جریان فشار و ارتجاعی از همان
آغاز
شکل گیری انقلاب وجود داشت و همیشه در تلاش بود تا به قدرت
برسد و همیشه نیز هرکس و هر جریانی که با فکر، اندیشه و
ایدئولوژی او مخالف بود
را می خواست حذف کند که گاه این حذف با سرکوب و آزار مردم
همراه بوده و گاه نیز در جریان قتل های زنجیره ای خود را نشان
داده است. در واقع با انتخاب دولت نهم بخشی از این جریان که در
قتل های زنجیره ای نظر مثبت یا نقش داشت
در موضع قدرت
قرار گرفت.
ما هیچ گاه فکر نمی کردیم چه در خیابان ها و چه در زندان ها
چنین رفتارهایی صورت
بگیرد.
از نظر ما این کابوس
مربوط به
رژیم
شاه
بود که حالا تکرار شد.
در این۳۰
سال مطالبات خود را درباره قانون خواهی، آزادی، دموکراسی و رفع
تبعیض از زنان مطرح کرده
بودم
و انتخابات فرصتی را فراهم کرد تا
در جریان
حمایت از موسوی بتوانم آنان را بیشتر و واضح تر بیان کنم.
در برنامه های تبلیغاتی نیز نخست من سخنرانی می کردم و سپس
ایشان صحبت می کردند.
تمام این ها،
مردم،
خصوصا زنان را جذب کرد و دیدند که خواسته هایشان از زبان یک زن
در طول انتخابات بیان
می شود. همین ها
رای بسیاری
را برای کاندیدای اصلاح طلبان آورد که منجر به آن تقلب گسترده
یا کودتای انتخاباتی شد.
درباره تند شدن شعارها نیز
زمانی
که جواب
"رای
من کجاست؟"
آنگونه با خشونت داده می شود واکنش ها نیز متفاوت می شود. به
نظر من گرهی که با دست می توانستند باز کنند را با دندان های
کُندشان
نمی توانند باز کنند و این دندان های خشونت که حاکمیت به کار
برده نمی تواند این گره را باز کند و دیدید که شعارها از رای
من کجاست عبور کرد و همان طور که می بینید به شعارهای تند و
رادیکال تبدیل شد.
البته،
فراموش نکنیم که خیابان تنها گزینه نیست.
در عین حال که
خشونت ها جنبش سبز را در مسیر خود مقاوم تر می کند و به تعمیق
جنبش و فراگیر تر شدن آن می انجامد.
به شخصه خود را برای
چوبه دار
آماده کرده ام و تا پای جان بر سر آرمان های آزادی-
دموکراسی و قانون گرایی ایستاده ام، دیگران نیز بر همین میثاق
هستند.
درباره نامه های خانواده شهدا و زندانیان هم باید بگویم که
در هر حال این نامه ها
دارای
محتوی سیاسی با بیان عاطفی و سوزناک و رمانتیک است.
زنان برجسته ای در این زمینه قلم زده اند که امیدوارم بتوانیم
این نامه ها را چاپ کنیم.
زنانی مثل ژیلا بنی یعقوب، الهه مجردی، فریبا پژوه، فاطمه شمس،
خانم شرب دار قدس(همسر عرب سرخی) خانم الویری، خانم سحرخیز،
خانم مظفر، خانم فخرالسادات محتشمی پور، مهسا امر آبادی، پرستو
سرمدی، بهاره هدایت، مهدیه گلرو، خانم امین زاده، خانم و دختر
آقای کرمی و دیگرانی که اکنون حضور ذهن ندارم.
هریک به نحوی این ادبیات سیاسی را به جنبش سبز و ملت ایران
تقدیم کرده اند.
آنچه را می خوانید گفتگوئی است که
کلمه
با دکتر زهرا رهنورد انجام داده و ما با اندکی تلخیص آن را
منتشر می کنیم.
