سیمای جمهوری اسلامی، شب گذشته استقبال از علی
خامنه ای در سفر به چالوس را به نمایش گذاشت. شاید 500 نفری با
شعارهای کاملا هدایت شده که تماما در جهت تائید ولایت وی بود
را به استقبال او برده بودند. از این 500 تن چه تعداد بسیجی و
سپاهی و خانواده آنها و چه تعداد کسبه بودند دقیقا معلوم
نبود، اما شعارهای فرمایشی و مصاحبه های باصطلاح زنده و مشمئز
کننده تلویزیونی که تماما بر محور "قربون رهبرمون برویم" دور
می زد، هویت استقبال کنندگان را فاش می ساخت. بویژه آن مصاحبه
های خنده داری که با چند زن و مردم صورت گرفت و همه آنها
بارانی را که درحال بارش بود از معجزات ورود رهبر به چالوس
اعلام کردند. شهر و منطقه ای که بموجب این استدلال همیشه معجزه
در آنجا در حال بارش است!
این سفر با هدف نمایش پایگاه علی خامنه ای در
میان مردم ترتیب داده شد تا بلکه خنثی کننده آن شور و هیجان
ملی باشد که مردم نسبت به میرحسین موسوی نشان میدهند. البته،
تلاش برای تزریق روحیه به او نیز بخش دیگری از این تلاش
بادمجان دورقاب چینان نظامی و کودتاچی بود.
از سخنرانی علی خامنه ای در این سفر نیز دو
جمله قصار واقعا خواندنی است. نه تنها خواندنی بلکه اندیشیدنی.
این اندیشه که یک روحانی در چنین مقامی چند "رو" و "چهره" می
تواند داشته باشد و چگونه می تواند روز روشن چیزی را بگوید که
شب تاریک خلاف آن فرمان می دهد.
او گفت:
معنای جمهوریت این است که مسئولان نظام از
مردم و با
مردم باشند.
رفتارمسئولان باید شبیه مردم باشد و اثری از
دیکتاتوری، خوی اشرافیگری
و بیاعتنایی به مردم در آنها دیده
نشود.
حتی بموجب استقبال های شاهنشاهی که برای او
ترتیب میدهند و سخنرانی های سلطنتی که در بیت و حسینیه اش برپا
می کنند کافی است تا معلوم شود، خوی اشرافی صرفا پلو خورش چرب
خوردن و کفش ورنی پوشیدن و نهادهای اقتصادی را در چنگ داشتن
نیست. خوی مردمی نیز در آبگوشت و نان و پنیر و املت بدون گوجه
فرنگی خوردن (مراجعه کنید به خاطرات حداد عادل و سرلشگر رحیم
صفوی درباره ساده زیستی رهبر) نیست. بی اعتنائی به خواست مردم،
فرمان کشتن مردم را دادن، از روی سر مردم فرمانده نظامی تعیین
کردن و درجه نظامی دادن و فرمان سپردن اقتصاد کشور به دست شرکت
های وابسته به فرماندهان سپاه پاسداران، اجرای یک سیاست اتمی
بی آنکه سر و ته آن معلوم باشد و مردم از آن خبر داشته باشند
و.... اینها نیز همگی یعنی خوی اشرافی و خوی پادشاهی و سلطنتی.
علی خامنه ای در سخنرانی چالوسی خود گفت که
مسئولان نظام باید از مردم و با مردم باشند. او خود از بی
اعتناء ترین افراد راس حاکمیت نسبت به این اصلی است که اعلام
کرد. اگر غیر از این بود، وقتی یک ملت می گوید تقلب شده و
انتخابات را تجدید کنید تا نماینده واقعی مردم سکان ریاست
جمهوری را بدست بگیرد، به این خواست گردن می گذاشت، که دیدیم
نگذاشت و پاسخ مردم را با گلوله داد. او کاملا آگاه است که
دروغ می گوید. اگر غیر از این بود به فرماندهان زیر دستش می
گفت از سر راه مردم کنار بروند تا آنها در یک راهپیمائی شرکت
کنند و معلوم شود چه تعدادند و چه می خواهند؟ او می داند مردم
چه می خواهند و به همین دلیل هم بر خلاف آن ادعائی که در چالوس
کرد، در مقابل خواست مردم ایستاده است.
این هفت رنگی در سخن و عمل را مردم ایران
چگونه تعریف کنند؟ |