مقامات دولتی و رسانه های تصویری و صوتی اروپا
و امریکا یکصدا زمزمه ای را در باره تحولات مصر و حتی تونس
شروع کرده اند که هدف از آن جز حفظ حکومت های استبدادی نوکر
صندوق بین المللی پول در این کشورها نیست. همه آنها، پیش و بیش
از آنکه به ماهیت اقتصادی این جنبش بپردازند، به گوشزد کردن
خطر اسلام گرائی در این کشورها مشغول شده اند و یک خط در میان
نیز لولوی جمهوری اسلامی و تروریسم اسلامی را برجسته می کنند.
روی دیگر این بازی در جمهوری اسلامی جریان
یافته است. یعنی رسانه های مطیع ستاد کودتای 22 خرداد نیز؛ در
حالیکه پخش اخبار واقعی و تصاویر این جنبش ممنوع شده، برای
گمراه کردن مردم مشابه همان ادعاها و زمزمه های رسانه های
امریکائی و اروپائی را شروع کرده و مدعی می شوند که فریاد مردم
در مصر و تونس و اردن و مراکش و الجزایر برای اسلام خواهی است.
درحالیکه در تمام این کشورها، آنچه که سوخت این حریق رو به
گسترش است، واکنش مردم در برابر حاصل برنامه حذف یارانه ها و
گرانی و بیکاری است که دولت های استبدادی حاکم نیز حافظ و مجری
آن هستند. یعنی همان ماهیتی که دولت کودتائی در جمهوری اسلامی
دارد.
حاصل آنچه که جمهوری اسلامی می کند و می گوید،
تقویت کننده همان هدفی است که اروپا و امریکا دارند و نتیجه آن
مقابله با خیزش مردم عرب علیه دولت های مستبد و مجری صندوق بین
المللی پول!
این احتمال نیز قوی است که
حاکمیت کودتائی در این خیال و آرزو باشد که دولت های اسلامی در
قاهره و تونس و اردن تشکیل شده و با جمهوری اسلامی متحد شوند.
این خواب و خیال، حتی اگر
دولت هائی مرکب از احزاب اسلامی در این کشورها تشکیل شود نقش
برآب است، زیرا خواست مردمی که به پا خواسته اند اسلام سرکوبگر
و ارتجاعی نیست. آنها که در قاهره زندگی کرده اند میدانند که
دراین کشور قوانین ارتجاعی عملا حاکم است و برای نخستین بار
زنان برای مقابله با همین قوانین و تبعیض میان زن و مرد به
خیابان آمده اند. بنابراین، ریشه قیام و خواست مردم مصر نیاز
به حاکمیت ارتجاع مذهبی نیست.
دراینصورت است که متحدی برای
جمهوری اسلامی کنونی در انتظار حاکمیت نیست. حداکثر اسلامی که
حاکم شود، همان است که در ترکیه حاکم است که چند میدان مشق با
جمهوری اسلامی فاصله دارد. بدین ترتیب، باید در انتظار حکومت
های ملی و مترقی در کشورهائی که به قیام عربی پیوسته اند بود.
با اکثریتی سنی که سنخیتی با شیعه ایران ندارد.
این تبلیغ که قیام کنونی در
کشورهای عربی، تحت تاثیر انقلاب 32 سال پیش ایران است نیز،
تبلیغی ارزان و بی پشتوانه است. نسلی که در خیابان های قاهره و
تونس و اردن و مراکش و یمن است، زیر 30 سال دارد و اگر چیزی از
ایران هم در ذهن داشته باشد جنبش سبز است که اتقاقا تشابهات
مشترکش با آن
بسیار است. همانگونه که تشابه سرکوبگری حکومت مصر با سرکوبگران
جمهوری اسلامی زیاد است.
می ماند اسرائیل و آینده
روابطش با کشورهای که در آنها مردم علیه دولت های مستبد و
وابسته قیام کرده اند. اسرائیل نیز مانند حاکمیت کودتائی
ایران، پیش از آن که از دولت های آینده و بر آمده از قیام و
انقلاب مردم در همسایگی اش نگران باشد، باید نگران سرایت این
قیام به داخل خود اسرائیل و آغاز فصل تازه و بکلی متفاوت با
گذشته در اسرائیل باشد! فصلی که در آن مردم اسرائیل علیه
حاکمیت و دولتی جنگ طلب و استبدادی و مذهبی آن شورش کنند و
خواهان بر سر کار آمدن دولتی باشند که نقش ژندارم اتمی در
منطقه را نداشته باشد. دولتی که علیه تشکیل یک دولت و کشور
واحد فلسطینی نباشد و دوستی با کشورهای منطقه را به سیاست
برتری طلبی نژادی و قومی و مذهبی خویش ترجیح بدهد تا برای
نخستین بار، فصل تازه ای در منطقه آغاز شود. فصلی که در آن
نیروهای مترقی اسرائیل حاکمیت را بدست بگیرند و فقر و تبعیض و
سرکوب در داخل خود اسرائیل خاتمه بدهد. و این، یعنی تاثیر قیام
کنونی اعراب روی اسرائیل. اگر دولت و حاکمیت کنونی جمهوری
اسلامی امان بدهد! |