آنچه را می خوانید بخش هائی از نامه
سرگشاده محمدنوری زاد نویسنده و فیلمسازی است که تاکنون
درجبهه بیت رهبری شمشیر می زده و از شیفتگان رهبر بوده است.
حتی به استناد همین نامه نیز می توان حدس زد که در آن جبهه نیز
ولوله است و آجرهای برجی که علی خامنه ای در آن سنگر بندی کرده
نیز یکی پس از دیگری لق می شود.
هرچه برحجم کاستی ها و بدکاری ها و تلخ
گویی ها و عقب ماندگی های کشورمان افزوده می شد ، به یک سخن و
نهیب شما، همه را بحساب دشمن بدکردار می گذاردیم . دشمنی که در
سخن شما ، درهمین نزدیکی ها بود و جزبه نابودی ما راضی نمی شد
و لحظه ای درنگ را نیز درحذف ما جایز نمی دانست .
با اشاره و تایید و نصب جنابعالی ،
شیفتگان و سربازان و اطرافیان و ماموران شما برمنصب های فراوان
کشور قرار گرفتند تا این کشتی طوفان زده را به ساحل امن و
آسایش و رشد برسانند . از شورای نگهبان تا قوه قضاییه . از
فرماندهان سپاه تا فرماندهان ارتش . از امامان جمعه تا مجمع
تشخیص مصلحت . از شورای انقلاب فرهنگی تا صداو سیما . هیچ منصب
کلیدی ای نبود که منتصبین شما در آن حضور نداشته باشند . حتی
نمایندگان مجلس خبرگان که به صورت ظاهر از جانب مردم انتخاب می
شوند ، پیشاپیش از فیلتر شورای نگهبان شما گذر می کردند .
به شما می نگریستیم که مرتب برتایید و
تقدیر ازمسئولین اصرار می ورزید. با مدیریت و خواست شما ،
روحانیان برتمامی مقدرات محوری ما حاکم شدند . ازنهادها و
نمایندگی های ولی فقیه ، تا ادارات عقیدتی و سیاسی و اجتماعی و
اقتصادی و نظامی و فرهنگی . چه درداخل و چه درخارج . و ما تا
می آمدیم به این همه حضور و سرک کشیدن روحانیان در زیروبالای
کشور بیاندیشیم ، خود را سراسیمه با خواست شما مجاب می کردیم .
که یعنی : لابد این درایتی است از جانب شما و ما از تبعات آن
غافلیم .
تبعات این حضور همه جانبه شما و روحانیان
برمقدرات محوری کشور و دوختن همه مخاطرات به هیمنه نظام ، این
شد که از هر سخن مخالف بهراسیم و از هرنوشته و اشاره مخالف
بلرزیم . که نکند خوابی برای واژگونی نظام دیده باشند . که
نکند چشم دیدن ما را نداشته باشند .
بر صداو سیما و مطبوعات سخت گرفتیم و هیچ
لحنی ونقدی را به کیان کشور تحمل نکردیم . در یک وعده ، دهها
نشریه را به جرم نقد خودمان بستیم و آدمهای منتقد را به محفظه
زندان درانداختیم . از این می ترسیدیم که نقد از ما ، به کاسته
شدن محبوبیت نظام و کیان آن منجر شود . و ما به این محبوبیت
همیشگی نیاز داشتیم .
وما، عزیز گرامی ، درتمامی این سالها ، از
شما و حضور همه جانبه شما درترسیم مقدرات کشور، حمایت کردیم و
نوشتیم و نوشتیم و سخن گفتیم و مخاطبین خود را به همراهی با
شما و نظام فراخواندیم . و گاه دراین فراخوانی بزرگ ، عبوس نیز
شدیم و اهل خود را به رنج انداختیم و دوستان خود را از دست
دادیم و حلقه نظام را تنگ تر و تنگ تر دیدیم .
به همه می گفتیم صبرکنید تا عدالت علوی را
درمحاکم قضایی کشور نشانتان بدهیم . تا خوب اندیشیدن و خوب
بودن را ، و جهانی شدن و جهانی بودن را نشانتان دهیم .
