نمایش هائی که حاکمیت کودتائی و سخنگویان آن
روز گذشته در تهران و قم به روی صحنه آوردند و سیمای جمهوری
اسلامی وسیعا آن را پوشش تصویری و خبری داد، یک ارزیابی را
بیشتر بدست نمی دهد. این که تظاهرات 25 بهمن درتهران و چند شهر
بزرگ کشور، ضربه ای کمرشکن به کودتا بود. حاکمیت، اشتباه پشت
اشتباه را مرتکب می شود و بر سرعت برانگیختگی مردم و حوادث
بعدی می افزاید. باصطلاح مصاحبه تلویزیونی احمدی نژاد که
گرداننده اش نقش مترسک سر خرمن را هم نداشت و با چاپلوسی بخشی
از ادعاهای وی را تائید می کرد تا ایشان روغن آب آن ادعا را
بیشتر کند، به همان اندازه مضحک و مشمئز کننده بود؛ که عربده
کشی اوباش در مجلس و سخنرانی آب نکشیده و نسنجیده رئیس مجلس.
از آنجا که دوران حاکمیت عده ای اوباش و بیماران روانی است،
احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران هم رفت قم تا نقشی که 10 سال
پیش بعنوان رهبر کفن پوشان حرفه ای ایفاء می کرد ادامه بدهد.
عربده های او علیه موسوی و کروبی همان عربده هائی بود که روح
الله حسینیان و حسین فدائی و کوچک زاده و بقیه فراکسیون آدم
کشان در مجلس سر دادند. همان ها که عقبه آنها تابوت دو قربانی
تظاهرات 25 بهمن را که به ضرب گلوله همکاران خودشان کشته شده
بودند و شاید قاتلین آن دو نیز خود در میان آنها بودند، روی
دست بلند کردند تا شهید مصادره کنند!
کیهان نوشته بود روز 25 بهمن 300 نفر آشغال
آمده بودند به خیابان. صدا و سیما و خبرگزاری های حکومتی نیز
آنها را انگشت شماری ضد انقلاب معرفی کردند. عربده کش های مجلس
نیز که خوب میدانند اگر بنا بر کوتاه شدن دست شورای نگهبان از
انتخابات و آزاد شدن مردم برای انتخاب باشد، از ترس مردم جرات
نخواهند داشت در حوزه های انتخابیه کنونی آفتابی شوند، نام خود
را روی مردم تظاهر کننده 25 بهمن گذاشتند و
گفتند مشتی اوباش تظاهرات
کردند.
بنابراین، باید پرسید این چگونه 300 نفر اشغال
و عده ای اوباش و ضد انقلاب اند که اینگونه لرزه به اندام
حاکمیت انداخته اند؟ از مجلس خبرگان تا مجلس اسلامی، از کیهان
تا صدا و سیما و از بهشت زهرا تا حوزه علمیه قم. شاید طلبه های
مواجب بگیری که در قم مقابل احمد
خاتمی به خط کرده بودند و یا امثال روح الله حسینیان و
دست پرورده اش "پناهیان" که چماقداران مصادره کننده تابوت صانع
ژاله را دیروز رهبری می کردند، ندانند و عقلشان پاره سنگ
برداشته باشد، اما بعید است بزرگترهای آنها ندانند نه آن
جمعیتی که 25 بهمن به خیابان ها آمد 300 نفر بودند و نه آن دو
دانشجوی قربانی که در جمع همین باصطلاح 300 نفر بودند اوباش!
ماجرا عمیق تر و مسئله کشدارتر از اینهاست!
آنها که روز 25 بهمن به استقبال گلوله و باطوم
و دستگیری و زندان و شکنجه به خیابان آمدند و شمارشان در گزارش
های محرمانه حداقل در تهران چند صد هزار نفر تخمین زده شده، از
قماش آنها نیستند که پول می گیرند و با اتوبوس به میدان انقلاب
یا میدان آزادی منتقل می شوند و بعد از یک راهپیمائی به سبک 13
بدر، یک کیسه هدیه غدائی مجانی هم می گیرند و بر میگردند خانه
هایشان. و روزی که نیاز به این کیسه مجانی نداشته باشند و یا
این کیسه مجانی را ندهند و بر خشم و آگاهی شان افزوده شود به
جمع گروه اول می پیوندند.
وحشت بزرگ، از همینجا در حاکمیت شکل گرفته
است. پس از 22 ماه سرکوب مردم – به لفظ مبارک احمد خاتمی در
سخنرانی روز گذشته اش در قم- و 22 ماه دروغ پخش کنی از صدا و
سیما و انواع تهدید ها و ادعاها در نماز جمعه ها و ابرو در هم
کشیدن فرماندهان کودتاچی بسیج و سپاه، حالا مردم نه با شعار
رای من کو؟ بلکه با شعار "300تومان یک بربری- لعنت به بیت
رهبری" و "سید علی باید بره" ریختند به خیابان. پوسترهای
"بصیرت" را در خیابان ها آتش زدند. معنای آن 300 نفری که حسین
شریعتمداری مدعی شده، جز آن نیست که 30 میلیون در تهران و
اصفهان و شیراز و کرمانشاه و قم و مشهد آماده ریختن به خیابان
اند و در گام بعدی آن 50 میلیونی که شریعتمداری مدعی شده بود
واقعا تحقق پیدا خواهد کرد. یعنی 50 میلیون در خیابان ها به
حرکت در خواهند آمد اما نه با شعار "جانم فدای ولایت" ، بلکه
با شعار "لعنت به بیت رهبری"!
شاید با علم و آگاهی از همین واقعیت باشد که
علی خامنه ای روز گذشته در دیدار و سخنرانی خود، نخواست بیش از
این خود را در تیررس خشم مردم قرار بدهد و کلامی در باره 25
بهمن بر زبان نیآورد. آیا بیدار شده و یا به نقل از آن گزارشی
که از جلسه غروب 25 بهمن در پیک نت شماره دیروز منتشر شد (و
همچنان در صفحه اول امروز نیز قابل دسترسی است) احتمالا هاشمی
رفسنجانی وی را قانع کرده که "شما را پیش انداختند و حالا
تبدیل شده ای به یگانه "سیبل"ی که همه به آن شلیک می کنند"!؟ |