3
هفته پس از یورش سنگین تبلیغاتی به رهبران جنبش سبز به بهانه
سالگرد تظاهرات حکومتی 9 دیماه سال 1388، میرحسین موسوی در یک
مصاحبه کوتاه با سایت
کلمه،
در باره 10 روز تبلیغات بی امان صدا و سیما علیه جنبش سبز و
رهبران آن سخن گفت. تبلیغات بی امانی که، کودتاچی ها یا
سخنگویان اصلی خود مانند حسین شریعتمداری را به سیما آوردند و
یا به سراغ چهره های افشاء شده برای نسل اول انقلاب مانند جلال
الدین فارسی رفتند و از آنها مدد خواستند تا علیه موسوی و
خاتمی و کروبی و حتی هاشمی سخن بگوید! جلال الدین فارسی در
اولین انتخابات ریاست جمهوری، خود را نامزد این مقام کرد، اما
بدلیل شجره افغانی اش، مطابق قانون اساسی و بدستور آقای خمینی
کنار گذاشته شد. او که در پشت صحنه جناح راست؛ همچنان گرداننده
برخی توطئه هاست، در اواخر دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی،
بدلیل کشتن یکی از کشاورزان قزوین، هنگام شکار کبک، تحت پیگرد
قضائی قرار گرفت، اما دوستان و همفکرانش که قوه قضائیه را در
اختیار دارند، این پرونده را بستند و تنها، به جلال الدین
فارسی توصیه کردند مدتی در مطبوعات آفتابی نشود تا داغ دل مردم
تازه نشود!
تظاهرات دولتی 9 دیماه نیز، همان تظاهراتی است که میان مردم به
تظاهرات "ساندیس خورها" معروفی شده است. تظاهراتی که از شهرها
و شهرک های اطراف تهران با اتوبوس چند هزار نفر را به میدان
انقلاب تهران آوردند و از مشهد نیز امام جمعه آن را – علم
الهدا- با هواپیما به تهران منتقل کردند تا برایشان سخنرانی
کند و مردم معترض به کودتای 22 خرداد را مشتی بزغاله و گوساله
خطاب کند!
این
توهین به میلیونها مردم ایران، در کنار دو توهین دیگر در تاریخ
کودتای 22 خرداد ثبت شده است. یکی "خس و خاشاک" خطاب کردن مردم
توسط احمدی نژاد، بلافاصله پس از کودتا! و "میکروب سیاسی" خطاب
کردن مردم توسط رهبر جمهوری اسلامی در جمع دانشجویان بسیجی،
اولین سفر از سفرهای محرمانه و علنی اخیرش به شهر قم.
با
این توضیحات، پاسخ های میرحسین موسوی به سئوالاتی که با وی در
میان گذاشته می شود، دقیق تر درک می شود. بویژه که وی درهمین
مصاحبه، یکبار دیگر نیز اشاره به اتهامات احمد جنتی امام جمعه
همیشه موقت تهران و دبیر کودتاچی شورای نگهبان نیز می کند.
اتهاماتی که اگر قانون بر کشور حاکم بود، قطعا باید توسط قوه
قضائیه پیگیری شده و تا تشکیل دادگاه، وی از راس شورای نگهبان
و امامت نماز جمعه تهران کنار گذاشته شود.
موسوی در مصاحبه خود گفت:
کسانی که
یورش اخیر
تبلیغاتی
را سازمان دادند نه
جامعه
خودمان را می شناسند و نه درکی از فضای متحول بین المللی
دارند. آنها در فضای قبل از گسترش تکنولوژی ارتباطات زندگی می
کنند.
ما همه پیشنمازی را می شناسیم
(احمد
جنتی)
که گفت امریکا از طریق عربستان یک میلیارد دلار به ما کمک کرده
و قول پنجاه میلیارد دیگر را بعد از پیروزی داده است و هنوز
این آقا علیرغم این بهتان و دروغ، موقعیت رسمی خود را حفظ کرده
است. اینها روی
گوبلز
را در جعل و دروغگوئی سفید کرده اند و تهمت و دروغ را جزئی از
دیانت متحجرانه و توام با خرافات خود قرار داده اند. اثرات این
تبلیغات خارج از عرف،
توام با فحاشی های سخیف و تهدید، بیشتر از آنکه به جنبش رو به
گسترش سبز لطمه بزند، حقانیت و
سرزندگی
جنبش سبز را نشان داد.
