من برای نگارش نامه به آقایهاشمی دلایل بسیاری داشتم. نخست
اینکه ایشان از ارتباط نزدیکی با رهبری برخوردار هستند و
بنابراین مطمئن هستم که این مسائل را به ایشان منتقل میکنند.
از طرف دیگر خود آقای هاشمی رفسنجانی نیز انتقاداتی را به
حوادث اخیر داشت و در نماز جمعه نیز تا حدودی گلایههای خود را
مطرح کرد و حتی درخواست کرد تا زندانیان را آزاد کنند. همچنین
من طی هفتههای گذشته نامهای را به وزیر اطلاعات و رییس قوه
قضائیه نوشته بودم و بنابراین تصمیم گرفتم که این نامه را به
ریاست مجلس خبرگان و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بنویسم. در
عین حال بنده از قبل از آغاز حرکت نهضت انقلاب با آقای هاشمی
آشنا بودم و همواره از قبل و پس از انقلاب با ایشان همکاری و
رفاقت داشتهام و من از این حق برخودارم که به ایشان نامهای
را بنویسم البته این ارتباطی به اختلاف سلیقه من با آقای
هاشمی ندارد چرا که هرچند ما با هم اختلاف دیدگاه داریم ولی من
معتقدم که ایشان از جایگاه خاصی برخوردار است که شاید بتواند
کاری کند. همین آقایانی که امروز به آقای هاشمی رفسنجانی
هتاکی و انتقاد میکنند شاید از یاد بردهاند که ایشان از
نزدیکترین یاران امام بودهاند و حتی زمانی که قرار بود حکم
مهندس بازرگان خوانده شود در مراسمی که همه ما حضور داشتیم
ایشان کنار امام نشستند و متن حکم را قرائت کردند.
من هنگامی که به ایشان نامه نوشتم انتظارم این بود که با توجه
به ابعاد فاجعه آمیز این مسائل در مدت زمان کوتاهی ایشان پاسخ
این نامه را بدهند البته از نامه هم دو نسخه تهیه شد که یکی
نزد ایشان و دیگر نزد بنده بود. ولیکن بیش از ده روز طول کشید
که آقای هاشمی به این نامه پاسخی ندادند. البته این به معنای
گلایه از آقای هاشمی رفسنجانی نیست بلکه من احساس کردم که
ایشان نخواسته به این نامه پاسخ دهد و یا اینکه بنابر شرایط
فعلی و وضعیتی که خود ایشان در آن قرار دارد نمیخواسته که
وارد این معرکه شود و من هم بنابر نگرانی نسبت به اخباری که
مدام به من میرسید این نامه را منتشر کردم. البته بعدها متوجه
شدم که ایشان نامه را به آقای هاشمی شاهرودی ارجاع داده است و
ایشان نیز دستور رسیدگی به این نامه را صادر کرده و از آقای
دری نجف آبادی دادستان کل کشور خواسته که با من تماس بگیرد و
اعلام کند که نفراتی را به نزد من خواهند فرستاد تا نقطه نظرات
مرا دریافت کنند و به آنها منعکس شود.
هنگامی که این نامه منتشر شد برخوردهای متفاوتی صورت گرفت برخی
از آن استقبال کردند، چرا که میگفتند این باعث شد تا فضا به
گونهای شود که کسانی که در این باره مطالبی داشتند آن را مطرح
کنند مانند خبری که یک خانم سنندجی(رویا طلوعی) آن را مطرح کرد
که من از ذکر نام ایشان خوداری میکنم و آقایان میتوانند به
سایتها مراجعه و در این باره آگاهی بیشتری کسب کسب کنند.
