اینجانب سعید پندخواهی مدعی هستم که 70% سلامتی ام را برای حفظ
نظام و انقلاب هدیه کرده ام و از سن 16 سالگی به جبهه رفتم. در
سال 1372 بنیاد جانبازان با دعوت از بنده و چند نفر از دیگر
جانبازان به عنوان امین (هیئت امناء) زمینی (غیر اوقافی) را به
مساحت 1750 متر مربع هبه کردند تا جهت تأسیس هیأت جانبازان
حضرت اباالفضل
علیه السلام و احداث مسجد و حسینیه اقدام نماییم (سند مربوطه
را در ثبت به نام این هیأت امناء زدند) بنده با همین 30%
سلامتی با هزینه کردن میلیونها تومان در طول 16 سال بطور شبانه
روزی دویدم تا این مجموعه بزرگ در شهرک جانبازان شیراز بلوار
امیر کبیر (پشت باغ جنت) تکمیل گردید تا حداقل جانبازان ویلچری
و خانواده هایشان از این محیط معنوی و هیأت مذهبی بهره مند
گردند . ضمناً با گرفتن حکم شرعی از مجتهد جامع الشرایط به
عنوان متولی صاحب اختیار شرعی گردیدیم . من که جانباخته و درد
کشیده انقلاب بودم به فکرم خطور نمی کرد که روزی در حکومت
اسلامی، سازمان اوقاف حقوق متولی و سازنده ساختمان (اعیان)
مسجد و حسینیه را پایمال و به جنگ احکام و شرعیاتی که از اول
اسلام بوده برخیزد و با بی اعتنایی به نظر مراجع شیعه، با قدرت
هرچه تمام تر این ظلم بزرگ را تنها به این جرم نابخشودنی که
تبلیغ برای کاندیداتوری میر حسین موسوی می باشد ملک فوق را
تصرف و با انتخابات(انتصابات) نمایشی و خلاف قانون مصوب مجلس
در یکی از خانه های محل عده ای نظامی بازنشسته سپاه و بسیج را
به عنوان هیئت امناء حاکم و با یک برنامه ریزی دقیق و حساب شده
در تاریخ جمعه 15/8/88 هنگام مغرب و عشاء با لشکری نظامی به
مسجد حمله کند و رعب و وحشت
در دل مجروح زن و بچه های ما بیندازند و در اعتراض اینجانب و
چند جوان معصوم 17 ، 18 ساله ، در
شبستان مسجد ما را مورد ضرب و شتم قرار داده و به
فریادهای یااباالفضل و گریه های اطفال و جوانان ما نعره مستانه
زنند و اینجانب را از ویلچر به زمین انداخته و مورد توهین قرار
دهند و بسیاری از خانواده های جانبازان را از حکومت اسلامی
مأیوس نمایند . بنده و دیگر دوستانم با ناامیدی از رسیدگی
مسئولین و با وجود این ضعف جسمانی پای دویدن به دنبال رسیدگی
شکایاتمان در این دنیا نداریم لیکن حواله را به تیغ برّان
ابوالفضل و محکمه عدل الهی در روز قیامت واگذار می نمایم...
الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم |