك قاعده اجتماعی نبود، چرا كه قاعده كه حذف نمی‌شود، بلكه رابطه رهبری و بخشی از قاعده اجتماعی قطع می‌شد. به نظر می‌رسد این مساله غیر از اینكه بعد اعتقادی داشت، یك جنبه استراتژیك هم در ذهن امام داشت. ایشان هر كسی را كه قصد خدمت داشت و نیت پاك داشت، در انقلاب اسلامی و نظام به نوعی مشاركت می‌داد.

در حال حاضر یقینا خطرهای آن موقع را به آن شكل نداریم، اما اینكه الان احساس می‌كنیم آسیب‌پذیرتر شده‌ایم، به نظر من عامل آن مشكلات داخلی است. زمان جنگ به‌رغم همه مشكلات، احساس قدرت وصف ناپذیری می‌كردیم ولی الان چنین احساسی وجود ندارد.

امروزه تساهل و مدارای جامعه نسبت به اندیشه‌های مختلف در سطح سیاسی بسیار كم شده است.

آن موقع اگر فساد اقتصادی مطرح می‌شد، سریع مورد توجه قرار می‌گرفت. كوچكترین فسادی، بزرگ دیده می‌شد. اگر در سطح دولتی گفته می‌شد كه 10 هزار دلار گم شده و تكلیفش روشن نیست و مشخص نیست كجا هزینه شده، ممكن بود كه منجر به سقوط دولت شود. در حالی كه الان بحث میلیاردها دلار هست ولی هیچكس حساسیت نشان نمی‌دهد. من نمی‌خواهم كسی را متهم كنم اما اینها مسائلی را در كشور به وجود می‌آورد كه ما را آسیب‌پذیرتر می‌كند.

همین لایحه هدفمند كردن یارانه‌ها اگر اول انقلاب بود، به این شكل طرح نمی‌شد. اصل این لایحه چیز بدی نیست. اما اینكه ما بیاییم از یك طرف حذف یارانه‌ها را مطرح كنیم و بنزین را گران كنیم و از سوی دیگر بودجه مترو داده نشود. از یك طرف امور مردم به دلیل بهای سنگین بنزین مختل شود و از طرف دیگر به تامین وسایل حمل و نقل عمومی اهمیت ندهیم، برای مردم مشكل ایجاد می‌كند. همه زندگی و شغل و درآمد ملت به رفت و آمد بستگی دارد. اگر ما حمل و نقل را گسترش داده باشیم این گرانی بنزین بار زیادی را روی هزینه‌های خانوار وارد نمی‌كند. اما اگر به دلیل وجود پاره‌ای از مسایل بین دولت و شهرداری، ارز مورد نیاز مترو تامین نشود و در حالی هدفمند شدن یارانه‌ها تصویب شود كه مشكلات زیادی مثل قرار داشتن مترو در بدترین شرایط تامین بودجه وجود داشته باشد، چوب این مسائل را مردم می‌خورند.

لایحه هدفمند كردن یارانه‌ها اگر خوب اجرا شود، دولت كارآمدی داشته باشد و از همه نیروها خوب استفاده كند و مشكلات مردم را حل كند، ممكن است به كشور كمك كند. اما اگر اینگونه نشود، خداوند با هیچ كسی عهد و پیمان نبسته است. اگر داد مردم را دربیاورند، آنان را در برابر دولت قرار می‌دهند.

حتی در شرایط جنگی افكار عمومی اجازه اظهارات متناقض و سیاست‌های دوگانه به دولت نمی‌داد. اینكه یك نفر از یك طرف حرف‌هایی بزند و از طرف دیگر كارهایی كند كه پاسخی برای اعمال خود نداشته باشد، اشتباه است. الان ما چنین چیزهایی را زیاد داریم. این حسی كه در سطح ملی به دهه اول انقلاب وجود دارد، ناشی از این است كه در شرایط آن دوران چون مردم می‌دانستند كه همه توان نظام و دست اندركاران در خدمت حل كردن مشكلات آنان است اگر جایی هم كم و كسری می‌دیدند، تحمل بالایی داشتند. می‌آمدند پشت سر دولت قرار می‌گرفتند.

مردم با كم و كسری‌های كشور كه خیلی زیاد هم بود و ناشی از فقر و جنگ و انفجار كشتی‌های نفتی، خطوط انتقال گاز و محدودیت‌های واردات و صادرات بود، می‌ساختند. مشكلات را حس می‌كردند ولی فریادشان بلند نمی‌شد، چون می‌دانستند كه هم خودشان، هم كسانی كه در خدمتشان هستند برای حل این مساله تمام توان خود را به كار گرفته‌اند. برای همین با یك همكاری وسیع و صبر بزرگ در سطح ملی روبرو بودیم كه هم اختلافات را از بین می‌برد، هم مشكلات را حل می‌كرد و هم پشتوانه قوی برای نیروهای رزمنده ما در جبهه بود. در چنین شرایطی كه كمبودهایی وجود داشت، مردم بچه‌های خود را به جبهه می‌فرستادند و طلاهای خود را به دولت می‌بخشیدند تا بلكه بخشی از هزینه‌های جنگی را تامین بكنند. این مساله احساسی از امنیت و آرامش را در كشور ایجاد می‌كرد كه هنوز هم ذائقه و سابقه‌اش در جامعه مقداری مانده است. الان متاسفانه چنین چیزهایی نیست.