البته در همین میان کسانی هم بودند که از انتشار آن برآشفتند و
قصد آن دارند تا فضایی را ایجاد کنند که کسی جرات بیان مطالبی
در این باره را نداشته باشد. یعنی فضایی ایجاد شود که اگر
بچههای مردم را میکشند و یا کسی را در زندان مورد اهانت قرار
میدهند، خانوادههایشان را در مقابل در زندان تهدید کرده و
کتک میزنند، به خانههای مردم میریزند و به اموال آنها
خساراتی وارد میکنند کسی جرات طرح این مطالب را نداشته باشد.
چرا به جای اینکه چنین فضای رعب و وحشت را ایجاد کنند تا مردم
را به سکوت بکشانند فضایی را ایجاد نمیکنند تا اگر مسائلی در
این باره وجود دارد و کسانی هستند که شکایاتی دارند آن را در
فضای آزاد و امن مطرح کنند.
بهتر نیست به جای آنکه برخی در برابر انتشار این نامه چنین
موضعگیری و فحاشی کنند به بررسی اصل ماجرا بپردازنند نه اینکه
هنوز کمیته پیگری مجلس تشکیل نشده است
بگویند که محتوی این نامه بررسی و کذب محض است. به نظر
من باید مسئولان با شنیدن چنین مسائلی ناراحت باشند.
آخر شما فضایی ایجاد کردهاید که کسانی که مورد آزار قرار
گرفتهاند جرات طرح این مباحث را ندارند و حتی شاید در شرایطی
قرار گیرند که بیایند و بگویند که در
زندان به ما نماز شب یاد میدادند و هیچ شکنجهای هم
روی نداده است.
در جامعهای که قتلهای زنجیرهای روی میدهد و مردم را
میکشند و جنازههایشان را در کنار خیابان رها میکنند! و یا
در جامعهای که مصطفی مولایی
مسئول دفتر بنده را ربوده و آن را در کیسه میاندازند و کتک
میزنند دیگر چطور افراد جرات آن دارند که بیایند و این مسائل
را مطرح کنند. در جامعهای که زنی را در پاسداران با آن وضعیت
به قتل میرسانند دیگر چگونه مردم احساس امنیت میکنند.
متاسفم از اینکه مردمی را که به بهانه اعتراض به یک انتخابات
بازداشت کردهاند چنین مورد شکنجه قرار دادهاند به طوری که من
شنیدهام که افراد را در کهریزیک لخت میکردند و چهار دست و پا
مینشاندند و سوار بر آنها میشدند و به آنها میگفتند که صدای
حیوانات را در بیاورید. آخر این مایه تاسف جمهوری اسلامی است و
یا اینکه برخی را دستگر کرده و آنها را لخت کردهاند و روی هم
خواباندهاند و آب بر روی آنها ریختهاند. حتی شنیدهام هنگامی
که افراد را شکنجه میکردند به آنها میگفتند با صدای بلند
بگویید که مادرتان .... است، مانند زمان
قتلهای زنجیرهای که به آن
افراد میگفتند بگویید که من بچه مادرم نیستم! و سپس آنها را
در بیابانها کتک زده و رها میکنند. واقعا من از طرح چنین
مباحثی احساس شرم میکنم.
هرگز فراموش نکنیم که مردم ما در جامعهای زندگی میکنند که
خانم دکتر بنی یعقوب را به اتهام ارتباط با مردی میگیرند و
سپس جنازهاش را تحویل میدهند. آیا شما وجود اینها را کتمان
میکنید؟ امروز به جای اینکه این مسائل را پیگیری کنید بدون
آنکه تحقیقاتی در صحت و یا سقم مطلبی انجام شود به دفاع از
عملکردتان میپردازید؟
هیچ گاه یادم نمیرود هنگامی که لطف الله میثمی به دستور مرحوم
لاجوردی بازداشت شده بود همسرش نزد من آمد و گفت که به خاطر
شرایط فیزیکیاش نمیتواند حتی آشغال گوشه چشم خود را پاک کند.
