بیش از چند صد گروه و محفل باصطلاح بسیجی و
گروه جهادی و جامعههای اسلامی دانشگاهی و غیردانشگاهی هنری از
صدا و سیما به رئیس آن یعنی رهبر شکایت کردهاند. در این شکایت
نامه که هدف آن نوعی فرار به جلو و ایجاد وجهه برای ضرغامی است
گفته میشود:
"نقد سازمان صدا و سیما از منظر انقلابی که
فراتر از نقد یک فرد و دو فرد، و در واقع نقد نگاههای غلط و
فرآیندهای غلط حاکم بر برنامهریزی و مدیریت این دستگاه حساس
است، سابقهای طولانی دارد. پرچمدار این نوع نقد، خود حضرتعالی
بودهاید."
نویسندگان البته توضیح نمی دهند که بیش از 20
سال است که علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی که بقول خودش فصل
الخطاب همه مسائل است، چرا در این 20 سال بر این برنامه ریزی
فصل الخطابی نکرده است. او که در همه امور کوچک بزرگ مداخله
میکند، چرا در این زمینه مداخله نکرده و دستور نداده است؟
آنها همچنین نمی گویند رهبر، پرچمدار نقد چه و که بوده؟ نقد
خودش و کسانی که او بدون خواست مردم و مشورت با مردم در راس
سازمان صدا و سیما نشانده و سیاستهایی که زیر نظر او اجرا
شده است؟
از لحن نامه مشخص است که فشار فقر و فساد و
تبعیض حاکم شده در دوران رهبری خامنهای و کارزار انتخاباتی
میرحسین موسوی در زمینه دفاع از آرمانهای انقلاب تاثیر
ویرانگری روی بدنه نیروهای بسیجی داشته است، تا جایی که
نویسندگان نامه واژههایی نظیر "عدالت" و "فقر و غنا" از
دهانشان نمی افتد و مینویسند:
"تجربههای کوتاه، مقطعی و ناقص رسانه ملی در
راه دادن به گفتمان انقلابی و نیروهای انقلابی در سال گذشته،
نشان داد که چه عطش فراوانی به نگاه ناب انقلابی و مردمی در
سراسر کشور وجود دارد. مسئولان رسانهای که همیشه در عمل،
تئوری «دیگر حرفهای انقلابی خریدار ندارد» را پیاده میکرده و
میکنند، از استقبال فراوان مردمی نسبت به سادهترین و
حداقلیترین برنامههای انقلابی غافلگیر شدند ... هربار فرصتی
برای طرح گفتمان جدی انقلاب اسلامی در صدا و سیما فراهم شده
است، در اولین موشکافیها نقش خود صدا و سیما در بی توجهی به
آرمانهای انقلاب اسلامی و به انزوا بردن آنها معلوم شده است.
برنامههای اینچنینی به هیچ وجه تکلیف بر زمین مانده رسانه ملی
را ادا نکردند و فقط نشان دادند چه حجم عظیمی از کار انقلابی
باید در صدا و سیما دنبال شود."
آقایان کار انقلابی را تعریف نکردهاند و اهل
کار انقلابی هم نیستند، چون عادت به خوردن نان مفت به نرخ روز
و استفاده از رانت حکومتی دارند و اگرنه کار انقلابی آن کاریست
که جوانان و زنان و مردم جنبش سبز هر روز انجام میدهند و خطر
و هزینه آن را با باتوم و زندان و شکنجه و خطر اخراج و بیکاری
و .... میپردازند. نویسندگان این نامه اگر اهل خوردن نان مفت
به نرخ روز نبودند بجای تجلیل و تکریم از علی خامنهای "طرفدار
محرومان و استکبار ستیز" از او درباره آن که خود را نفر صدم
فراکسیون 99 نفره طرفدار سرمایهداری تجاری در مجلس سوم معرفی
کرده بود سوال میکردند، یا کلامی به فرمان رهبر در نابود کردن
اصل 44 قانون اساسی و خصوصی سازیها و گسترش فساد در راس سپاه
و ایجاد قشری از میلیاردهای سپاه و دولتی اشاره میکردند یا از
اجرای فرامین بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول توسط رهبر
استکبار ستیز شکایت مینمودند. ولی این کارها خطر دارد و هزینه
بردار است و بهتر است به همان جملات توخالی فقر و غنا اکتفا
کرد و از برکت آن جیب خود را پر کرد.
ظاهرا منظور این آقایان از مسئولین عدالتخواه
امثال صادق محصولی وزیر میلیاردر کابینه احمدی نژاد است وگرنه
از دولت او بعنوان عدالتخواه نام نمی بردند، بلکه بیشتر سوال
میکردند که ثروت 140 میلیاردی سردار محصولی از کجا آمده است؟
وزیر کار این دولت عدالتخواه چرا دشمن اصلی کارگران است؟
فعالان سندیکاهای معلمان و کارگران چرا باید در زندان باشند؟
نویسندگان نامه پاسخ نمی دهند این زحمتکشانی
که این آقایان طرفدارشان هستند چه کسانی هستند و این فقر و
فساد و بیکاری و بی خانمانی و تورمی که هر روز در کشور اوج
میگیرد مسئولش اگر فصل الخطاب و دولت مورد علاقه او نیست، پس
کیست؟
نویسندگان نامه در انتقاد از صدا و سیما
مینویسند:
"مقولات اساسی و مهم برآمده از روح انقلاب
اسلامی حتی در حد برنامههای ساده سیاسی همچون گفتگو و مناظره
مطرح نشده و نمی شود. مقولاتی که مساله اصلی منازعات سیاسی
امروز است؛ همچون اشرافیت نخبگان ومسوولان، ساده زیستی، عدالت،
فساد اقتصادی و سیاسی، رانت خواری و پارتی بازی، ریاکاری و
اسلام قشری و غیره."
باید به این آقایان گفت اگر دروغ نمی گویید و
خودتان نماینده همان اسلام قشری و ریاكار نیستید بجای تملق
نامه نوشتن به رهبر، از او بخواهید امثال مصطفی تاجزاده را از
زندان آزاد کند تا در همان تلویزیون در مورد اسلام قشری و رانت
خواری و ریاکاری و پارتی بازی روشنتنان کند یا چند دقیقهای هم
به امثال محمد خاتمی یا میرحسین موسوی در تلویزیون وقت بدهند
تا نشانتان بدهند که اشرافیت نخبگان در کیست و در کجاست و ساده
زیستی و عدالت در کجا.
با این حرفهای ریاکارانه، آن هم از جانب کسانی
که خود میدانند بدون رانت تملق دولتی از در یک اداره هم نمی
توانند عبور کنند کسی فریب نمی خورد. مردم امروز میدانند چه
کسانی در تهدید و زندان و خطرند و چه کسانی هم نگران آینده
رانتهای خود در ادامه جنبش سبز هستند. زمان نوشتن این گونه
نامهها ریاكارانه پایان یافته است زیرا زمان رویارویی با
حقیقت فرا رسیده است. |