انقلاب با شعار استقلال و
مخالفت با
استبداد و دیکتاتوری شاه
پیروز شد. چرا بار دیگر
همان
استبداد
در حال تکرار شدن است؟
تحلیل من این است که جریان فشار و ارتجاعی از همان زمان شکل
گیری انقلاب اسلامی و تحقق جمهوری اسلامی در کشور ما وجود
داشته است و همیشه در تلاش بوده تا به قدرت برسد و همیشه نیز
هرکس و هر جریانی که با فکر، اندیشه و ایدئولوژی او مخالف
بوده است را می خواسته حذف کند که گاه این حذف با سرکوب و آزار
مردم همراه بوده و گاه نیز در جریان قتل های زنجیره ای و آزار
مردم
خود را نشان داده است. در واقع با انتخاب دولت نهم بخشی از این
جریان تندرو که در قتل های زنجیره ای نظر مثبت یا نقش داشته
است
در موضع قدرت
قرار گرفت و اکنون می خواهد هر روش و
در
هر وضعیتی این قدرت را در دست نگه دارد. می توانیم بگوییم پس
از انقلاب اسلامی جریان های تندرو و سرکوبگر که به قدرت نرسیده
بودند با انتخابات نهم به قدرت رسیدند و اکنون به هر قیمتی حتی
کودتا نمی خواهد قدرت را از کف بدهد.
در دهه سوم انقلاب شاهد دستگیری گسترده فعالان سیاسی که خود در
بوجود آمدن این انقلاب نقش اساسی داشتند بودیم همچنین عده
زیادی از مردم و روزنامه نگاران نیز دستگیر شدند و مهم تر از
همه خون های بیشماری ریخته شد ایا هیچ گاه گمان می کردید در
نظام جمهوری اسلامی چنین حوادثی رخ دهد؟
اتفاقات اخیر برای انقلابیون یک کابوس بود و کسانیکه از رژیم
سرکوبگر و پلیسی شاه لطمات بسیاری خورده بودند هیچ گاه فکر نمی
کردند در نظام جمهوری اسلامی که در
واقع آرمان هایش علیه تمام آن ظلم ها، سرکوب ها، زندان ها و آن
محیط پلیسی بود و بر اساس محبت، شفقت، انسانیت، آزادی رحمت و
یگانه بودن ملت و دولت بوجود آمده بود چنین فجایعی رخ دهد. به
طور مثال شعاری که شهید رجایی در آن زمان می گفتند کابینه ۳۶
میلیونی بود، یعنی حاکمیت متعلق به مردم است و مردم هستند که
حق دارند نظر دهند و اعمال خواسته های خود را بخواهند از بین
رفته و امروز در واقع شکاف عظیمی بین حاکمیت و ملت بوجود آمده
است و این شکاف آنقدر عظیم شده که می بینید حاصلش سرکوب مردمی
است که با حاکمیت فعلی مخالف هستند. ما هیچ گاه فکر نمی کردیم
چه در خیابان ها و چه در زندان ها چنین رفتارهایی صورت گیرد و
از نظر ما این کابوسی بود که رژیم
شاه
انجام می داد. در هر صورت آرمان جنبش سبز، حاکمیت مردم است نه
حاکمیت دولتها.
شما در انتخابات نقش فعالی داشتید و شاید بتوان گفت نخستین زنی
بودید که در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری در کنار همسرش همه جا
حضور داشت، سخنرانی می کرد و اگر آرا درست اعلام می شد شما
نخستین همسر رییس جمهوری می شدید که حتی پیش از موسوی فعالیت
های اجتماعی و سیاسی چشمگیر و فعالی داشت
وقتی قدم به انتخابات گذاشتم می دانستم که به شدت سرکوب خواهم
شد، با این همه در یک شرایط سرشار از تابوی ذهنی، در این
انتخابات سنت شکنی کردم و از آنجا
که زنان اجازه ندارند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند
به عنوان همسر یک کاندیدا برای نخستین بار وارد فعالیت های
انتخاباتی شدم. من می خواستم که حرف خود را به مردم برسانم چرا
که همیشه یکسری شعار ها و آرمان ها را دنبال می کردم و این
بارهم میخواستم که از طریق انتخابات آن شعارها را دنبال کنم.