هرمعترضی را به روزهای عنقریبی از خوبی ها وعده می دادیم و
هرمنتقد را به دیدن چیزی دلنشین درآینده متقاعد می کردیم . اما
زمان که می گذشت، دیدیم از آن مدینه فاضله که خبری نیست ، از
ابتدائیات یک رشد متداول نیز جا مانده ایم .
دیگران ، کشورهای همجوارما ، فارغ از چند
و چونی که ما گرفتارش بودیم ، با شتاب به راه خود رفتند و
بجایی رسیدند که ما امروز به التماس از آنان تخصص و تکنولوژی و
برنامه و مدیریت خرید می کنیم . و ما ، با همان تاروپودی که
برخود تنیده بودیم ، جاماندیم .
عمده سخنان شما دراین سالها ، یا نقد بوده
یا ارشاد . که البته این رویه درستی نیز هست . اما یک غفلت
دراین میان خود می نمایاند . پوزش مرا بپذیرید که ناگزیرم از
اینجای سخن ، به محاکاتی بپردازم که مستقیم به خود شما مربوط
است . و این مستقیم گویی ، نه که تمرین ما دراین سالها نبوده ،
چه بسا برای حضرت شما و همطریقان دیرین من بسی نامتحمل باشد و
برمن سخت بگیرند که : تو کی هستی که برای ولی فقیه ما تعیین
تکلیف می کنی و اساسا چرا می پرسی : چرا ؟
درهمه این سالها، من ندیدم یا نشنیدم که
شما، درمقام شخص اول این کشور پرمخاطره و پرآوازه، یک بار، حتی
یک بار، مسئولیت یک خطا و خبط و عقب ماندگی و درجا زدن را شخصا بپذیرید
. من که یکی از آحاد این مردمم ، شخصا ندیده یا نشنیده ام .
همیشه درمقام نقد، جانب مردم را گرفته اید
و حتی به مسئولین پرخاش کرده اید، اما نبوده که به مردم
بفرمایید : ای مردم ، تا اینجای عقب ماندگی های کشور متعلق به
دیگران است و این مختصر متعلق به خطاهای انسانی من رهبر است.
همیشه خود را برکنار از آسیب ها دیده اید و همراه و همصدا با
مردم، بر مسئولین و مجریان برافروخته اید که : چرا فقر و فساد
و تبعیض؟ چرا بدکاری؟ چرا بی برنامگی؟ چرا عقب ماندگی؟ چرا بی
کیاستی و بی مدیرتی و بی خردی؟
وحال آنکه شاید پسندیده این بود به همان
روحانیان منصوب خودتان نیزمی نگریستید و خرابکاری و نقش
احتمالی آنان را در این چراهای تمام نشدنی رصد می فرمودید .
هرکجا از سخن من دل آزرده شدید ، با
یادآوری این نکته خود را مجاب کنید که گوینده این سخنان ، کسی
است که دوست بودنش نه برهمگان ، که برخود شما ثابت است . پس،
سخن دوست را باید تاب آورد و از او نرنجید. شاید برخی از
دوستان من بگویند : ای منافق بریده، اگر سخنی هم با رهبر داشته
ای و داری، آن را خصوصی برای خود ایشان می فرستادی. نه این که
آن را دربوق کنی و جار بزنی . که می گویم : هرآنچه من با
استناد به آنها سخن می گویم، از واضحات و امور آشکار کشورمان
است . من مسئله ای محرمانه را برملا نکرده ام . درضمن ، تاثیر
و بردی که یک نامه آشکار دارد، هرگز یک نوشته محرمانه ندارد. و
باز این که روح این نوشته، نه از جانب یک دشمن تابلودار و
منافق درکمین، که خیرخواهی کسی است که هنوز چشم به اصلاح امور
دارد .
یک اشتباه دیگر نیزمرتکب شدیم . هم ما هم
شما . شاید این اشتباه به دلیل انباشت معارف شیعی دردرون تک تک
ما صورت پذیرفت . و شاید از این جهت که از انقلابی که کرده
بودیم زیادی خرسند بودیم و اجرش راهم فورا به حساب خودمان
واریز کردیم و بلافاصله هم دریافتش کردیم . اجراین که ما و
انقلابمان ، ادامه خواست و تمایل پیامبراعظم (ص) و ائمه
معصومین(ع) است . که یعنی رهبران ما همانانند و جانشینان
همانان و مردم هم لابد مردم و مخاطبین همانان .
