ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

22 دی  1389

infos@pyknet.net

 
 
 

اعلام مانیفست جهان آینده
از پشت بلندگوهای زادگاه مارکس
یونگه ولت ـ ترجمه رضا نافعی

 
 
 
 

به نقل از اشپیگل آنلاین، در همین صفحه، درباره بحث هائی نوشتم که میان رهبران حزب چپ آلمان از یکطرف و مطبوعات آلمان از طرف دیگر اوج گرفته است. بحث بر سر به کار بردن نام جادوئی "کمونیسم" توسط خانم "لُچ" از رهبران حزب چپ آلمان و مسئول منتخب چپ اروپاست. دوستان هم حزبی او منتقد وی هستند که نباید با این صراحت در مقام دفاع از کمونیسم وارد میدان جنگ و جدال های مطبوعاتی می شد و یا اگر می خواست چنین کند، باید از دوران استالین انتقاد می کرد.

مطبوعات پرقدرت آلمان که سر و دمشان به محافل قدرت و پول در آلمان بند است، توپخانه را به روی او باز کرده و مردم را از بازگشت کمونیسم می ترسانند. البته تعداد برنامه های تلویزیونی علیه دوران استالین، دوران دولت های سوسیالیستی در اروپای شرقی و بویژه آلمان دمکراتیک نیز رو به فزونی گذاشته است.

اما، در این میان و شاید از همه جالب تر آن باشد که سخنرانی خانم "لُچ" پس از همه این انتقادها، در یک اجتماع پرشمار که جای نشستن پر شده و عده زیادی سر پا ایستاده بودند با کف زدن های ممتد حاضران روبرو شد. خانم لچ از نظرات خود دفاع کرد.

می توانید مجموعه این رویدادها را در گزارشی که جمع آوری و تلخیص و خلاصه کرده و در این صفحه منتشر کردم مراجعه کنید.

اما...

سخنان خانم لچ که با کف زدنهای شدید و ممتد حاضران روربرو شد، بر چه محوری دور می زد؟ چرا جمعیت با او سر مهر دارد و وقتی که او روی صحنه می رود با استقبالی پر شور روبرو می شود. حاضران سالخورده تر  با کلاههای تلمانی و جوانان با کلاههائ مزین به ستاره سرخ  نمی خواهند به کف زدن برای او پایان بدهند.

پرسشی که برای من جالب بود، این بود که این خانم چه گفت که   حضار را آنچنان به شور در آورد؟

پاسخ را امروز یافتم، در همان سخنرانی، و حیفم آمد آنرا از شما دریغ کنم. این بخشی از آن سخنان است که اینک می خوانید:

 

من از سال 1990 تا کنون  8 بار بعنوان  نماینده مجلس آلمان انتخاب شده ام. کسانی که به من رای دادند از من خواسته اند که در مجلس  خواست های آنان را مطرح و از آن دفاع کنم. اما هرگز از من نخواسته اند که اینطور فکر نکن و آنطور حرف نزن. برای من معیار این است. من با تمام وجودم دموکرات هستم. و بشما می گویم: هیچ حزبی، در این کشور، مانند حزب چپ، دموکراسی را جدی نمی گیرد.....

چرا من اینجا هستم؟

 

روزنامه یونگه ولت از من دعوت  کرد در بارۀ جامعه آینده فکر کنم و حاصل آنرا طی نوشتاری در اختیارش بگذارم. در این نوشتار من به این نتیجه رسیدم که سرمایه داری پایان تاریخ نیست و آینده از آن سوسیالیسم دموکراتیک است. نکته ای که در برنامه حزب ما هم درج شده است. مرا سخت زیر فشار گذاشتند که در این کنفرانس شرکت نکنم. ولی من اجازه نمی دهم که مخالفان سیاسی ما برای من تعیین تکلیف کنند که به کدام کنفرانس برو، به کدام نرو.

من خواستار جامعه دیگر هستم، جامعه ای که  انسان ها را به حاشیه نراند. استالینیسم و سوسیالیسم مستبد در این تعریف نمی گنجند. نه، من قربانیان استالینیسم و سوسیالیسم مستبد را فراموش نکرده ام، البته که فراموش نکرده ام، چگونه می توان آنرا فراموش کرد؟ من از همکارانم خواستم تا کلیه نشریات بنیاد روزا لوکزامبورگ را ، که ما در آن به بررسی نقادانه تاریخ خود پرداخته ایم گرد آورند. ما پنج متر کتاب در این زمینه منتشر کرده ایم!

