آقای خامنه ای در نماز جمعه خود روضه ی امام علی(ع) خواند و
گریزی هم زد به کربلا. آقای خامنه ای پیش از آنکه یک فقیه باشد، در گذشته یک واعظ و خطیب و منبری
بود. این آخرین تیری بود که ایشان در چنته داشت. جلب نظر مردم
با روضه و مرثیه خوانی.
آقای خامنه ای در یک تحلیل تاریخی خود را حق مطلق قلمداد کرد و
طرف مقابل خود را خوارج خواند. به نظر من
این تحلیل های تاریخی، کهنه تر و مندرس تر از آن است که پاسخ
شرایط امروز
باشد. نسبتی که امروز مردم با ایشان دارند نظیر نسبتی که آن
موقع با آیت الله خمینی داشتند نیست. آن دوران، کاریزمای آیت
الله خمینی
خیلی چیز ها را تحت تاثیر خود قرار می داد. الآن چشم ها و گوش
ها باز شده و به محض اینکه ایشان بخواهد یک تحلیل تاریخی ارائه کند، مردم می
فهمند که
این یک کاریکاتور بیشتر نیست. می فهمند که این یک تقلید معکوسی
از دوران
امام علی است و هیج ربطی به شرایط امروز ندارد. شما وقتی امام
علی را در
مقابل مخالفانتان قرار می دهید یعنی اینکه من امام علی هستم.
یعنی اینکه من حق مطلقم و طرف مقابل من هم باید باطل مطلق که باید چشمش را کور
کنم.
مردم، از ایشان خواهد پرسید که چه کسی به شما
گفته که شما امام علی هستید تا حق داشته باشی طرف مقابلت را
نصیحت کن
، با او مدارا بکنی و استدلال بکنی و اگر تسلیمت نشد، چشم فتنه
را کور
کنی؟
روزگاری بود که این تحلیل ها کارآیی داشت، شاید در دهه ی اول
حکومت ایشان، که هنوز مشت شان پیش مردم باز نشده بود، اما
امروز اینطور نیست.
ایشان توصیه ی اخلاقی به احزاب سیاسی و شخصیت های سیاسی کرد که
مواظب خودتان باشید تا دچار انحراف و فساد شخصی نشوید. من میپرسم چه کسی باید به شما تذکر بدهد تا شما
دچارانحراف
نشوید؟ اگر کسی در داخل ایران با صدای بلند در باره ی انحراف
شما تذکر
دهد، با او چه خواهید کرد؟ آیا سرنوشتی غیر از زندان کهریزک
خواهد داشت؟
مطمئنم خطبه نماز جمعه آقای خامنه ای مورد تمسخر
عدالتخواهان قرار خواهد گرفت. مساله ی امروز مردم ایران با
آقای خامنه ای
اینست که ایشان در روز روشن و در مقابل اعتراض های مردمی دستور
کشتن داده است. تا امروز نزدیک به 80 اسم و هویت رسمی در رسانه ها به عنوان قربانیان اعتراضات
منتشر
شده است. به خانواده ی آنان اجازه ی برگزاری مراسم ترحیم داده
نشده، آنها را در بهشت زهرا بدون نام و نشان دفن کرده اند و
هزار دروغ در
باره ی اتفاقاتی که افتاده می گویید و هر دروغی هم بعد از یک
هفته فاش می شود. یا اینکه بعد ازتظاهرات اعتراض آمیز مردم،
4 هزار نفر به
اعتراف آقای جمشیدی سخنگوی قوهی قضائیه زندانی شده اند. مردم
سراغ آنها
را در کهریزک گرفته اند، شکنجه و قتل آنها در کهریزکی فاش شده
تا آنجا که خود ایشان مجبور به صدور دستور تعطیلی بازداشتگاه شده است. این
موارد نشان می
دهد که دعوا بر سر مقولات اختلاف انگیز نیست، بلکه دعوا بر سر
"عدالت
است.