این نوع تبلیغات دروغ و ناشیانه که همزمان با ادامه سرکوب و
دستگیریها انجام می گیرد،
جز آنکه مردم را روز به روز بیشتر از
اصلاح
در چهارچوب قانون اساسی مایوس سازد فایده ای نخواهد داشت.
کار را به جائی رسانده اند که
شما اگر می خواهید پست خود را حفظ کنید و یا انتخاب شوید و یا
در معاملات بزرگ و کوچک سهیم شوید و یا با آرامش از دست و زبان
بد اخلاقان زندگی کنید، باید فهم و
بصیرت
لازم را برای محکومیت منتقدان و معترضان جنبش سبز
داشته باشید. آنها حتی از حوزه ها و مراجع عظام نگذشته اند و
ما شاهد فشارها و جسارت
ها و اهانت
های گوناگون علیه روحانیت و مرجعیت هستیم. غافل از آنکه داخل
خانواده
های
خود
دست اندر کاران
این تبلیغات،
توجه به خواست
های مطرح شده درجنبش سبز در حال گسترش است.
به نظرم استراتژی اصلی باید همان آگاهی بخشی و راهکار اصلی
همان هر شهروند یک رسانه باشد. کارهای به ظاهر ساده ای مثل
تکثیر روزنامه ها و نامه ها و بیانیه ها، تکثیر سی دی از عکس
ها و فیلم های
وقایع
پس از انتخابات و … امروزه عمق نفوذ خوبی پیدا کرده اند و به
دورترین نقاط هم رسیده اند.
10 روز اول دیماه، همراه شد با یورش بی سابقه تبلیغاتی علیه
شما و جنبش سبز. چرا در برابر این یورش سکوت کردید؟
-
بنده قصد پاسخ داشتم،
اما انتشار نامه
برادر عزیزم آقای کروبی مرا
منصرف کرد.
نامه
ایشان دلیل بسیاری از این بداخلاقی ها را روشن می کند. دلیل
دوم سکوتم آن بود که تبلیغاتی از این قبیل متعلق به دوران قدیم
است و از شگردهایی استفاده می کند که در رژیم های توتالیتر
شبیه شوروی دوران استالین و یا رومانی زمان چائوشسکو استفاده
می شد. کسانی که این تبلیغات را سازمان دادند نه
جامعه
خودمان را می شناسند و نه درکی از فضای متحول بین المللی
دارند. آنها در فضای قبل از گسترش تکنولوژی ارتباطات زندگی می
کنند.
این تبلیغات نه تنها کم اثر بود،
بلکه بدلیل محتویات غیرمنصفانه خود اثر
معکوس
داشت. این ده روز فرصت خوبی برای شناخت ملت ما از ماهیت این
آقایان بود. این همه دروغ و تهمت نشان داد که اسلام حضرات
چگونه اسلامی است. تعجب آور هم نبود.
ما همه پیشنمازی را می شناسیم
(احمد
جنتی)
که گفت امریکا از طریق عربستان یک میلیارد دلار به ما کمک کرده
و قول پنجاه میلیارد دیگر را بعد از پیروزی داده است و هنوز
این آقا علیرغم این بهتان و دروغ، موقعیت رسمی خود را حفظ کرده
است. به همین دلیل، اثرات این تبلیغات خارج از عرف توام با
فحاشی های سخیف و تهدید، بیشتر از آنکه به جنبش رو به گسترش
سبز لطمه بزند، حقانیت و
سرزندگی
جنبش سبز را نشان داد.
اینها نمی توانند درک کنند،
وقتی کسی
(جلال الدین فارسی)
که به خاطر یک کبک یک انسان محترم را به قتل رسانده ادعا کند
شخص عالمی مثل آقای خاتمی قرآن را نمی فهمد و یا در سایت
های خود، دادستان انقلابی و مورد اعتماد امام(آیت
الله خوئینی)
را جاسوس شوروی و قرآن پژوه مبارزی چون خانم رهنورد را با تهمت
های مضحک، همکار خانواده مطرود رژیم پهلوی، و بنده و ایشان را
به نقل از یک نویسنده درگذشته، که از ترس مردم به اروپا گریخت
و در آنجا فوت کرد، فراماسون می نامند، مردم چگونه با این
ادعاها روبرو می شوند. اینها روی
گوبلز
را در جعل و دروغگوئی سفید کرده اند و تهمت و دروغ را جزئی از
دیانت متحجرانه و توام با خرافات خود قرار داده اند. البته یک
نکته ظریف دیگر نیز وجود دارد که دستپخت این چنین شور از آب در
می آید و آن اعتقاد ریشه ای بخشی از حاکمیت به خس و خاشاک و
بزغاله و گوساله بودن
میلیونها
نفر از مردم این کشور است.