در متن قانون اساسی همه مسائل به صورت متوازن در مطرح شده است و نمی‌شود ما بخشی را برجسته نگاه كنیم و بخش دیگر را كم رنگ ببینیم. الان جناح‌ها و مسئولان مختلف به مذاقشان خوش می‌آید كه تكه‌ای را برجسته كنند و تكه دیگر را ضعیف كنند؛ این درست نیست. اینها بخش‌های به هم پیوسته است. مخصوصا بخش مربوط به آزادی‌ها (آزادی بیان، آزادی اجتماعات، آزادی عقیده ... )، شوراها، اصل عدم تجسس، مساله زبان قومیت‌ها و آموزش آنها و ...، اینها هیچ خطری را برای كشور ایجاد نمی‌كنند بلكه وحدت بخش هستند.

شكستن پی در پی نهادها یا تخریب قوانین به‌خصوص قانون اساسی حلال مشكلات ما نیست. این خودش می‌تواند یك نوع آشوب و آشفتگی را در كشور ایجاد كند. توجه به مسائل اجتماعی- سیاسی ریشه‌داری كه در تاریخ كشور و فرهنگ ما وجود دارد، مهم است.

اگر در یك نظام، مردم برایشان عادی باشد كه حقوقشان پایمال بشود و آنها چیزی نگویند، آن نظام به سوی دیكتاتوری و خشونت سیر می‌كند.  اینجاست كه نقش مطبوعات، رسانه‌ها، روشنفكران، مردم، ادبیات سیاسی و فرهنگی اهمیت پیدا می‌كند.

یك زمانی در كشور این بحث آغاز شد كه نیروهای مسلح نیاز مالی دارند و باید وارد فعالیت‌های تجاری شوند. من مخالف بودم و اعتقاد داشتم كه این مساله كشور را با مسائل مختلفی روبرو می‌كند. می‌گفتند نیروی نظامی می‌خواهد كار عمرانی كند. من گفتم نیروی نظامی كه در پی آن باشد كه قیمت دلار چند است، دیگر به وظایف خود عمل نمی‌كند.

استدلال آنها این بود كه در قانون اساسی اصولی داریم كه در زمان صلح، ارتش و سپاه می‌توانند در سازندگی كشور كار كنند. من گفتم، بله در حد خود می‌توانند این كار را كنند بدون اینكه از انجام وظایف خود جدا شوند و نیازی نیست كه در مسائل مالی وارد شوند. نیازهای مالی آن‌ها باید در دولت و وزارت دفاع حل و فصل بشود.

بنده اعتقاد قطعی دارم كه واگذاری پیمان‌های چند میلیارد دلاری به سپاه، نه به نفع اقتصاد كشور است و نه به نفع سپاه و نه نفع كلیت نظام. این رویكرد به تنهایی می‌تواند كشور را در معرض خطر قرار دهد.  در سه چهار سال اخیر اینگونه مسائل ابعاد وسیع‌تری پیدا كرده است. توسعه موسسات پولی عجیب و غریب هم در میان نیروهای نظامی و انتظامی مشكل ایجاد كرده و هم در میان مردم.

 

 

الان فضای تهمت خیلی رواج دارد. ما افرادی داریم كه اگر پرونده‌هایشان با نگاه امام گشوده شود پرونده‌های بسیار آلوده‌ای دارند. اینها آمدند یكدفعه یك حركت عظیم مردمی را می‌گویند كه به منافقین ارتباط دارند و ... . اینها همان كسانی هستند كه آتش بیار معركه هستند و نفع خودشان برای رو نشدن پرونده‌هایشان در این است كه دائم این اختلافات را در كشور به هم بزنند و بدبینی ایجاد كنند. در حالی كه به سود همه هست كه حقوق مردم را بشناسند و خوش‌بینی ایجاد كنند. اینكه یك عده‌ای این وسط بیافتند و بگویند این با بیگانه ارتباط دارد و ... این كار بزرگ كردن بیگانه است. اگر بیگانه‌ها اینقدر بزرگ هستند كه می‌توانند این همه آدم را به صحنه بیاورند كه ما باید دست‌هایمان را ببریم بالا و از كل انقلاب اسلامی استعفا بدهیم.

