ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

16  مهر  1388

infos@peiknet.com

 
 
  نامه ای خطاب به سرلشگر جعفری
فرمانده کل سپاه می تواند
خود را فریب بدهد، اما مردم را نه
 
 
 
 

 

علیرضا بهشتی از مسئولین ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در پاسخ به آخرین اظهارات فرمانده کل سپاه پاسداران که مضمون آن کاملا منطبق با مقالات حسین شریعتمداری در باره انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران بود خطابیه ای نوشته است که در زیر میخوانید:

 بسم الله الرحمن الرحیم

سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران در جدیدترین سخنرانی خود از دعوت‌هایی که برای وحدت صورت می‌گیرد اظهار ناراحتی کرده است و به کسانی که در این روزها نیروهای سیاسی را به همدلی فرامی‌خوانند، و بعضی از آنها مراجع تقلیدهستند، آمرانه می‌گوید ساکت باشید.

بعید می‌دانم شاه در اوج قدرت خود قاطبه مراجع را با چنین لحنی مخاطب قرار داده باشد. به راستی در جواب چنین کلماتی چه می‌شود گفت؟ آیا فرزندان آقای جعفری اجازه دارند مشابه همین کلمات را درگفتگو با او به کار برند؟ آیا او از فرزندان هرکدام از مراجع کبیرتر است یا معلوماتش از تازه‌کارترین شاگردانشان بیشتر است؟ خدا را شکر؛ شاید اگر سهام مخابرات به ما رسیده بود ما نیز دچار خودبزرگ‌بینی می‌شدیم.خود را فریب ندهیم و به سراغ طنز و مچ‌گیری نرویم.مسئله خودبزرگ‌بینی نیست.

مسئله این است که کسانی ترجیح می‌دهند اهمیت رویدادی که در حال تکوین است را نبینند. این روزها درکشورما آنانی که از قضا زمام بسیاری از امور را در دست گرفته‌اند به انکار واقعیت‌ها پناه می‌برند. از نظر آنها حادثه مهم و غیرمترقبه‌ای در کشور روی نداده است؛ این حوادث طبیعی است، همه چیز تحت فرمان است، اتفاق مهمی نیفتاده است که نیاز به دخالت بزرگان و یا گفتگو داشته باشد.

چند روز دیگر، چند هفته دیگر، چند ماه دیگر (یا شاید چند سال دیگر) شرایط به روزهای آرام و آفتابی پیشین باز می‌گردد، تا متمردان از رفتارشان پشیمان ‌شوند و با سرهایی فروافتاده به خطاهای خود اعتراف ‌کنند. آن گاه در عین تمامی این خوش‌خیالی‌ها اضطراب در لحن یکایکشان پیداست.

آیا سردار جعفری در تمامی عمر مراجع تقلید را این‌گونه مخاطب قرار می‌داده است، یا وقوع شرایطی استثنایی است که پیاپی اختیار زبان را از دست او خارج می‌کند؟ شرایط ابدا عادی نیست، و انکار و فرافکنی شیوه‌هایی کودکانه است. یک بار دیگر حوادث این چند ماه را مرور کنید. آیا اگر چرخ زمان باز می‌گشت و شما را از نو به قبل 22 خرداد می‌رساند تمامی رفتارهایی را که طی این چهار ماه از شما سر زد دوباره تکرار می‌کردید؟ قطعا چنین نیست. یک بار دیگر مرور کنید و ببینید خوب بود کدامیک از آن کارها را انجام نداده بودید، یا فراست و زیرکی بیشتری در اجرایشان به کار می‌بستید.

ایامی که در پیش رو قرار گرفته است با زمانی که گذشت فرقی نمی‌کند؛ همان خرد فراموش‌شده را از این پس به اجرا بگذارید. این چهار ماه چه زود گذشت؛ چهار ماه آینده هم دقیقا به این زودی می‌گذرد. در این چهارماه شرایط سیاسی کشور چقدر دگرگون شد؛ در چهارماه آینده اگر همان شیوه گذشته دنبال شود دگرگونی‌ها به مراتب بیشتر خواهد بود. آنچه روی داده است باز در مقابل آنچه که هنوز روی نداده است از اهمیت کمتری برخوردار است، زیرا هنوز می‌توان با رفتاری عقلایی از خسارت‌های پیش‌رو،‌یا لااقل بخشی از آنها پیشگیری کرد.

واقعیت برای آن که زندگی‌های ما را متاثر کند از کسی اجازه نمی‌گیرد. واقعیت منتظر قانع شدن ما نمی‌نشیند.واقعیت پشت دیوارهای قطور و رودربایستی‌های کهنه متوقف نمی‌شود. واقعیت بزرگ و کوچک نمی‌شناسد. واقعیت به هیچ‌کس احترام نمی گذارد و با احدی عهد و پیمان ندارد. این ما هستیم که باید خود را با آن تطبیق بدهیم و انکار واقعیت بزرگترین خطایی است که سیاستمداران می‌توانند مرتکب شوند.تلخ‌ترین روزهای تاریخ زمانی رقم می‌خورند که سیاستمداران به تحلیل‌های ساده و دروغین معتاد شده باشند، تفسیرهایی که همچون ماده‌ای توهم‌زا بینش‌ها را تملک می‌کنند و قربانیان خود را به هلاک می‌رسانند. بسیار ساده‌تر است که دو میلیون مردم تظاهرکننده را خانواده‌ ساواکی‌ها بنامیم، و به ملغمه‌ پیچیده‌ای از خطاهای خود اعتراف نکنیم.

ساده‌تر از آن این است که اول یکی دو صفر از اعداد کم کنیم و سپس آنها را در گزارش‌ها بگنجانیم. بسیار ساده‌تر است که اسم ناکامی‌های خود را کامیابی بگذاریم. چه کسی گفته است در این چند ماه مسیر خطا رفته بودیم؛ اتفاقا عین صواب رفتیم و همان‌طور که می‌بینید نتایجی بسیار درخشان گرفتیم. فقط اندکی ریخت‌ و پاش‌های ماجرا باقی‌ مانده است که در اجرای هر پروژه عظیمی طبیعی است و به زودی این مشکل نیز حل می‌شود. هیچ خطایی سرنزده است. همه چیز دارد دقیقا طبق نقشه پیش می‌رود. تا وقتی می‌شود مشکل را به همین راحتی حل کرد چه کسی حوصله دارد که به دنبال علت برای شکست‌ها بگردد.

بسیار ساده‌تر است که نزدیک‌ترین یاران امام را خائن بنامیم تا در میان رفتارهایمان به دنبال کاستی‌ها باشیم. بسیار ساده‌تر است که خود را حق مطلق و دیگران را طلحه و زبیر و قاسطین و ناکثین و مارقین بنامیم. بسیار ساده‌تر است که همه چیز را به گردن بیگانگان بیندازیم. همه چیز از سال‌ها پیش سازماندهی شده بود. تک‌تک مخالفین با سرویس‌های جاسوسی مرتبطند. همه دارند توطئه می‌کنند، همه با هم ارتباط دارند، همه از هم پول می‌گیرند وبه هم باج می‌دهند، همه دشمنند، همه ماجراها را یک تشکیلات مخوف و آهنین اداره می‌کند. و کسانی که در نزدیک‌ترین خاکریزهای جبهه خودی عقیده‌ای غیر از این دارند وادادگان و خیانتکارانی هستند که باید قبل از موسوی و کروبی به مجازات برسند، مگر آن که توبه کنند؛ یعنی حرف‌ها و تحلیل‌های ما را تکرار و تقویت کنند. این‌گونه است که حتی عقلای آن سو هم تسلیم تحلیل‌های ساده شده‌اند؛ تمامی ماجرا این است که مهندس موسوی دروغ بزرگی به نام وقوع تقلب در انتخابات را مطرح کرد و عده‌ای هم فریب آن را خوردند،‌ بعد حوادث این ایام روی داد. چاره‌اش هم این است که او به خطای خود اعتراف کند. آن وقت است که بحران در یک چشم به زدن به پایان می‌رسد. راستی او چرا این کار را انجام نمی‌دهد در حالی که می‌داند وقوع بیش از یک میلیون رای تقلب در انتخابات اساسا غیرممکن است. این حرف‌ها آخرین سخنان آقای باهنر نماینده مجلس شورای اسلامی است.

قبل از او هم کسان دیگری گفته‌ بودند حداکثر تقلبی که ممکن است در یک انتخابات صورت بگیرد سه میلیون رای است؛ بیشتر از آن امکان وقوع ندارد. قطعا منظور از چنین سخنانی آن نیست که این ارقام از خواص شگفت‌انگیزی برخوردارند. تقلب که هفت رقمی شد جف‌القلم نمی‌شود، دست‌ها از کار نمی‌افتند و رایانه‌هایی که باید آرای نامزدها را جمع‌بندی کنند در آستانه این ارقام دچار محدودیت تکنولوژیک نمی‌شوند. بلکه منظور آن است که مردم وقوع یک میلیون یا سه میلیون تفاوت را میان وجدانی که خود در مورد نتیجه احتمالی انتخابات دارند با آنچه در عمل اعلام می‌شود به حساب خطا در برآوردهایشان خواهند گذاشت، اما اگر تفاوت از این رقم بگذرد دیگر نمی‌توانند نتایج را بپذیرند؛ خود به عنوان معتمدترین و معتبرترین ناظر وارد صحنه می‌شوند و از خطای صورت گرفته بازخواست می‌کنند. اگر تقلب در حجم بیش از سه میلیون رای عملی نیست از این روست.شما را به خدا آب در آسیاب توهم نریزید. چیزی که دارد از بین می‌رود،‌ چیزی که دارید از بین می‌برید شاید تا سال‌ها قابل بازسازی نباشد. خودتان و سرمایه‌های سیاسی کشور را از بین نبرید. هنوز می‌شود بسیاری از اندوخته‌ها را حفظ کرد