دکتر کاوه احمدی علی آبادی عضو هئیت علمی دانشگاه
"آبردین"
با رتبه پروفسوری
است. از ایشان مقاله ای تحلیلی در ارتباط با عبور کشتی های
جنگی ایران از کانال سوئز، در تاریخ 9 اسفند جاری در سایت
"اخبار روز" منتشر شده است. ما این مقاله را با حذف چند جمله
ابتدای آن که ارتباط مستقیم به اصل مسئله نداشت و همچنین برخی
غلط گیری ها، به این دلیل منتشر می کنیم که با نظر و دیدگاه
مطرح شده در آن موافقیم. مستند این موافقت نیز مقاله کوتاهی
است که در تاریخ 28 بهمن در پیک نت و در همین ارتباط منتشر
کردیم، با تاکید بر این جمله آن مقاله کوتاه «
این
اقدام(اعزام کشتی های جنگی ایران به کانال سوئز)
همان خواستی است که اسرائیل دارد و جمهوری اسلامی و سپاه
پاسداران و یا دست های پنهان اسرائیل در حاکمیت و در سپاه
پاسداران به یاری اسرائیل شتافت!»
این مقاله کوتاه تحلیلی را که در ارتباط با قیام مردم مصر
نوشته شده بود را می توانید از
اینجا
بخوانید!
دکتر
کاوه احمدی می نویسد:
«در
حالی که مصر درخواست ایران برای عبور از کانال سوئز را رد کرده
بود، مدتی نگذشت که با بهت زدگی، دستوری از قدرت های بزرگ
دریافت کرد مبنی بر این که به کشتی های جنگی ایران اجازه گذر
داده شود!
دستور از کجا رسیده بود؟ از
فیدل کاسترو سیاستمداری است که بازنشسته شده است و جالب آن که
طی دو سال گذشته هر بار سخن گفته، نه درباره کوبا و امریکای
لاتین، بلکه درباره ایران و آغاز جنک جهانی سوم از خاورمیانه
بوده است. این اظهارنظرات را نباید ناشی از یک تفکر چریکی و
بدبینی های یک رهبر چپ بازمانده از جنگ سرد شمرد.
هشدارهای مداوم کاسترو که از کشیده شدن به سوی یک جنگ -
آن هم از نوع هسته ای- در خاورمیانه به افکار عمومی اطلاع داده
و سیاستمداران را از آن برحذر می داشت، بر اساس
اطلاعاتی بود که از توان نظامی هر دو طرف درگیری –
ایران و غرب- دارد
و حتی سلاح هایی که چه بسا
ایرانی
ها
و مردم غرب
از وجودشان خبر ندارند. او گفته بود که جرقه جنگ می تواند در
حین بازرسی کشتی ها در خلیج فارس زده شود و سپس دیگر هیچ کس
نتواند آن را خاموش کند. پیش بینی کاسترو از نحوه شروع جنگ نیز
مبتنی بر نحوه آغاز برخی از جنگ های گذشته درست بود. اما اگر
جنگی در خلیج فارس شروع بشود، هم می تواند تنگه هرمز و انتقال
نفت و انرژی از این کانال به غرب و جهان را به خطر بیاندازد،
به طوری که تنها شوک آن در ساعت های اولیه، قیمت نفت را به
شکلی انفجاری بالا می برد و هم نمی تواند افکار عمومی جهانیان
را برای بسیج در جنگ علیه ایران متقاعد سازد؛ چون درگیری در
سواحل ایران و آب های بین المللی آن منطقه روی داده و بیشتر
کشورهای غربی و زیردریایی های اسرائیل به عنوان متجاوز شناخته
می شوند تا ایران. پس راهکار کاری تر از طریق نقشه ای است که
یک درگیری کوچک در آن منطقه را بتوان به عنوان دفاع اسرائیل از
کیان خود در مقابل ایرانی نشان داد که متجاوز به نظر رسد؛ پاسخ
روشن است: درگیری در مدیترانه که مایل ها از سواحل ایران دور
است و همین حضور ایران در آن منطقه، خود وزنه ای برای متمایل
ساختن بیشتر سیاستمداران غربی نسبت به هشدارهای اسرائیل مبنی
بر جدی بودن تهدیدات ایران است، چه رسد
به
شروع جنگ. درست است، حرکت ناوچه های ایرانی در مدیترانه با
چراغ سبز اسرائیل به آمریکا –