در واقع من کنار موسوی قرار گرفتم تا بتوانم آرمان های مورد
علاقه خودم را مطرح کنم و پیش از آنکه کاندیداتوری مهندس موسوی
برای من مهم باشد در نظر داشتم تا از فرصت های پیش آمده بتوانم
استفاده کنم و از اندیشه، قانون گرایی، دموکراسی خواهی و آزادی
قلم و بیان دفاع کنم. این فرصت در انتخابات برای من ایجاد شد
تا در کنار موسوی دو هدف را پیگیری کنم که هدف نخست جذب زنان و
جوانان به انتخابات ریاست جمهوری دهم، حضور رای دهندگان به پای
صندوق های رای و تحقق آرمان هایی چون آزادی، قانون گرایی و
دموکراسی بود و هدف دوم مطرح کردن آرمان هایی بود که از
نوجوانی دنبال می کردم، انتخابات برای من فرصتی بود تا بتوانم
با حضور در جمع های چند میلیونی خواست های آزادی خواهانه،
قانون مدارانه، دموکراسی خواهی و در کنارشان به طور مشخص رفع
تبعیض جنستی را مطرح کنم. از طرفی دیگر من از اول با حضور
موسوی در پست ریاست جمهوری مخالف بودم و البته این کاملا یک
سلیقه روشنفکرانه است و هیچ ربطی به حکومت و سیاست ندارد، من
از قدرت سیاسی برای خودمان خوشم نمی آید، و نمی خواستم که در
وضعیت حاکمیت قرار بگیریم و کلا به عنوان یک روشنفکر به فعالیت
در حوزه عمومی علاقمندم نه حوزه حکومتی اما زمانی که موسوی پا
به صحنه گذاشت من هم با یک بیانیه حضور خودم را در کنار او با
این عنوان “انتخابات دهم زنان و رفع تبعیض” مطرح کردم و همه جا
موسوی را حمایت کردم . در حالیکه هدف اصلی من آرمانهای
دموکراتیک و رفع تبعیض جنسیتی و دست یابی به شرایطی برای سعادت
و رفاه بشری و نجات از فلاکت بود.
زنان ما همیشه در طول تاریخ از سرکوب رنج برده اند و این سبب
شده تا فعالیت سیاسی زنان در زیر پوست جامعه باشد نه در سطح و
بیرون.
به طور مثال، مادران پادشاهان، زنان طبقات متوسط به نوعی با
تحریک و یا تشویق مردان خود در سیاست به طور پنهان ایفای نقش
می کردند اما امروز حضور زنان، از زیر پوست تاریخ خارج شده،
پنهانی و اعمال نفوذ نیست، بلکه عینی، جدی، عقلانی و در روی
صحنه است. از سوی دیگر فشارها، عقب راندن ها و قوانین تبعیض
آمیز و اعمال تبعیض ها که من در انتخابات دهم اسم آن را گذاشتم
“قوانین قیم مآبانه” همیشه من را رنج داده و حتی در کتاب ”
طلوع زن مسلمان” که هرگز در جمهوری اسلامی چاپ نشد اما مورد
نقد و بررسی های شدید قرار گرفت و بشدت از طرف محافظه کاران
کوبیده شد به این مساله اشاره کرده ام . همان طور که بالاتر
نیز اشاره کردم من در این۳۰ سال در خواست و مطالبات خود را
درباره قانون خواهی، آزادی، دموکراسی و رفع تبعیض از زنان مطرح
کرده ام و این بار انتخابات فرصتی را فراهم کرده بود تا به
بهانه انتخابات و حمایت از موسوی بتوانم آنان را بیشتر و واضح
تر بیان کنم ، در برنامه های تبلیغاتی نیز نخست من سخنرانی می
کردم و سپس ایشان صحبت می کردند و تمام این ها مردم،
خصوصا زنان را جذب کرد و دیدند که خواسته هایشان از زبان یک زن
در طول انتخابات در حال بیان شدن است و
رای بسیاری
را برای کاندیدای اصلاح طلبان آورد که منجر به آن تقلب گسترده
یا کودتای انتخاباتی شد. خوب این کینه زیادی را سبب شد و جناح
مقابل کینه عمیقی را نسبت به من احساس کرد و این کینه عمیق خود
را در دو بعد نشان داد. از یک طرف این کینه عمیق خود را با
تهمت غیر قانونی تحصیل کردن و تحریک موسوی با اهانت به من بود
که مردم نیز گفتند که “کسی که کم میاره ناموس وسط میاره” که
درواقع شعار مردم در آن روز ها بود که می توان گفت عرف جامعه
ما زن را ناموس میداند و به این ترتیب حرف خود را زد اما از
نظر خودم پیش از آنکه یک زن باشم انسانی هستم که آگاهانه و با
انتخاب آمده است و شاید اطلاق ناموس چندان مناسب او نباشد و از
طرفی دیگر آن حرکت بخشی از رفتار احمدی نژاد را نشان میداد و
اینکه او با کوبیدن من به طور جدی وارد فاز سرکوب زنان شد و با
آن اهانتی که او در مناطره تلوزیونی کرد سرکوب زنان آغاز شد.
پس از آن خود من بارها در خیابان ها توسط یگان ویژه باباتوم
برقی مورد حمله قرار گرفتم و هم با گاز فلفل بطور اختصاصی و
شخصی پذیرایی شدم و هنوز سایت
ها و رسانه هایشان کینه های عمیق خود را نسبت به من با فحاشی و
تهمت ادامه می دهند.
زنان ما رشد بسیاری کرده اند و آگاهی های عمومی و اجتماعی آنان
بسیار بالا است. بخش عظیمی از ورودی ها ی دانشگاه ها را دختران
تشکیل می دهند و در عین
حال یکی از قشرهای بسیار سرکوب شده تاریخ کشور ما هستند که از
لحاظ منزلتی و حقوقی همیشه تحقیر شده اند و جنس دست چندم بوده
اند.
البته در تمامی طول تاریخ زنان سرکوب شده اند و بویژه در دولت
احمدی نژاد بخشی از تاریخ سرکوبگری زنان است. در نتیجه زنان
تلاش کردند تا در این انتخابات مطالبات خود را بیشتر دنبال
کنند و از طرفی هم مواجه شدند با شعارهایی که من می دادم مبنی
بر رفع تبعیض و در عین حال هم من و هم مهندس موسوی مخالفت خود
را با گشت های ارشاد و عدم دخالت در زندگی شخصی افراد عنوان
کرده بودیم. در نتیجه زنان گسترده تر از قبل وارد انتخابات
شدند و همچنین پس از انتخابات پیشتاز جنبش سبز گشتند و سرکوب
زنان چه در خیابان و چه در زندان نیز به همان میزان افزایش
پیدا کرد. فراموش نکنید که زنان نیمی از جمعیت کشور ما
را تشکیل می دهند و این نیمی از جمعیت به یک بیداری و آگاهی
رسیده است. از طرف دیگر حاکمیت نیز به رفع تبعیض تن داد که من
اسم آن را گذاشته ام “رفع تبعیض در قلمرو خشونت”، یعنی حاکمیت
در اعمال رفتارهای خشونت آمیز به طور مساوی بین زن و مرد اقدام
می کند اما حاضر نیست زمینه آزادی ها و برابرای های انسانی
قدمی بر دارد.
