آقای
دکتر روح الامینی!
نمی خواهم یاد آور اندوه سنگینی باشم که روح و روان شما را در
چنگال خود می فشارد اما ناگزیرم بعضی مطالب را یاد آوری کنم
.
پسر
شما محسن در بازداشتگاه و یا بهتر بگویم مسلخ کهریزک به شهادت
رسید . کم و بیش از شرایط آن به اصطلاح زندان شنیده و خوانده اید
.
آقای دکتر! محسن در کهریزک که نمی خواهم از چند و چون آن
بنویسم و درد شما را صد
چندان کنم کشته شد . یعنی او را کشتند ! می دانید یعنی چه ؟
کشتند . با
قصد هم کشتند ! چون به قصد کشت می زدند
!
و اما مطلب مهم ! اگر خود را
مسئول برای قصاص می دانید که می دانم در این راه قصد قربت
کرده اید، مواظب
باشید به جای قاتل اصلی قاتلی قلابی به شما قالب نکنند! این
جماعت دهها
آدم جور واجور
در زندان ها دارند. کسانی که به جرمی دیگر باید اعدام شوند
اما ممکن است برای بستن این پرونده به جای قاتل محسن به دارشان
بزنند!
ممکن است یک ستوان بیچاره را محکوم کنند و به جای قاتل اصلی جا بزنند
.
قاتل
فرزند رشید و شهید شما سردار رادان است . محسن با توجه به
تربیت اسلامی خود نمی خواست زیر بار زور برود و به همین دلیل در آن شرایط اعتراض خود
را با
شجاعت تمام اعلام می داشت .
فکر می کرد پدرش بتواند با نفوذی که دارد
فرزند را از این مسلخ نجات بدهد. محسن نمی دانست در دست کسانی
اسیر شده
است که صدها چون او را حاضرند برای منافع جناحی خود قربانی
کنند
!
در این وانفسای جنایت و خشونت و بی رحمی هیچ شاهدی جرات نمی
کند در
محضر دادگاه حاضر شود و واقعیتی که دیده است را شهادت بدهد .
چون او را یا قبل از شهادت می کشند و یا بعد از شهادت خود و خانواده اش را
نابود می
کنند
!!!
محکم بایستید چون دلایل بر قاتل بودن رادان بسیار
است!
فقط یک جمله می گویم و آن این که آن نامرد (رادان) در جواب
محسن که گفت
من فرزند روح الامینی هستم گفته فرزند جبریل امین هم که باشی
پوستت را
قلفتی می کنم
!
در کهریزک زدن در اختیار دیگران بوده اما
زدن به قصد کشت فقط در انحصار رادان بوده است . هر از گاه می
آمد وسهم
خود از کشتن را می گرفت! |