از خودرو حامل وزیر صنایع و معادن عقب
ماندهایم. راننده راه را بلد نیست و نمیداند قرار است به
كجا برویم. سرعتش هم از 90 كیلومتر بالاتر نمیرود. با كمی
تاخیر به یكی از فازها میرسیم. وزیر و همراهانش رفتهاند
كمی بالاتر تا از منطقه بازدید كنند. تا برسند باید منتظر
بمانیم. فرصتی
برای
گفتگو
با دو كارگری
كه با لباس نه
چندان مناسب مشغول كلنگ زدن برای یك پروژه
چند میلیارد دلاری
اند.
---
-
سلام،
شما
در این منطقه چه كار میكنید؟
سلام، داریم كار
میكنیم.
-
چه كاری انجام میدهید؟
با كلنگ
زمین را چال میكنیم. میخواهند اینجا را فنس
بزنند.
-
میدانید اینجا قرار است چه پروژهای به
اجرا برسد؟
نه، به ما چیزی نگفتهاند!
-
بچه
عسلویه هستید؟
نه، بچه افغانستانیم.
-
چقدر
حقوق میگیرید؟
روزی 15 هزار تومان به ما حقوق
میدهند.
-
با
پولتان چه
میكنید؟
میفرستیم افغانستان. اول به بانك دوبی
حواله میكنیم، بعد از آنجا به افغانستان
میفرستند.
-
به غیر از شما افراد خارجی دیگری در
این منطقه حضور دارند؟
چند افغانی دیگر هستند!
ایرانیها كه كار سخت انجام نمیدهند. این كارها را بیشتر
به افغانیها میدهند. بیل و كلنگ زدنها سهم ماست. راستی
شما از تهران آمدهاید؟
-
بله، چطور مگر؟
من
تا به حال تهران نرفتهام، آنجا بازار كار چطور
است؟
-
آنجا پر است از هموطنان شما، اگر بیایید
كاری گیرتان نمیآید. همین جا بمانید پولتان را بگیرید!
همه میآیند عسلویه، شما میخواهید بیایید
تهران!
این آقا كیست كه الان از آن ماشین سفید
پیاده شد؟
-
وزیر
صنایع و معادن است.
یعنی
همان كسی است كه پول اینجا را میدهد؟
-
به
نوعی
بله!
---
وزیر صنایع و معادن از خودرو
شاسیبلند سفیدرنگ پیاده میشود. آمده ببیند وضع پارس
جنوبی چگونه است و حالا كه وزارتخانه مطبوعش بخشی از اجرای
فازهای پارس جنوبی را بر عهده گرفته چه وضعی دارد. مثلث
علیاكبر محرابیان، سیدمجید هدایت و احمد قلعهبانی خود
حاشیههای جالبی دارد. احمد قلعهبانی همانی است كه پارسال
و اتفاقاً در همین آبانماه از ریاست سازمان گسترش و
نوسازی صنایع ایران (ایدرو) به سبب پارهای از اختلافات با
وزیر صنایع و معادن ماهها بیكار ماند و به عنوان رئیس
فدراسیون اتومبیلرانی فعالیت كرد تا اینكه به یكباره
مدیرعامل شركت ملی نفت ایران شد. حال پس از حدود یك سال
چرخ روزگار گشت و گشت تا این سه نفر در عسلویه همدیگر را
ملاقات كنند.
بازدید از فازهای مختلف پارس جنوبی
ساعاتی است شروع شده. امروز پنجشنبه 20 آبان 1389. به دعوت
سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران به عسلویه آمدهایم؛
جایی كه قرار بود از سال 1379 تا 1389 حدود 100 میلیارد
دلار در آن سرمایهگذاری صورت گیرد و انقلابی در صنعت گاز
و صنایع جانبی آن در منطقه خلیج فارس برپا كند. جایی كه
هزاران كارگر و كارشناس از سراسر كشور در آن نقش ایفا
میكردند و روزی خود و خانوادهشان از آن تامین میشد.
شاید اگر سالها پیش وارد این منطقه میشدی پر بود از
شركتهای مهم و بزرگ خارجی با كلی كارگر. اما روزی كه ما
در آنجا حضور یافتیم نه پرچم شركتی خارجی برافراشته شده
بود و نه میتوانستی جمعیت كارگری را ببینی. تا چشم كار
میكرد فازهای نیمهكاره بود. آنچه در این منطقه بزرگ
اقتصادی دیده میشد عمدتاً زیرساختهایی بود كه در گذشته
بنا شده بود؛ فرودگاه بینالمللی، جادههای آسفالته، آب،
برق و ... فازهایی چون 17 و 18 كه اسكلتهای آن نصب شده
بود به سبب نرسیدن برخی تجهیزات نیمهكاره به كار خود
ادامه میداد. فاز 14 را كه ایدرو با مشاركت كنسرسیومی
تحویل گرفته نیز در مرحله خاكبرداری و آماده كردن فضا بود.
فاز 12 نیز دستكمی از فازهای دیگر نداشت. مخازن این فاز
ماههاست نصب شده اما اقدامات تكمیلی دیگر بسیار كند پیش
میرود
در بخشی از منطقه، آنچه از كنار جاده
میتوانستی ببینی حضور دهها كامیون و لودر غولپیكر و
دستگاههای چالزنی بود تا كوه را بردارند و زمین مسطح
ایجاد كنند. این ماشینآلات با سرعت مناسبی مشغول كار
بودند.
این نوع كارها باید دستكم تا سه سال پیش صورت میگرفت تا
امروز به بهرهبرداری میرسید. یكی از دوستان خبرنگار كه
حین بازدید كنارم نشسته بود، میگفت: «بهتر بود به جای
اینكه سرمایهها را به فازهای جدید اختصاص دهند وقت و
هزینه را صرف فازهای نیمهكاره میكردند تا به بهرهبرداری
برسد و بیش از این شاهد به هدر رفتن گاز این منطقه نباشیم.
او
به مشعلهای روشن منطقه اشاره میكرد و میگفت روزانه
10
میلیون متر مكعب گاز از طریق این مشعلها سوزانده
میشود كه اگر فازها به موقع بهرهبرداری میشد شاهد
هدرروی این همه انرژی در كشور نبودیم. البته در حال حاضر
مصرف گاز در كشور بالا رفته و منابع گازی با افت فشار
همراه شدهاند وگرنه این مشعلها در تابستان با قدرت
بیشتری گاز را در هوا دود میكنند.
آسمان منطقه به
خاطر همین مشعلها آلودگی شدیدی داشت و گاه نفس كشیدن را
به زحمت میانداخت حتی برای ما تهراننشینان.» |