من پس از دیدار با همسر او به همراه احمد آقا به نزد امام رفتم
و عین کلام همسر میثمی را مطرح کردم که امام فورا دستور آزادی
او را صادر کردند. این درحالی است که اکنون شنیده میشود که در
برخی از زندانهای ما رفتارهای بدی با زندانیان صورت میگیرد
به طوری که زنی که شنیده شده باردار است اینک دچار ناراحتی
کلیه شده و یا زندانیان سیاسی را به بند معتادین منتقل
میکنند. میگفتند که زندانها کانون آدمسازی هستند ولی این
طوری آدمسازی میشود که هنگامی که فردی را بازداشت میکنند به
او میگویند تو را به کهریزیک میفرستیم که در آنجا آدم شوی و
زندانیان سیاسی را اراذل و اوباش محسوب میکنند آخر این طوری
میتوان آدم سازی کرد؟
وی با انتقاد از اینکه رییس مجلس و رییس کمیسیون امنیت ملی که
رییس کمیته پیگیری وضعیت آسیب دیدگان حوادث اخیر است بدون هیچ
پشتوانه تحقیقاتی به تکذیب اصل ماجرا پرداختند گفت: «من
پیشنهاد کردم که مسولیت پیگیری این حوادث را میپذیرم هرچند که
این مسولیت برایم افتخار آور نیست بلکه برایم زجر آور است ولی
قصد دارم تا حقایق کشف شود و هیاتی مستقل و بی طرف تشکیل شود
تا فضایی ایجاد شود که اگر کسانی هستند که مورد آزار قرار
گرفتهاند خودشان بیایند و این مسائل را بازگو کنند تا ریشه
این فسادهای اخلاقی و شکنجههای قرون وسطی
خشکانده شود. نه آنکه مسئولان
پیگیری این حوادث در مجلس شورای اسلامی در مدت 24 ساعت و قبل
از آنکه کمیته پیگیری جلسهای را تشکیل دهد به تکذیب محتوای
این نامه میپردازنند. من ضمن احترام به ریاست مجلس هشتم جناب
آقای دکتر لاریجانی که نسبت به ایشان و پدرشان و پدر خانم
ایشان ارادت ویژهای دارم و آقای علاءالدین بروجردی رییس
کمیسیون امنیت ملی مجلس هشتم میگویم که قبل از آنکه در اظهار
نظری شتاب زده اصل ماجرا را تکذیب کنید حداقل با بنده تماسی
میگرفتید یا از من میخواستید که نفراتی را نزد شما
بفرستم. شاید من اطلاعاتی در
این رابطه داشتم. آخر چطور میشود که بدون آنکه تحقیقی صورت
گیرد و جلسهای تشکیل شود میگویید این ماجرا کذب محض بوده
است. شما حداقل تحقیق میکردید تا ببینید این کسی که این
حرفها را زده از روی هوی و هوس چنین گفته و یا چون اینکه رای
او را در انتخابات نادیده گرفته و تقلب کردهاند میخواهد برای
عقده گشایی چنین حرفهایی را بزند و یا اینکه مطلبی دارد و بر
اساس مستنداتی این حرفها را زده و بعدا موضعگیری میکردید.
در شرایطی که رییس مجلس که سالها من در جایگاه ایشان و دیگر
جایگاهها بودم بدون تحقیقی اصل ماجرایی را تکذیب میکند دیگر
آن افراد چطور میتوانند بیایند و این مسائل را مطرح کنند و
حتی در
من احساس میکنم که این موضعگیریهای شتاب زده تحت فشار صورت
گرفته است زیرا این بزرگواران
نگران آن هستند که به سرنوشت دیگر دوستان خود در گذشته دچار
شوند. چرا که آقای لاریجانی نگران آن است که به سرنوشت دکتر
حداد عادل گرفتار شود و او را
از ریاست مجلس حذف کنند و یا اینکه آقای بروجردی نگران تکرار
سرنوشت دیگر دوستانش چون آقای افروغ در مجلس هفتم که او را از
ریاست کمیسیون حذف کردند و یا سرنوشت مجید انصاری و محتشمی پور
در مجلس ششم هستند.
