احمدپورنجاتی از معاونان پیشین وزارت اطلاعات است.
پس از کنار رفتن ریشهری از وزارت اطلاعات، پورنجاتی و
ریشهری مبتکر یک تشکل سیاسی بنام "دفاع از اررش ها" شدند که
قرار بود در آن "علی رازینی" رئیس دادگاه ویژه روحانیت و چند
تن دیگر نیز حضور داشته باشند. آن تشکل سیاسی پا نگرفت، اما
رابطه ها باقی ماند و به همین دلیل وقتی امروز پورنجاتی سخن می
گوید و یا مقاله می نویسد، میتوان تصور کرد که سخن او به نوعی
سخن ریشهری نیز هست. اگر چنین باشد، آنگاه فضای دیگری در برابر
ما قرار می گیرد. یعنی دور شدن خودی ترین افراد علی خامنه ای
از اطراف او. یعنی پس از ناطق نوری رئیس مجلس پنجم و دبیرکل
سابق جامعه روحانیت مبارز که بازرس ویژه رهبری بود، حالا نوبت
به ریشهری امیرالجاج منصوب شده از سوی علی خامنه ای رسیده است.
شاید نوبت به علی اکبر ولایتی هم برسد!
پورنجاتی در مقاله ای که در "اعتماد ملی" منتشر
کرده، در نقد اوضاع بحرانی کشور و آتش بیاری برخی فرماندهان
سپاه، شخص احمدی نژاد و امثال حسین شریعتمداری (بی آن که
مستقیما نام آنها را ذکر کند) می نویسد:
اگر قرار باشد هر کس به صرف اینکه به اصطلاح
روزنامهای
از کیسه بیتالمال را در اختیار دارد، یا از پست و مقامی در
فلاننهاد نظامی برخوردار است، یا عضو فلان فراکسیون مجلس است
و خلاصه پشتگرم کانونهای قدرت است و گمان میکند که «از هفت
دولت آزاد است» دهانش را باز کند، قلمش را رها سازد و هر چه
دلش خواست بگوید، آیا دیگران نیز متقابلا اجازه و امکان چنین
کاری را دارند؟ یا آن سوی بام سرد است؟! آیا مرگ خوب است به
شرط آنکه برای همسایه باشد؟ آیا «قانون» لازمالرعایه است به
شرط آنکه صرفا در مورد رقیب و منتقد و مخالف باشد؟! آیا توهین
و ناسزا و تهمت و پروندهسازی ناپسند و غیرقانونی است مگر
آنکه در مورد مخالفان و معترضان باشد؟! اگر قرار است هر کس بنا
به تشخیص خود «عوامل بهوجود آورنده اصلی» این وضعیت بیسابقه
بحرانیدر 30 ساله پس از انقلاب را معرفی کند، پیشنهاد محاکمه
و محکومیت آنان را بدهد و حتی نوع مجازات آنان را نیز اعلام
نماید، پس لطفا «قاعده جاریه یک بام و دو هوا» را کنار بگذارید
تا معلوم شود چه فهرست جالب و خواندنی و حیرتبرانگیزی از
متهمان نام و نشاندار، اعم از حقیقی و حقوقی، توسط طرف دیگر
ماجرا نیز ارائه خواهد شد! آیا این شیوه را درست میدانید؟
میپذیرید؟ اجازه میفرمایید؟!
تومارسازی و شکایت اینترنتی تولیدکردن که کاری
ندارد. سخنهای غیرمسوولانه و بیپروا هم مایهای نمیخواهد،
میتوان چشمها را بست، دین، عقل، مروت و مصلحت جامعه را به
مرخصی فرستاد، دهان را باز کرد، هرچه بادا باد! پیامدهایش از
کیسه حیثیت تاریخی ملت، یک انقلاب و یک نظام پرداخت خواهد شد!
آن آقایی که به خیال خام خویش دلیری به خرج میدهد و بر طبل
بدآهنگ دستگیری و محاکمه موسوی، کروبی، خاتمی، هاشمیرفسنجانی،
موسویخوئینیها، محتشمی و لابد فهرست بلندبالایی از
استوانههای انقلاب و یاران امام (ره) میکوبد ـ که البته این
روزها جملگی مهجور و منزویاند ـ خواه مسوولیت نظامی داشته
باشد، خواه در مجلس باشد و خواه در کسوت روحانی، باید بداند و
بپذیرد که به قاعده مالوف: «ردوالحجر من حیثجاء» کلوخانداز
را پاداش سنگ است. اینها خواسته و ناخواسته زمینهای را برای
طرح پیشنهاد مشابه از سوی طرف دیگر فراهم میسازند که درخواست
دستگیری و محاکمه و مجازات عاملان واقعی ایجاد وضعیت
کنونیاند.
منصفانه باید داوری کرد. بهواقع کدام طرف ماجرا «علت محدثه» و
کدام طرف «علت مبقیه» بهشمار میروند؟ کدام طرف، آفریننده و
آغازکننده این روند آتشفشان بود؟ اگر از ماهها پیش از
انتخابات از موضعگیریهای جانبدارانه و شبههناک بهنفع یک
کاندیدا - آن هم از سوی کسانی که به اعتبار شخصیت و جایگاه
حقوقی علیالقاعده باید بیطرف باشند - پرهیز میشد؛ اگر جلوی
برخی پول خرجکردنها و خدمترسانیهای شبههناک «شب
انتخاباتی» از سوی دولت نهم و بهرهگیری از امکانات دولتی برای
سفرهای تبلیغاتی گرفته میشد؛ اگر ششدانگ امکانات رسانههای
رسمی، اعم از صداوسیما و خبرگزاریهای وابسته به دولت و
روزنامههای وابسته به حکومت، در خدمت تبلیغ و ترویج یک
کاندیدا نبود؛ اگر در انتخابات معتمدان هیاتهای اجرایی و
ترکیب هیاتهای نظارت، حتی اندکی سعهصدر و بیطرفی مشاهده
میشد؛ اگر دستگاه برگزارکننده انتخابات برای پیشگیری از
شائبه جانبداری و تخلف و نیز برای اطمینانبخشی به کاندیداهای
دیگر و مردم، امکان حضور و نظارت بیمزاحمت برای ناظران
کاندیداها را فراهم میساخت؛
اگر در گرماگرم مناظرههای تلویزیونی، مجالی برای
«تختگاز» رفتن یک کاندیدا در مسیر خدشهدار شدن ارزشهای
اخلاقی و معیارهای شرعی و قانونی و حتی به بازیگرفتن حیثیت و
کارنامه سیساله انقلاب و نظام و هتکحرمت به شخصیتهای
باسابقه و محترم نظام فراهم نمیشد؛ و البته اگر در همان هنگام
اجازه داده میشد که با آن «سنت سیئه» برخورد شود؛ و سرانجام
اگر برای اقناع منطقی و مسوولانه افکارعمومی و دستکم آن بخشی
از مردم که نسبت به نتیجه نهایی انتخابات، ابهام و اعتراض
داشتند، به جای کوبیدن چماق «قانون» بر سر آنها و اجازهندادن
به استفاده از «امکان اعتراض قانونی» از موضع بیطرفی و دلسوزی
و مهربانی، اقداماتی روادارانه به سیره پیشوایان دین به سیره
پیامبر رحمت(ص) و امامعلی(ع) صورت میگرفت؛ شتابزده و
ذوقزده برخورد نمیشد و از همه اسفبارتر و ننگینتر، این همه
بگیر و ببند و ضرب و شتم و قتلهای مشکوک و پروندهسازیها و
اعترافگیریهای نمایشی رخ نمیداد، آیا هماکنون شرایط
مناسبتری نداشتیم؟ آیا دیگر برای «آن طرف ماجرا» که لابد «علت
مبقیه» اوضاع کنونی بهشمار میرود زمینهای باقی میماند؟!
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال
چرا به این همه نصیحتهای خیرخواهانه که از سوی
شخصیتهای موجه و امتحان پسداده و بیغرض، از مراجعتقلید و
عالمان دین گرفته تا نخبگان و چهرههای اصیل فرهنگی و سیاسی و
خانوادههای شهیدان سرشناس و بسیاری از خدمتگزاران 30 ساله
انقلاب، توجه نمیشود؟ چرا گمان میرود همه این انتقادها و
نصیحتها یا از سر سادهاندیشی یا خدای ناخواسته قصد و غرضهای
سیاسی و قدرتطلبانه است؟ یا نعوذبالله هدایتشده از سوی
دشمن!! میدانم که بازگرداندن آب رفته به جوی، بسیاربسیار
مشکل شده است اما ناممکن و محال نیست. جلوی ضرر را از هرجا
بگیرید، سودمند است. امتحان کنید. مجال را به اهل مروت وحل و
عقد و خردمندی بسپارید. |