لیبی در همان ورطه ای فرو رفت که با ادامه
حکومت مطلقه قذافی و جنون قدرتی که کار او را به بمباران هوائی
شهرهای لیبی و کشتار مردم خودش کشاند، پیش بینی می شد. مردمی
که برای اندک اصلاحاتی در ساختار حکومت و شریک شدن مردم در
قدرت حکومتی به خیابان آمده بودند، حالا جز به سرنگونی قذافی
رضایت نمی دهند و با سرکوب و بمباران آنها، حالا همین مردم از
دخالت نظامی قدرت های جهانی در امور داخلی لیبی استقبال می
کنند. یعنی از "مار" حاضرند بگریزند، حتی اگر به افعی پناه
ببرند!
درس بزرگی که باید از این فاجعه گرفت، اینست و
نه آن بافته های ذهنی و بیمارگونه رهبران حکومت ایران که دست
خودشان آلوده به خون مردم خواهان اصلاحات در جمهوری اسلامی
است.
هیچکس نمی داند و هیچکس نیز، تا سالهای سال
نخواهد گفت که چگونه و با توصیه چه کسانی قذافی مردم لیبی را
بمباران کرد و مرتکب جنایاتی شد که حالا امریکا و اروپا و حتی
ارتش مصر بعنوان ناجی مردم لیبی، مورد استقبال قرار می گیرند.
نقش پسر او که در این دوران سخنگوی اصلی پدرش در لندن شده و چپ
و راست با رسانه های مهم جهانی مصاحبه کرده و بر سرکوب مردم و
پیروزی قطعی پدرش سخن می گفت، دراین فاجعه چقدر است؟ و نقش دست
های دیگری در کنار قذافی که از خود بزرگ بینی و قدرت طلبی او
بهترین بهره را در مناسب ترین شرایط بردند و او را به همان
ورطه ای کشیدند که صدام حسین را کشیدند، چقدر است؟ آنچه که
امریکا و کشورهای بزرگ اروپائی عضو ناتو با هزینه ای سنگین در
عراق بدست آوردند، اکنون با کمترین هزینه و طی یک محاسبه دقیق
سیاسی که برخاسته از تجربه عراق و افغانستان بود، بدست آوردند.
ساده لوحی است اگر تصور شود آنها برای نجات مردم لیبی صف آرائی
نظامی کردند. اگر لیبی نفت نداشت، آنگاه حاکم آن اگر همه مردم
خود را به دریا هم می ریخت آب از آب تکان نمی خورد. چنان که می
بینیم در بحرین و یمن، همزمان با لیبی حکومت مردم را به گلوله
بسته و می بندند و آب از آب تکان نمی خورد. در شورای امنیت
سازمان ملل که قطعنامه مقابله نظامی با حکومت قذافی تصویب شد و
در آن قید شد که تمام نیروهای خارجی که قذافی برای سرکوب مردمش
وارد لیبی کرده باید از این کشور خارج شوند، حتی یکنفر درباره
حضور نیروهای نظامی عربستان سعودی و مشاوران نظامی ارتش
پاکستان که درکنار آنها قرار دارند، سخنی نگفت و نپرسید که
آنها در بحرین چه می کنند؟ دراینجا هم نفت سخن می گوید!
سرانجامی که برای لیبی رقم زده شد، یکبار دیگر
ثابت نکرد که این حکومت ها هستند که زمینه ساز دخالت نظامی و
غیر نظامی خارجی در امور داخلی کشورها می شوند؟ چرا که تا وقتی
وحدت ملی و حمایت ملی از حکومتی وجود داشته باشد و حاکمیت با
باتوم و سرنیزه و شوکر و اعدام و زندان بر سر کار نباشد، چنین
دخالتی ممکن نیست. چنان که در دهه اول جمهوری اسلامی ممکن نشد
و اکنون نه تنها زمینه های آن ممکن شده، بلکه چندین قطعنامه
سازمان ملل نشانه ها و علائم دخالت های بزرگتر است. آنچه اکنون
در لیبی می گذرد، بیگانه با آنچه برای آینده ایران در نظر
دارند نیست.
در ارتباط با جنبش ضد استبدادی یمن و بحرین،
که شعار و خواست اصلی مردم آنها نان و آب و کار و رهائی از
حکومت مطلقه بود، اگر نبود دخالت ها و سخنان تحریک آمیز مقامات
جمهوری اسلامی، ای بسا دو حکومت یمن و بحرین، با حمایت عربستان
و چراغ سبز اروپا و امریکا چنان نمی توانستند بکنند که طی چند
روز اخیر کرده و مردم خواهان اصلاحات را به خاک و خون کشیدند.
حکومتی که خود با کودتا و سرنیز بر سر کار است
و مشروعیت مردمی ندارد، چگونه می تواند حامی و مدافع جنبش های
اصلاح طلب در منطقه و در همسایگی آبی و خشکی خود شود؟ مگر با
گفتن حرف های تحریک آمیز و دخالت های پنهان نظامی، زمینه سرکوب
و دخالت خارجی را دراین کشورها فراهم کند، و این همان نقشی است
که در هفته های جمهوری اسلامی در ارتباط با یمن و بحرین بازی
کرده است.
امریکا و حکام مستبد منطقه، درعین حال که خطر
دخالت ایران شیعه را مستند به گفته ها و سخنرانی های مقامات
جمهوری اسلامی – حتی کشف برخی ارتباط ها و محموله های نظامی-
بزرگ کرده و از آن بهره بردند، درعین حال از مسخره کردن مقامات
جمهوری اسلامی نیز غفلت نکردند.
این سخنان هیلاری کلینتون وزیر خارج امریکا،
در سفر به مصر، در پایان هفته ای که گذشت، در مصاحبه با شبکه
تلویزونی "نیل" جز آنست که در بالا اشاره شد؟
«انقلاب
سال1357
ایران انقلابی
است که ربوده شد
و
مردم کشورهای عرب از جمله مصر و تونس از آن
"درس
عبرت"
گرفتند.
آزادی و حقوق مردم ایران در پی انقلاب
سرکوب شد
و این چیزی نیست که مصری ها در پی آن
باشند.»
واقعیت اینست که این سخنان، هراندازه هم که جنبه تبلیغاتی به
سود رژیم باقی مانده از مبارک درمصر و به نفع امریکا داشته
باشد، بیش از خطبه های احمد جنتی و سخنرانی های احمدی نژاد و
علی خامنه ای و علی لاریجانی در مجلس با واقعیت موجود در ایران
نزدیک است و به همین دلیل مردم آن را می پذیرند. و این فاجعه
ممکن نشد، مگر براثر عملکرد حاکمیتی که با کودتا بر سرکار است
و زندان ها را از زندانیان سیاسی پر کرده و پشت دروغ و نیرنگ و
تشدید خرافات مذهبی می خواهد خود را پنهان کند. |