و آمریکا به مصر- برای عبور کشتی های جنگی ایرانی در همین
راستا و کاملاً در برنامه یکی از سناریوی های طراحی شده موساد
است. به همین سبب بود که اسرائیل با وجود هشدارهای رسانه ای،
هیچ اقدامی برای حمله به آن ناوچه ها نکرد. کشوری که نسبت به
عبور کشتی های صلح که غیرجنگی اند و تنها مواد غذایی و مصالح و
غیره برای غیرنظامیان حمل می کردند، مورد حمله اسرائیل قرار می
گیرند، اما به ناوچه های جنگی ایران اجازه داده می شود تا بدون
مشکل عبور کنند و در جوار اسرائیل مستقر شوند! اگر کسی تصور می
کند، اسرائیل توان حمله به ناوچه های ایرانی را نداشته است، بی
شک آن شخص نظامی نیست. چون این مدل از ناوچه ایرانی حتی در جنگ
با ناوچه های عراقی اوزا –
که از روسیه خریداری شده بود- ناتوان بودند و برد راکت های شان
بسیار کم است و اساساً امروزه پیشرفته ترین ناوشکن های
آمریکایی نیز به تنهایی کاری از دست شان ساخته نیست و آن ها
هرگز منفرد به جنگ فرستاده نمی شوند، بلکه گروهی از آن ها که
با ناوهای هواپیمابر و زیردریایی های پیشرفته و انواعی از سلاح
های جنگ های الکترونیک، ضد الکترونیک و بمب های هوشمند و لیزری
هوایی، دریایی و زیرسطحی هدایت می شوند، همدیگر را تکمیل می
کنند، از این روی ناوچه های ایرانی برای
اسرائیل همچون یک سیبل بودند که به راحتی از راه دور هدف قرار
می گرفتند و تنها با یک موشک غرق می شدند؛ به طوری که حتی
نفهمند از کجا مورد اصابت قرار گرفته اند. پس موساد کاملاً
حساب شده آن ها را به جایی منتقل ساخت که در یک سناریوی جنگی
که آغازگر جنگ طرف ایرانی شناخته شود، نیاز است. اگر این پرسش
در ذهن تان شکل گرفته که ناوچه های ایرانی می توانند آغازگر
جنگ نباشند و اختیار پرسنل دست خودشان است، باید توصیه کنم که
به نحوه شروع برخی از جنگ ها در قرن بیستم نظری بیاندازید.
امروزه در آمریکا بر سر نحوه ورود آمریکا به جنگ ویتنام هنوز
اختلاف نظر وجود دارد؛ در حالی که بسیاری معتقدند که آن
جنگ
با حمله ویتنام شمالی به یک ناو امریکایی آغاز شد، برخی بر این
باورند که آمریکا، خود به کشتی اش حمله کرده و آن را به گردن
ویتتام انداخته است! حضور ناو آمریکایی در آنجا برای آغاز جنگ
تنها با یک خبر کافی بود، همان گونه که حضور ناوچه های ایرانی
در دریای مدیترانه کافی است. اما موساد چگونه این خواسته اش را
عملی ساخت؟ موساد با برنامه ریزی های بلندمدت در سازمان های
امنیتی کشورهایی که برایش خطر شناخته می شوند، نفوذ می کند و
برنامه های پیچیده خود را در قالب چند طرح که پوششی اند، برای
آن استراتژی ای که اسرائیل در پی آن است، در اتاق های فکر
سازمان های امنیتی کشورهای هدف تزریق می کند. البته این طرح ها
از قدرت انعطاف بسیاری برخوردارند و اگر بنا به هر دلیلی توسط
سیاستمداران
بازی خورده، رد شوند، به شکلی دیگر و با عنوانی دیگر دوباره
طرح می شوند و معمولاً تأییدهایی که از سیاستمداران می گیرند،
آنقدر کلی است که می توانند بدون مشکل طرح های عملی و اجرایی
موردنظرشان را روی آن سوار کنند. این کار در کشورهایی که
مقامات و سایستمداران شان با چند شعار ایدئولوژیک و ژست های
انقلابی فریب می خورند، مثل آب خوردن است؛ واژگانی چون
"استراتژی تهاجمی" و "نفوذ در موساد" و امثال آن ها کافی است
تا ناوچه های ایرانی به همان جایی بروند که در یک سناریوی
اسرائیلی می باید بروند.» |