چرا فضایی ایجاد میشود که حتی وقتی علی مطهری حرفی میزند به
او حمله میشود و میگویند که به خون پدرش خیانت کرده است به
طوری که حتی کسی دیگر جرات آن را نداشته باشد تا این ماجرا را
پیگیری کند.
شاید بهتر بود که این دوستان نیز به مانند آقای شاهرودی حداقل
هیاتی را میفرستادند تا اصل ماجرا را از من جویا شود، نه آنکه
حرفهای آقای بروجردی را چهل بار از تلویزیون پخش کنند ولی حتی
یک کلمه از حرفهای مرا پخش نکنند. بهتر بود که آقای لاریجانی
همان کمیته تحقیق و پیگیری را نزد من میفرستادم تا من مستندات
و مطالبی که دارم به این کمیته منتقل کنم.
من به مسئولان میگویم که هیچگاه این فحاشیها و انتقادات من
را وادار به سکوت نخواهد کرد من در این 20 سال گذشته از این
حرفهای درشت بسیار شنیده ام و تا زمانی که زنده هستم از حقوق
مردم دفاع خواهم کرد و شما نمیتوانید زبان، دست و قلم بنده را
بندید.
برخی از اربابان مطبوعات(بخوانید شریعتمداری) به گونهای حرف
میزنند که گویی با جبرئیل امین حشر و نشر دارند و او برایشان
گزارشهایی میآورد و قصد دارند تا فضا به اندازهای سنگین
کنند که دیگر کسی جرات حرف زدن نداشته باشد».
اینها همان کسانی هستند که نمیگذاشتند تا اصل ماجرای قتلهای
زنجیرهای برملا شود و افراد را میکشتند و سپس پروندههایی
مبنی بر فساد اخلاقی برای آنان درست میکردند و حتی به آنها
تهمت میزدند.
مستندات من کسانی بودهاند که نزد من آمدهاند که یا خود مورد
آزار قرار گرفته بودند و یا اینکه شاهد بوده و یا کسانی نزد
آنها اقرار کرده بودند پس من آدمی نیستم که بدون آنکه مستنداتی
داشته باشم و بنابر یک تلفن و یا اینکه کسی حرفی را بدون
پشتوانه به من زده باشد چنین نامهای را بنویسم.
نزاع بر سر این نیست که ما اپوزیسیون نظام هستیم، اتفاقا ما
مدافع نظام جمهوری اسلامی با قرائت امام هستیم. ما میگوییم که
جمهوریت و اسلامیت باید در کنار هم باشد ولی آنها میگویند که
رای مردم زینتی است و حتی این روزها یکی از شخصیتها(مصباح
یزدی) گفته که اطاعت از احمدی نژاد
اطاعت از خداست که البته من میگویم این حرفها در
برابر همان پولهایی است که به موسسه این بزگوار سرازیر
میشود. از سوی دیگر یکی از نزدیکان همین آقای احمدی نژاد
میگوید که او تنها چهار میلیون رای دارد و 20 میلیون باقی
مانده منتقد به اصل نظام هستند.
من به نسلهای جوانتر میگویم که این شرایطی که اکنون در کشور
وجود دارد همان اهداف و آرمانهای نظام جمهوری اسلامی با قرائت
امام نیست و این رفتارها را به نام اسلام و نظامی که بنیان
گذار آن امام بوده است ننویسند. چرا که این نظام جمهوری اسلامی
همان نظامی نیست که با
فداکاری و ایثارگریهای بسیاری شکل گرفت. کسانی چون سردار
لشکری که 18 سال در زندانهای بعثی اسیر بودند و یا اینکه در
جبههها شهید شدند. کسانی که در تظاهراتهای قبل از انقلاب به
شهادت رسیدند و اکنون نیز خانوادههایشان از فضایی که در کشور
حاکم شده است رنجیده خاطر هستند.
|