یکی از دلایل دلیری اینان برای گفتن دروغ
های بزرگ همین نگاه به ملت است. آنها هنوز باور به شعور ملت
ندارند و متاسفانه در خلوت خود حتی از تصور حقوق شهروندی برای
همه مردم و کرامت ذاتی برای همه انسانها وحشت می کنند.
در همان 10 روز،
در مهدیه تهران و برخی تریبون های دیگر
گفتند که
شما و آقای کروبی و دیگر شخصیت های جنبش سبز عددی نیستید.
-
اتفاقا این سخن کاملا درست است. نه بنده و نه کروبی نگفته ایم
عددی هستیم. در احوالات شیخ ابوسعید ابوالخیر آمده است
که
عالمی که با شیخ احساس رقابتی داشته کسی را پیش او می فرستد که
من مثل یک فیل هستم و شما مثل یک پشه و شیخ جواب می دهد که به
او بگوئید «ما هیچ نیستیم و آن پشه هم تو هستی». البته ما در
مرتبه شیخ نیستیم ولی با تاسی به او می گوییم ماها عددی
نیستیم. ولی این دلیل نمی شود که شما حقوق مردم را ضایع کنید و
میثاق ملی را تا این اندازه خوار کنید.
بنده در اطلاعیه
۱۷ گفتم
شما امثال بنده را ندیده بگیرید و خودتان بی اعتنا به ما
زندانیها را آزاد و اعلام کنید که پایبند به همه اصول قانون
اساسی هستید و رسانه ها را آزاد کنید، انتخابات آزاد غیر
گزینشی داشته باشید. خواهید دید افق روشن خواهد شد. اگرنه
سرکوب، سطح مطالبات را بالا خواهد برد. این نوع تبلیغات دروغ و
ناشیانه که همزمان با ادامه سرکوب و دستگیریها انجام می گیرد،
جز آنکه مردم را روز به روز بیشتر از
اصلاح
در چهارچوب قانون اساسی مایوس سازد فایده ای نخواهد داشت.
دبیر کل موتلفه گفته است که شما
بعد
از انتخابات، در ملاقات با هیاتی،
با شمارش بخشی از آرا موافقت کردید و بعدا با ملاقاتهائی که با
اعضای مشارکت و مجاهدین انقلاب داشته اید آنها شما را از این
توافق قبلی منصرف کرده اند.
-
متاسفانه دبیر کل جدید موتلفه
پختگی
لازم را ندارد. درمورد این ادعا بنده آن را تکذیب می کنم. در
آن جلسه، آخرین حرفی که زدم «قبول حکمیت» بود و اگر شرکت
کنندگان در آن جلسه به حافظه خود رجوع کنند، بنده حتی چند نام
را به طور مثال برای چنین هیئت حقیقت یابی مطرح کردم. بدترین
بخش ادعای ایشان تهمتی است که به دو گروه سیاسی معتبر کشور زده
اند، در حالی که اعضای اصلی آنها در بند هستند.
البته علاوه بر ایشان،
برای چندمین بار یکی از وزرای زمان دفاع مقدس با استناد به یک
نشریه غربی،
به صورت ترجیع بند نقل قولی از بنده می کند که با توجه به
خدمات ایشان به بهداشت کشور تا کنون صبر کردم که چیزی نگویم.
بنده تعجب می کنم ایشان که ادعای مسلمانی دارد، علیرغم این همه
مدرک و سند و سخنرانی و اطلاعیه های بنده و بحثی که یک بار با
ایشان کردم به قول یک نشریه آمریکائی تکیه می کند و از آن
فراتر می رود و برخلاف گفته ها و کردار قدیم خود در مورد گذشته
سیاسی اینجانب به قضاوت می نشیند. مگر انکه بگوئیم در آن موقع
تظاهر می کرده است.