ما در سال 1990، روزی که حزب خود را بنیاد نهادیم با استالینیسم قطع رابطه کردیم و از قربانیان آن پوزش خواستیم. ما 20 سال تمام  نه تنها مقاله و کتاب نوشتیم، بلکه با جدیت در باره تاریخ خود به بحث و تعمق پرداختیم. به این دلیل بسیاری از رفقای زن و مرد ما، حزب را ترک کردند. بنا بر این، کسی که ادعا کند ما تاریخ خود را نکاویده ایم یا نادان است، یا بد خواه. البته وقتی که مقاله خود را برای یونگه ولت می نوشتم به قربانیان استالینیسم هم فکر می کردم، به همه آنها. و درست به همین دلیل،  نادرست است اگر بخواهیم بر اندیشه کمونیسم سرپوش سکوت بگداریم.

نکاهی به آنسوی مرز بیافکنیم: اگر نلسون ماندلا از آقای زه هوفر (رهبر کنونی حزب سوسیال مسیحی آلمان.م) می پرسید که آیا برای برانداختن آپارتاید  همکاری با  ای. ان. سی. یعنی همکاری با  کمونیستها و سوسیالیست ها مجاز هست؟ حتما جواب منفی می شنید...( دلیل طعنه به این حزب  آنست که این حزب پیشنهاد کرده  فعالیت حزب چپ  غیر قانونی اعلام شود. م).

گره گوری گیزی (رهبر فراکسیون حزب چپ در مجلس المان.م)در مقاله ای نوشت مردم وقتی اسم کمونیسم را می شنوند بیاد استالین و دیوار می افتند. در این مورد حق با اوست، به همین دلیل باید روشنگری کرد. ولی وقتی گره گوری گیزی می گوید نباید از کمونیسم نام برد حق با او نیست. سر دبیر روزنامه نویس دویچلاند ، در پاسخ به چند تن از منتقدین که گفته اند من از قربانیان استالینیسم یاد نکرده ام، در مقاله ای نوشت: "می توان قرار گذاشت که از این پس هر وقت هم که واژه مسیحیت مطرح شد در نیم جمله هم ازرد پای خونینش در سوزاندن آدم ها، جادوگران، مرتدان، جنگهای صلیبی و  گاوبندی واتیکان با فاشیسم هیتلری یاد شود."

کمونیست کیست؟

 

مشخص کننده این که چه کسی کمونیست است و چه کسی نیست؟ کنسرن های رسانه ای شده اند. مثلا کسی که دیروز اصلاح طلب خوانده می شد، ممکن است از فردا کمونیست خوانده شود. من از تجربه شخصی خودم سخن می گویم.

پرزیدنت اوباما هم  در همین  زمان خود شخصا با این تجربه آشنا می شود. وقتی  واژه "اوباما"  و "کمونیست" را به گوگل می دهید 92600 یاداداشت روی صفحه ظاهر می شود! چون  اوباما می خواهد همه افراد بیمه درمانی داشته باشند، کمونیست است؟ حتما، نه. ولی سیاستمداران افراطی اصولگراـ فوندامنتالیست ـ او را بر خلاف میلش کمونیست می خوانند، و این واقعیت مرا به وحشت می اندازد.

چرا واکنش طبقه حاکم در برابر مقاله من تا این حد عصبی است؟  

 

این سخنان با واکنش عصبی برخی از سیاستمداران و نمایندگان رسانه ها ـ البته نه همه ـ روبرو شد. چرا؟ بنظر من دلیلش این است که بی اعتمادی در میان نئولیبرال ها بشدت گسترش یافته است. اگر این مقاله قبل از بحران اقتصادی نوشته می شد، احتمالا مورد توجه قرار نمی گرفت، یا اگر می گرفت بسیار کم. اما من امروز انگشت در لانه زنبور کرده ام. در اعلامیه سازمان جوانان حزب چپ، شعبه هامبورگ، در بارۀ نوشتار من در یونگه ولت چنین آمده است: "امروز، در جامعه سرمایه داری، از هر هفت نفر آدم، یک نفر گرسنگی می کشد. به گفته کشورهای هشتگانه جی ـ 8  یک میلیارد و سیصد میلیون نفر فاقد خدمات بهداشتی کافی هستند. و در حدود همین تعداد در فقر مطلق بسر می برند. "اما در مراکز سرمایه داری، از جمله در همین آلمان، می بینیم که جامعه، بسیاری از افراد را به حاشیه می راند. ما در یک جامعه طبقاتی زندگی می کنیم.