گاهی اوقات در صحبت های مردم شنیده می شود که اگر زهرا رهنورد
نبود شاید مهندس موسوی تا کنون کنار کشیده بود و یا مواضع
ملایم تری انتخاب می کرد آیا این چنین است؟
ما هردو روی آرمان های ملت مصر هستیم و این خواسته ها و آرمان
ها را تازه به دست نیاورده ایم. جنبش سبز به نظر می آید که
تازه متولد شده اما جنبش سبز همیشه بوده و این آرمان های
همیشگی ما بوده است. من و موسوی باهم مبارزات را شروع کرده ایم
و باهم نیز پیش می رویم. البته اگر هم کسانی اینگونه فکر
میکنند خوب است و نشانگر این است که بر نظام پدرسالاری فایق
شده اند و در عین حال نشان می دهد خانمی پیشتاز تر از آقایان
است اما من خود می گویم ما همیشه در کنار هم بوده ایم چرا
که زن و مرد دو بال پرواز هستند
و هیچ پروازی با یک بال و یا با بال شکسته انجام نخواهد .
تاکتیک و استراتژی جنبش مسالمت، آرامش و تعهدات فرهنگی و
اخلاقی است و هیچ اسلحه ای جز رحم، شفقت، محبت، دوستی، فرهیختگی
و عقلانیت ندارد،
اما زمانی
که جواب رای من کجاست آن گونه با خشونت داده می شود واکنش ها
نیز متفاوت می شود. به نظر من گرهی که با دست می توانستند باز
کنند را با دندان های
کُندشان
نمی توانند باز کنند و این دندان های خشونت که حاکمیت به کار
برده نمی تواند این گره را باز کند و دیدید که شعارها از رای
من کجاست عبور کرد و همان طور که می بینید به شعارهای تند و
رادیکال تبدیل شد. اما این شعارها هیچ وقت از جنبه رحمت و
رحمانیت و دوستی جدا نمی شود و این اسلحه جنبش است و در غیر
این شکست می خورد. من نکته دیگری
را هم می خواهم بگویم جنبش سبز از دل جنبش اصلاحات بیرون آمد و
جنبش اصلاحات جنبش بر اندازی نیست. در جهان اسلام چه در مصر و
شمال افریقا و چه در خاورمیانه اصلاحات به عنوان یک روش مطرح
بوده است. در واقع در جهان اسلام سه اقدام با همدیگر و درمقابل
تفکرات ارتجاعی و واپسگرا طرح بوده، نهضت بیداری احیا و اصلاح
سه جریانی بوده اند که همیشه در کنار هم قرار داشته اند و هیچ
یک بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد. اگر بیداری است احیا
یعنی زنده کردن ملت نیز هست و جریان اصلاحات نیز در کنار دوتای
دیگر معنی می یابد. احیا، بیداری و اصلاحات در هیچ کجای جهان
اسلام و منطقه بصورت خشن و سرکوب گر نبوده و اگر به تاریخ
منطقه نگاه کنید می بینید در هیچ کجا هم با این خشونتی که دولت
دهم با مردم رفتار کرده رفتار نشده است. در هر صورت جنبش سبز
در درون اصلاحات به حرکت آرام خودش برای دست یابی به دموکراسی،
آزادی، قانون گرایی و رفع تبعیض زنان و مطالبات جریان های جنبش
پیش می رود. جنبش تکثر گرا است اما برانداز و تجزیه طلب نیست.
اگر از حقوق اقوام صحبت می کند به این معنی نیست که آنان به
دنبال تجزیه هستند یا ما این را پیشنهاد می کنیم، ما در عین
وحدت این کثرت را می بینیم.
امام وصیت کردند نگذارید انقلابمان به دست نا اهلان بیفتد آیا
امروز چنین اتفاقی رخ داده است؟
دقیقا این اتفاق افتاده است. جریانی که امروز قدرت را
بدست آورده دیگر نمی خواهد آن را رها کند و تبدیل به تشکل قوی
و قدرتمند شده که اسلحه و رانت نفتی و رسانه های تبلیغاتی را
دارد و با این ها مردم را سرکوب می کند تا بر سر قدرت باشد.