این مهم را مرتب از سخنان شما و سایر
مسئولان نیوشیدیم و پذیرفتیم که می توانیم تاریخ این روزگارخود
را با تاریخ دوران امام علی و امام حسین (ع) مشابهت دهیم . و
اصلا دراین مشابهت سازی به سراغ سایرامامان نرفتیم . مثلا امام
باقر و امام صادق و امام رضا و امام جواد(ع) . شاید بیشتر به
این دلیل که ازمیان همه امامان ، امام علی (ع) فرصت حکومت
یافته بود و کربلای امام حسین هم بیشتربا درون ما همراهی داشت
. و مثلا به سیره و نحوه مدارای شخص پیامبراکرم (ص) با مخالفین
هیچ توجهی نکردیم . و حتی نحوه مدارای حضرت علی با مخالفینشان
. خودمان دراین وسط یک فرمولی برای جمهوری اسلامی خلق کردیم که
هر سمتش را بشود به امامی مربوط کرد . شعار : ما اهل کوفه
نیستیم علی تنها بماند ، یاشعار : خامنه ای خمینی دیگر است ،
ولایتش ولایت حیدراست ، و شعارهایی از این دست ، محصول این
نگرش تطبیقی است .
آنقدر در تشبیه و تطبیق انقلاب و حادثه
های آن ، با حکومت حضرت امیر و حادثه های آن افراط ورزیدیم که
خودمان درتحلیل هر ماجرای انقلاب، حتی مراودات اجتماعی اش، با
شتاب، حضرت شما را درجایگاه حضرت امیر می نشاندیم و دوستان
ومخالفین شما و نظام را با دوستان و مخالفین حضرت امیر می
سنجیدیم .
این افراط، کار را به جاهای باریک کشاند.
به جایی که مثلا خود شما بحث مفصلی از نقش خواص و عوام را در
ظهور ماجرای کربلا به میان آوردید و عبرت تاریخ را به دوستان و
دشمنان هشدار دادید. غافل از این نکته که : این عبرت تاریخی،
از همان ابتدا، فرضیه ای تثبیت شده با خود داشت و نیازی به
اثبات نداشت. این که در این عبرت: حسین، ما هستیم و انقلاب
می تواند با خیانت خواص و پیروی عوام، به کربلایی درجهت حذف
حسین و مرام حسین که ماهستیم منجر شود .
وقتی امام علی ، مرگ را بر خود و یاران
خود روا می داند آنگاه که خبر ربوده شدن یک خلخال از پای یک
زن یهودی را می شنود، چگونه است که علی دوستان امروز ما، از
شنیدن خبر کشته شدن مردم ، بله ، مردم ، به دست عوامل حکومت ،
مرگ را از خدا تقاضا نمی کنند؟ ما اگر از خبرتجاوز به یک دختر
، مثل علی گریبان چاک زدیم و زمین وزمان را متوجه این رفتار
شوم خودی ها کردیم ، می توانیم از خواص و عوام انتظار مشابهت
رفتاری داشته باشیم . یا اگر مثل علی ، دست منتسبین خود را از
بیت المال کوتاه کردیم – وحال آنکه درکشور ما این مسئله
بیشتربه یک شوخی می ماند – می توانستیم به مردم بگوییم : ما
نیزعلوی هستیم .
حضرت شما، دراین سالهای رهبری، آنقدر که
به دشمن و دشمن ستیزی بها
دادید، به دوست و دوستی و دوستیابی بها ندادید. شاید از این
باب که باران دشمنی های پی درپی و فراوانی که برسراین نظام
می بارید، عمده نگرانی شما را بدانسو گسیل نمود و شما و ما،
بیش از آن که به دوست متمایل شویم ، دشمن را درمدار توجه خود
قرار دادیم . و دراین گردونه دشمن شناسی ، از شناسایی دوست
غفلت ورزیدیم . و حیف که باز دراین گردونه غفلت، مرتب با
تحریکات و تحرکات و شیوه های مختص به خود ، از شمار دوستان خود
کاستیم و برشمار دشمنانمان افزودیم .