حجم تحریف و دروغ و تهدید بالا
رفته است. اعدام های فله ای و محکومیت
های عجیب و غریب ظالمانه هم برای کمک به مرعوب کردن بکار گرفته
می شود. مهمتر، گسترش فرهنگ اعتراف گیری و تواب سازی است که از
درون زندانها به فضای سیاسی بیرون منتقل شده است. بر اساس این
فرهنگ، شما اگر می خواهید پست خود را حفظ کنید و یا انتخاب
شوید و یا در معاملات بزرگ و کوچک سهیم شوید و یا با آرامش از
دست و زبان بد اخلاقان زندگی کنید، باید فهم و
بصیرت
لازم را برای محکومیت منتقدان و معترضان جنبش سبزداشته باشید.
آنها حتی از حوزه ها و مراجع عظام نگذشته اند و ما شاهد فشارها
و جسارت
ها و اهانت
های گوناگون علیه روحانیت و مرجعیت هستیم. غافل از آنکه داخل
همین
خانواده
های دست اندر کاران، توجه به خواست
های مطرح شده درجنبش سبز در حال گسترش است. چرا که این مطالبات
مطابق با حقوق مردم و میثاق ملی ماست.
مردم ما خاطرات خوشی از اعتراف گیری و تواب سازی و مداهنه و
تهمت و دروغ ندارند. این ترفندها در ماه دی به ضد خود تبدیل
شد. تمام این تمهیدات و اقدامات به خوبی نشان می دهد که جنبش
سبز در حال پیشرفت است و انشالله با شرکت همگان این روند تا
رسیدن به اهداف مطرح شده در جنبش سبز ادامه خواهد یافت. ما
اعتقاد داریم که: «فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس
فیمکث فی الارض»، کف ها به کناری رفته و محو میشوند، و آنچه
برای مردم سودمند است باقی می ماند.
به نظرم استراتژی اصلی باید همان آگاهی بخشی و راهکار اصلی
همان هر شهروند یک رسانه باشد. کارهای به ظاهر ساده ای مثل
تکثیر روزنامه ها و نامه ها و بیانیه ها، تکثیر سی دی از عکس
ها و فیلم های
وقایع
پس از انتخابات و … امروزه عمق نفوذ خوبی پیدا کرده اند و به
دورترین نقاط هم رسیده اند. لشگر پرشمار آگاهی بخشی و اطلاع
رسانی از دل وسایل ساده ای که عصر اطلاعات در اختیار آنها
گذاشته است موثرترین شیوه ها را با خلاقیت خود برای رساندن
پیام حقیقت پیدا کرده و می کند.
اما در کنار تلاش برای گسترش آگاهی ها و مبارزه با انتشار دروغ
و قلب حقایق، نباید خاطره بحثها و گفتگوهای صمیمانه روزهای
انتخابات را از یاد برد. نباید از یاد ببریم که چه طور پیش از
آن که مداخله های به اصطلاح امنیتی فضای گفتگوی مدنی را به
آشوب بکشد و صدای بحث و گفتگو را خاموش کند، شنیدن صدای همدیگر
را در گفتگوهای انتخاباتی تجربه و تمرین می کردیم. نباید
زنجیره سبزی که تمام اختلافات و تفاوت ها را از جنوب تا شمال
شهر و کشور به هم پیوند می داد و زیستن در کنار هم را به ما می
آموخت فراموش کنیم. این خاطرات گرانبها درس ها و الگوهای
ارزشمندی برای امروز ما نیز می توانند باشند. امروز هم باید تا
آنجا که می توانیم با زنده نگاه داشتن فضای بحث و گفتگوی ملی،
تحمل و مدارای یکدیگر را تمرین کنیم و نظرات و آراء همدیگر را
بشنویم تا بر شکاف
های تحمیل شده از سوی رسانه های رسمی غالب شویم. سبز بودن ما
به این معنا نیست که می خواهیم همه را به رنگ خود در آوریم و
یک رنگ کنیم، آن طور که انحصارطلبان و اقتدارگرایان برای همه
رنگ و رای خویش را تجویز می کنند. سبز بودن زیستن در کنار
یکدیگر با درک تفاوت ها و اختلاف آراء و نظرات و سلایق یکدیگر
است. اگر اقتدارگرایان و رسانه های شان می کوشند ترک های ایجاد
شده در خانواده ها و جامعه را پررنگ کنند، ما باید بکوشیم با
پذیرفتن این اختلاف ها نسخه ای برای زیستن مسالمت آمیز در کنار
یکدیگر ارائه کنیم. آگاهی بخشی در عین مسالمت، موثرترین سلاح
علیه خشونت و پراکندن بذر های تفرقه و جهل است. |