بخشی از حاکمیت فعلی مصداق دقیق، نااهلان هستند، تازه به دوران
رسیده هایی که هیچ چیز جز قدرت و دیکتاتوری کام تلخشان را
شیرین نمی کند.
این بخش از حاکمیت، خود
برانداز
جمهوری اسلامی است.
اقایان موسوی، خاتمی و کروبی رهبری جنبش را برعهده دارند و یا
جنبش به صورت خود جوش راه خود را ادامه می دهد؟
شخصا فکر می کنم جنبش از یک خرد جمعی برخوردار است که فوق
افراد است. جریان های اجتماعی وقتی دست به دست هم می دهند در
درون خود قانونمندی هایی را شکل می هند و الان هم این
قانونمندی بر کل جنبش حاکم است. در عین حال جنبش از خرد جمعی
بهره مند است و در همین حال آقایان کروبی، موسوی و خاتمی نیز
چه بخواهند و
چه
نخواهند به عنوان رهبران جنبش شناخته شده اند و کنارمردم قرار
دارند. در واقع تعاملی بین ملت و رهبران جنبش شکل گرفته است.
توافق بر سر قانون اساسی و اجرای بی تنازل آن و در عین حال وحی
منزل نبودن قانون اساسی نیز یکی از محورهای توافق ملی جنبش سبز
است.
آینده جنبش سبز؟
فراموش نکنیم که خیابان تنها گزینه نیست.
خشونت ها جنبش سبز را در مسیر خود مقاوم تر می کند و به تعمیق
جنبش و فراگیر تر شدن آن می انجامد و به شخصه خود را برای
چوبه دار
آماده کرده ام و تا پای جان بر سر آرمان های آزادی-
دموکراسی و قانون گرایی ایستاده ام، دیگران نیز بر همین میثاق
هستند.
درباره پوشش خانم ها
کار زشت کشف حجاب به همان اندازه قبیح
بود
که گشت ارشاد و دخالت در پوش زنان
قبیح است.
هردو جلوه های خشونت سیاسی و جنسی است. اینها نمی دانند، اگر
زنان و جوانان را به حال خود بگذارند، خود زنان و جوانان و
سلیقه آنان حیثیت ملی را تقویت خواهد کرد و چهره عقلانی تری به
ایران خواهد بخشید،
بی اینکه سلیقه های زیباشناختی و فردی آنان به محاق برود.
خانواده های زندانیان سیاسی
و
نامه های عاشقانه به همراهان در بند خود چه نقشی در جنبش سبز
داشته است؟
نکته حساس و بدیعی را مطرح کردید. امید، عقل، رنج، شور،عشق،
فراق و دوری و شیدایی از ویژگی های جنبش سبز است. حیات فکری و
روانی جنبش سبز در میان حرکت های
آزادی
خواهانه منحصر به فرد است. در هر حال این نامه های عاشقانه
نوعی محتوی سیاسی با بیان عاطفی و سوزناک و رمانتیک است و زنان
برجسته ای در این زمینه قلم زده اند که امیدوارم بتوانیم این
نامه ها را چاپ کنیم.
زنانی مثل ژیلا بنی یعقوب، الهه مجردی، فریبا پژوه، فاطمه شمس،
خانم شرب دار قدس(همسر عرب سرخی) خانم الویری، خانم سحرخیز،
خانم مظفر، خانم فخرالسادات محتشمی پور، مهسا امر آبادی، پرستو
سرمدی، بهاره هدایت، مهدیه گلرو، خانم امین زاده، خانم و دختر
آقای کرمی و دیگرانی که اکنون حضور ذهن ندارم، هریک به نحوی
این ادبیات سیاسی را به جنبش سبز و ملت ایران تقدیم کرده اند.
این هم نوع خاصی از زبان
و بیان
سیاسی-
ا
دبی
است. |