از نماز اولیه جمعه بعد از کودتای 22 خرداد علی
خامنه ای تا نماز جمعه گذشته وی ایران شاهد حوادثی شد که طی آن
مجسمه تنومند "قدرت" در جمهوری اسلامی شکست. این فاصله در 80
روز خونین طی شد و در این 80 روز، مردم ایران چهره عریان رهبر
و فرماندهان خون ریز سپاه و نیروی انتظامی و همچنین کارگزاران
مستقیم و برگزیده رهبر در شورای نگهبان و قوه قضائیه و دولت را
دیدند. حتی درانقلاب 57 نیز مردم ایران چهره واقعی شاه را چنین
عریان ندیده بودند که در 80 روز اخیر چهره علی خامنه ای را
دیدند. این شناخت ملی و عمومی با هزینهای انسانی بدست آمد،
اما این هزینه در برابر آنچه در سطح ملی و مردمی بدست آمد
هزینه عظیمی نبود. مجسمه ای شکست و فرو ریخت که تا چند ماه پیش
نیز تصور آن ممکن نبود.
از این واقعیت، بیش از هر کسی، خود علی
خامنه ای اطلاع دارد. به تهدیدهای او جهت ادامه چشم در آوردن
و چشم کور کردن در زندان ها نباید آنقدر توجه کرد، که به حاشیه
های این تهدید ها باید توجه کرد. حاشیه هائی که مهم تر از متن
هستند.
علی خامنه ای در این 80 روز، به رنگ های
مختلف در آمد. از ملاقات با نمایندگان دست دوم ستادهای
انتخاباتی موسوی و کروبی و حتی محسن رضائی و کُرنش در برابر
همسر مهدی کروبی که در این دیدار حضور داشت، تا نماز جمعه ای
که ابتدا در آن بغض کرد، از تن نیمه علیل خود سخن گفت و عمر رو
به پایانش را مژده داد و پس از این مظلوم نمائی فرمان مقابله و
کشتار مردم را داد. از ملاقات با چند ده دانشجوی بسیجی که به
نزدش برده شدند تا او برایشان از برخورد با متخلفان حمله به
کوی دانشگاه بگوید و سپس علوم انسانی را باعث شکست احمدی نژاد
در انتخابات اعلام کند تا نماز جمعه گذشته که در آن، به سبک
مداحان و روضه خوان های حرفه ای، روضه خواند، به پیشانی خود
کوبید و گریست. کسانی که این صحنه ها را در نماز جمعه اخیر وی
از سیمای جمهوری اسلامی دیده باشند تائید می کنند که او مانند
یک هنرپیشه تئاتر، روز جمعه نقش بازی کرد تا بلکه بخشی از
مجسمه سقوط کرده و تکه پاره شده اش را جمع و جور کند و به هم
بچسباند.
میان این دو نماز چه ها که در ایران نگذشت. چه خون ها که ریخته
نشد و چه نقاب ها که کنار نرفت. مردم ایران شاهد آگاه همه این
صحنه ها بوده و هستند. چه نیازی به این همه نقش و نمایش و
انتقامجوئی بود، اگر تسلیم رای و خواست مردم در انتخابات 22
خرداد می شد و علیه آن دست به کودتا نمی زد؟ |