یک مثال دیگر: اگر سخنان شما پیش از این،
نگران دشمن بود، درنماز جمعه همین هفته گذشته، دیدیم که سخنان
شما نگران رفتار بخشی از مردم ، بله :
مردم است . و این، همان دستاوردی است که دراین سی
سالگی انقلاب، ما بدان دست یافته ایم. یعنی سابقا ما برای دشمن
خط و نشان می کشیدیم، حالا کارمان بجایی رسیده است که باید
برای بخشی از مردم خودمان خط و نشان بکشیم . قبول می فرمایید
که این روند معکوس، کار را بجایی می رساند که درفردای این نظام
، جز دشمن، مردمی در کار نباشد.
اردوغان، چندی پیش وارد مجلس ترکیه شد و با
شادمانی گفت : دراین بحران اقتصادی ، کمک از غیب رسید. شادمانی
اش به طلاهای انتقالی از ایران اشاره داشت که در ترکیه
بارانداخته بود و صاحبی نیز نداشت . هنوز که هنوز است نه فردی
ادعای مالکیت آن طلاها را داشته است و نه کشور مبدا که
جمهوری اسلامی ایران باشد. این خبر و این خنده کنایه آمیز
اردوغان، مدتها دستمایه رسانه های ترکیه و جهان بود .
من از این مثال این بهره را می برم که ما
به دست خود، بسیاری از فرصت ها را مفت از دست داده ایم و برای
دیگران فرصت مفت فراهم آورده ایم. ما می توانستیم امروز دوستان
فهیم و فراوانی داشته باشیم که ما را درعبوراز بحرانهای درکمین
یاری دهند اما اغلب آنان را به شیوه ای و تهمتی و رنجی و
آسیبی و خراش عاطفی ای از خود رانده ایم و ناخواسته به صف
ناراضیان پیوندشان داده ایم.
اکنون به جامعه ای و کشوری ونظامی دست
یافته ایم که بجز استقلال سیاسی، درسایر حوزه ها سخت گرفتار
است. رشوه و ریا و رابطه و خاصه پروری و اعتیاد و بیماری مصرف
و بیماری تولید و بیماری اجتماعی و بیماری فرهنگی و بیماری
انتظامی گریبانمان را گرفته .
می دانم که واگویه کردن آسیب ها، روان شما
را می آزارد. این را از زبان شما بسیار شنیده ام . باور کنید
مردم ما با همه این غفلت ها و ناکامی ها و عقب ماندگی ها کنار
آمده بودند و می خواستند با شما و به رهبری شما سنگ های پیش
پای نظام را بردارند . بهمین دلیل با شکوهی مثل زدنی
درانتخابات اخیر شرکت کردند. آنان شرکت نکردند که جامعه را به
آشوب بکشند و یا جامعه را به عقب تر بازگردانند. مسلما
تصویرشان از آینده ، تصویری درخشان از جمهوری اسلامی ایران
بوده است . هنوز هم هست.
همه ما و همه مردم، از این انتخابات اخیر
چشم اندازی پراز خیر و خوبی آرزو داشتیم . فکر می کردیم اگر
نونهال انقلاب در یک یا دوسالگی اش آداب معاشرت نمی دانست و با
ترشرویی انس بیشتری داشت، درسی سالگی اش می داند مردم یعنی چه
و نحوه معاشرت با مردم یعنی چه. فکر می کردیم این حداقل رشد را
یافته است.
حوادث بعد از انتخابات، همه معادلات فکری و
انسانی ما را بهم زد. رفتاری که تحت امر حضرتعالی بامردم شد،
رفتار هم شان و همطراز زحمت و فهم و همراهی مردم نبود. مردم
اگر انتظار داشتند این رفتار را از ماموران خود سر نظام
ببینند، درعوض، انتظار این راهم داشتند که رهبرشان، بلافاصله
به رسم علی علی های مکررش، همچون علی به مددشان بیاید و دادشان
بستاند. نه این که مرتب روح و رفتار وحشیانه ماموران را تایید
کند و به مردم معترض خودش، همسنگ اغتشاشگران و براندازان نگاه
کند.