مردم امروز عدالت را می شناسند و دارند می بینند که روشن ترین
شاخصه
های آن نقض می شود. به نظر من چون کار به اینجا کشیده و دعوا
از مرحله ی
نظر و مقولات اختلاف بر انگیز نظری و آکادمیک گذشته و به عرصه
ی ملموس ترین و قابل فهم ترین شاخصه های عدالت رسیده است، این راه غیر قابل
بازگشت است.
به
اعتقاد من تلاش های رهبری برای سرپوش گذاشتن بر بی عدالتی ها
به جایی
نخواهد رسید.
وقتی کسی در برابر مردم ی که روشنترین خواسته شان
"عدالت"
است، ایستادگی می کند، مجبور خواهد شد تا تمام آنچه
روزگاری مایه ی آرامش، ارزش و افتخارش بود و در یک کلام نماد
قدرت بود و
ارادت به ایشان بود آرام آرام از دست می دهد. جالب آنکه این
پایگاه ها حتی
به پایگاه هایی علیه آن فرد تبدیل می شود.
روزگاری دانشگاه ها محل رفت و آمد
مسئولان نظام بود. خود آیت الله خامنه ای هراز چند گاهی به
دانشگاه ها می
رفت و برای سخنرانی او هورا می کشیدند. اما الان بازگشایی
دانشگاه ها اسباب
ترس ایشان شده است.
مراسم شب قدر که خود ایشان روزگاری می گفت آنها که می
گویند جامعهی ما دینی نیست باید شب های قدر را ببینند تا به
اشتباه خود
پی ببرند، امروز از جمع شدن مردم در این مراسم می ترسند. برایشان مهم شد که سخنران چه کسی باشد، چه کسی قرآن بر سر بگیرد و یا چه کسی دعای ابوحمزه بخواند! یعنی در انتخاب روحانیون و مداحان و دعا خوان ها هم از ترس دست بردند. به همین
دلیل، بعد از این همه سال که
مراسم شبهای احیا بصورت سنتی در آرامگاه آیت الله خمینی برگزار
می شد به دلیل آنکه نتوانستند نظر خودشان را بر خانواده ی آیت
الله خمینی تحمیل
کنند، لغو شد.
در پایگاه مذهبی ایران یعنی قم، نتوانستند مساله را
مهار کنند و از برگزاری مراسم شب های قدر در حرم حضرت معصومه
هم ترسیدند. من
بیش از ده دوازده سال در قم زندگی کردم و تا آنجا که یادم هست
مراسم شب
های قدر با حضور حضرت آیت الله جوادی در کنار حرم حضرت معصومه
با حضور
جمعیت عظیمی از مردم برگزار می شد. اما امسال کار به جایی
رسید که این مراسم را لغو کردند زیرا نمی خواستند آیت
الله جوادی، آیت الله امینی و آیت الله استادی که هر سه امام
جمعه ی قم
هستند و هر سه نیز از منتقدین وضع موجود محسوب می شوند در این
شب ها مراسم برگزار کنند. هر سه اینها به نماز جمعه
هم نرفتند و حکومت خودش یک نفر از خودشان را برای اقامه ی نماز
تعیین کرد. این ها بزرگترین نشانه ها ی ترس آقایان از مراسمی
است که روزگاری مایه ی
تحکیم قدرت آنان بود. حالا باید منتظر بود، ما هنوز محرم و صفر
را در پیش
داریم. از این پس هر یک از شعائر و نمادهای مذهبی به عاملی برای اعتراض علیه آنها تبدیل
خواهد شد.
کما اینکه ما شاهد این اتفاق در سال های پایانی سلطنت پهلوی هم
بودیم.
من بسیار متاسفم که حاکمان جمهوری اسلامی چشم خود را بر واقعیت
ها بسته
اند و همان اشتباهاتی را تکرار می کنند که رژیم پهلوی در پایان
عمرش مرتکب شد و شاید هم اشتباهاتی به مراتب فجیع تر از آن. |