آنچه امروزه اتفاق افتاده این است كه حاشیه از متن فراتر رفته است و متن خیلی لاغر شده است. من فقط نمادین می‌گویم كه در این حاشیه تعداد وسیعی از مدیران و روحانیون، بخشی از مراجع، چند رییس دولت و حتی رییس مجلس داریم. به این كه نمی‌شود حاشیه گفت. این نقل مكان است. در چنین حالتی آن كسانی كه در متن اصلی باقی می‌مانند به دلیل عدم برخورداری از این حاشیه بزرگ، مجبورند در یك حالت پادگانی و فیزیكی به افراد معدودی تكیه كنند و این همان چیزی است كه به نفع كشور ما نیست. مصلحت كشور این است كه آن فضایی كه به عنوان غیر خودی برای خود تعریف می‌كنند، در كوچكترین سطح و اندكترین وجه ممكن باشد. اگر غیر از این باشد، باید در رفتار خود شك كنیم. نمی‌شود كه در كشور هزاران هزار مدیر برجسته‌ای كه خدمت كرده‌اند همه را كنار بگذاریم و به حاشیه ملحق كنیم.

الان یك عده‌ای كشف كرده‌اند كه موسوی خوئینی‌ها توده‌ای است؛ یعنی همین شخصی كه شاگرد امام است. می‌گویند گروه فرقان پیش ایشان درس خوانده‌اند. اگر اینجوری باشد فكر می‌كنم ما در نظام یك نفر را نمی‌توانیم پیدا كنیم كه با این و آن ارتباط نداشته باشد. وقتی ما مسائل را به این اندازه تقلیل می‌دهیم این نشان بیماری است كه در جامعه ما گسترش پیدا كرده است. همه باید نگران باشیم.

موسوی گفت: یك همایش دوسالانه كاریكاتور گذاشتیم و بیش از صد نفر از بهترین كاریكاتوریست‌ها اعلام كردند كه ما در این دوسالانه شركت نمی‌كنیم. این اتفاق بزرگی است. ما اگر این را علامت بگیریم، مشكلات را حل می‌كنیم. علامت‌ها همیشه در كلان جامعه نیست. اگر در بخشی از جامعه آنها را ببینیم، می‌توانیم به حل مشكلات برسیم. اینكه بیشتر اهالی سینما، نویسنده‌ها، نقاش‌ها و ... در حاشیه قرار می‌گیرند، علامت خطر برای كشور است.

ما دچار كرختی جذام‌وار شده‌ایم. یك یخش‌هایی از بدنه انقلاب جدا می‌شود و متوجه نمی‌شویم. این وضعیتی است كه ما الان متاسفانه داریم . وقتی می‌بینیم افرادی كه برای نظام دل می‌سوزانند و چیزی از نظام نمی‌خواهند و حرفشان هم بازگشت به قانون اساسی و اصول است و ما راحت آنها را مورد هتاكی قرار می‌دهیم و حتی مثلا به آقای كروبی حمله فیزیكی می‌كنیم، باید بدانیم كه یك كرختی اساسی پیدا كرده‌ایم.

آنچه من مطرح می‌كنم از نظر سیاسی به عنوان یك فرد كوچك كه مختصر آشنایی با وضع كشور دارم این است، به نفع كشور ما است كه بر سر یك امر مهم و بنیادی به نام قانون اساسی اجماع كنیم.  ممكن است بنده و شما عقاید متنوع و مختلفی داشته باشیم ولی لازم است كه بر همین قانون اجماع كنیم و مشكلات را حل كنیم، از این تفرق بیرون آییم و اصلاحات خوبی را در كشور انجام دهیم. من این را بهترین مساله برای اجماع می‌دانم. خود قانون اساسی هم وحی نیست و اگر لازم باشد می‌تواند اصول آن مورد تجدیدنظر قرار گیرد، همانطور كه در سال 68 اینچنین شد. ما اگر این اجماع را داشته باشیم، در فضایی كه حضرت امام در این منشور می‌فرمایند، قضیه به‌گونه‌ای خواهد بود كه باز هم مردم مدافع ارزش‌های اسلامی خواهند بود. اگر مشكلات حل شود مردم دنبال حاكمان می‌آیند، ولی اگر ببینند كه آنها را بدبخت‌تر می‌كنند، فشار بیشتر می‌كنند، مشكلات را زیاد می‌كنند. به نظر من اصلا نمی‌شود روی آن حساب كرد.

اینكه به مردم بگوییم به‌رغم همه بدی‌ها، ضعف‌ها و فسادها پشت حاكمیت بایستید، جوانمردانه نیست. مردمی كه در انقلاب به صحنه آمدند یقینا برای این تحمل این همه مشكل نیامدند. آنها آمده بودند تا به رفاه و آزادی برسند . اگر درست عمل نكنیم این فضا از دست می‌رود، نه اینكه ما می‌خواهیم از دست برود، خودش می‌رود. حكومت باید مشكلات مردم را حل كند. مثل دفاع مقدس كه اگر مردم نبودند دشمنان می‌آمدند كشور را می‌گرفتند. آنها كه دیگر چرتكه نمی‌انداختد كه اینها مسلمان هستند و باید مراعات كنیم. مشكلات كشور همچنین شكلی دارد. عدم كارآمدی به طور قطع به سلب مشروعیت نظام ختم می‌شود.