دیروز من در تهران یک خیابان فرعی شاهد یک
شکنجه علنی و دسته جمعی بودم. حدود ساعت شش و نیم در پیاده
روی شمالی خیابان آزادی بودیم. نرسیده به نواب گاردی ها با
باتوم ما را به سمت یک خیابان فرعی هدایت کردند. فکر کردم حتما
مثل دفعات قبل می خواهند ما را به خیابانها و کوچه های فرعی
هدایت کنند و کم کم جمعیت را متفرق و پراکنده کنند. یکدفعه
متوجه شدم داخل یک تونل باریک از باطوم بدست ها شده ام. یکباره
چند گاز اشک آور در انتهای آن خیابان فرعی پرتاب کردند و ما را
با زدن باطوم مجبور کردند داخل محوطه پر از گاز شویم.
کورمال کورمال پاکت سیگارم را کشیدم بیرون و
سیگاری رو آتش زدم . هنوز نمی توانستم چشم هایم را باز کنم، که
یکی از چماق بدست های لباس شخصی رسید و با رکیک ترین فحش های
ناموسی سیگار را از دستم گرفت و مرا با باطوم به طرف دود اشک
آور هل داد.
من فکرنمی کنم در هیچ کجای دنیا، هیچ حکومتی
با مردمش اینگونه عمل کند که اینها می کنند. از حالا به بعد
تصمیم گرفته ام دیگر به خیابان فرعی نروم. در همان خیابان اصلی
می مانم چون نیروهای انتظامی و چماقدارها در خیابان اصلی توان
و جرات یک چنین اعمالی را ندارند. |