به این سخن امام جمعه منصوب خود درمشهد –
آقای علم الهدی – توجه کنید که
درهمین نماز جمعه اخیر افاضه فرموده اند : .... ابن ملجم ها
نمی توانند در کشورعلی (ع) به دنبال سیاست باشند. بعضی از
جریان های سیاسی که ادعا دارند : نخبگان باید وارد سیاست شوند،
بدانند که اگر ولایت پذیر نباشند ولایت ستیزند و ولایت ستیز
یعنی ابن ملجم!
این سخن پوک و مفت و بی خاصیت از آن روی
توسط این روحانی کم سواد زده می شود که نعل بالنعل حکومت فعلی
را حکومت علی می داند و فعالان سیاسی را ابن ملجم. و در این
تحلیل پوک، اصلا هم به این اشاره نمی کند که چرا و به چه دلیلی
یک رئیس جمهور قبل از انتخابات برای یک امام جمعه،
یک میلیارد تومان پول می
فرستد. و به این نیز نمی اندیشد که یک چنین فرمولهایی که ما در
نظاممان خلق کرده ایم، ممکن است فرسنگها از رویه علی و اولاد
علی دور باشد و حتی در مدار تنفرآنان نیز جای داشته باشد .
اگربگویم یکی از آسیب هایی که شما خورده
اید از ناحیه همین مبلغین کم خردی است که به اسم جانبداری از
شما و با رفتار غیراسلامی و غیرانسانی شان، متاسفانه بذر
نفرت از شما را در بین مردم
افشاندند، از فرزند خود خواهید رنجید ؟ اگر نمی رنجید باید
بگویم که حضرت شما درمقام فرماندهی کل قوا، درحوادث بعد از
انتخابات، با مردم خود، خوب رفتار نکردید. ماموران شما، به سمت
مردم تیراندازی کردند و آنان را کشتند و زدند و اموالشان را
سوختند وتخریب کردند. متاسفانه سهم شما دراین حوادث قابل اغماض
نیست. بخصوص که بعد ها مکرر فرمودید اهل مجامله نیستید و از
مواضع خود عدول نمی کنید.
من شما را به یک سخن دیرین خودتان ارجاع می
دهم:
"....مردم اگر متوجه باشند و هوشیار باشند
اگر نشانه های کبر و غرور و خودخواهی را در زمامداران فورا
ببینند و بشناسند و خیرخواهانه اعتراض کنند و اگر احساس کردند
که زمامدار درصدد رفع این بیماری نیست درمقابل او تعرض کنند،
یقینا آن بیماری علاج خواهد کرد . .." این سخنان شخص شماست در
سال 1363. می بینید درآن سالهای دور انقلاب، چه سخن نورانی ای
از زبان شما جاری شده است ؟ سخنی که هرچه می گذرد ما بدان نیاز
مفرطی احساس می کنیم . سخنی که در گردونه عمل ، مطلقا به آن
مراجعه نشد .
شما درآن سالها ، مسئولیت چندانی نداشتید
اما در این سالهای رهبری، کدام مسئولیت است که بدون تایید شما
مقبولیت داشته باشد؟
مردم ما هنوز اقتدار نظام را طالبند و هیچ
گزندی را بر جمال او بر نمی تابند. عذرخواهی شما می تواند
آتش خشم مردم را سرد کند . به آنان امید بدهد . آب رفته را به
جوی باز گرداند. اما اگر این نشود و همانگونه که در نماز جمعه
اخیر فرمودید، کار به تنگناهای انتظامی بکشد، ما رفته رفته،
این باقیمانده مردم را نیز از دست خواهیم داد و شما نیک تر از
همه ما می دانید : نظامی که مردم را نداشته باشد ، چه دارد ؟
مشروح این نامه در وبلاگ نویسنده به آدرس
زیر قابل دسترسی است:
http://mohammadnurizad.blogfa.com/post-75.aspx |