آقای "هرتسوم  وینکل" (یکی از چهره های مشهور در آلمان) دهها سال از پرداخت میلیونها یورو مالیات فرار می کند و تازه وقتی محاکمه می شود، به حبس تعلیقی محکوم می گردد (یعنی این بار به زندان نمی رود ولی اگر یک بار دیگر همین جرم را مرتکب و محکوم شد، آنوقت زندانی خواهد شد .مترجم) و در همین جامعه اگر یک تنگدستِ خانه بدوش، بدون بلیط، سوار مترو شود، دستگیر می شود و اگر نتواند مبلغ جریمه را بپردازد، زندانی می شود. آیا این نشان طبقاتی بودن جامعه نیست؟

آیا جای شگفتی است که  می بینیم مردم در رؤیای یک جامعه بی طبقات بسر می برند؟ جامعه ای که قانون برای همه یکسان اجرا شود. آیا فکر کردن در بارۀ یک جامعه متکی بر عدالت  مایۀ ننگ و رسوائی است؟ نه! آنچه مایۀ ننگ و رسوائی است سرمایه داری به شکل کنونی آنست. به این دلیل است که فرمانروایان ازهر نوع تفکر در بارۀ یک جامعه دیگر احساس خطر می کنند. فرمان ممنوعیت تفکر صادر می گردد و اعلام می شود که با متخلفان برخورد شدید خواهد شد. ولی این تهدید روز به روز کم اثر تر می شود. بحران مالی،  گفتگو در بارۀ یک  جامعه نوین، تعمق در بارۀ اجتماعی از نوعی دیگر را، به یک نیاز تبدیل کرده است...

وقتی جامعه با بحران روبرو می شود، مردم  به تعمق در بارۀ شکل دیگری از جامعه می پردازند. در دوران بحران اقتصادی، فروش کتاب "سرمایه " اثر مارکس، افزایش جهشی یافت. هر روز به چشم خود می بینیم که این جامعه دیگر قادر به حل مسائل اساسی خود نیست. در چنین وضعی  فکر کردن دربارۀ یک جامعه بهتر مشروع است.

چرا حزب چپ   تروریسم را  برای رسیدن به اهداف خود رد می کند؟

 

کسانی هستند که در آلمان بزرگ شده اند و حاضرند به پاکستان بروند، آموزش های تروریستی ببینند و زندگی خود را فدا کنند. بنظر من این پدیده وحشتناک است. جامعه ما باید بالاخره بطور جدی به این مسئله بپردازد. تروریسم چیست؟ اسکار لافونتن (رهبر پیشین حزب چپ . م) طی نطقی در مجلس، آن را کوتاه و دقیق، توصیف کرد و گفت: "از نظر ما چپ ها، تروریسم یعنی به کشتن دادن انسان های بیگناه برای رسیدن به هدف های سیاسی."

ناتو در یوگسلاوی پل ها و کلیسا ها را بمباران می کند، امروز در افغانستان می کوشد، بر خلاف میل مردم و به زور بمباران، دموکراسی ایجاد کند. تروریسم این است! به این دلیل است که حزب چپ خواستار خروج فوری ارتش آلمان از افغانستان است. افزون بر این، بنظر من، بهترین راه حفاظت از سربازان آلمانی نیز همین است...

چرا سوسیالیسم دموکراتیک با بکار بردن شیوه های دموکراتیک قابل وصول است؟

 

چپ ها مخالف تروریسم هستند. ما اعتقاد راسخ داریم که  با افکار بسیار جذاب و کاملا روشن خود  می توانیم اکثر مردم  جامعه را با خود همراه سازیم. بنظر ما زمام بازار، یا بهتر بگویم ، زمام سرمایه داری از دست دولت آلمان به در رفته است و امروز خود بازیچه دست لابیست ها شده است...

پیشنهاد های ما برای چیره شدن بر  بحران مالی از تمام پیشنهاد های باصطلاح کارشناسان بهتر است.. ولی ما نباید این توهم را بوجود آوریم که گویا ما http://www.jungewelt.de/2011/01-10/045.phpمی توانیم همه  مسائل اساسی  بشری را در محدودۀ این جامعه حل کنیم. به همین دلیل ما معتقد هستیم که سرمایه داری ، پایان تاریخ نیست، آ ینده از آن سوسیالیسم دموکراتیک است.

http://www.jungewelt.de/2011/01-10/045.php

 
 

اشتراک گذاری: