انتقال حدود 300 هزار
قلم اشیاء ثبت نشده در موزه ملی به شهرستان نامعلوم به بهانه
سامان دهی و عدم وجود فضای کافی در موزه، در کنار تعویض امنای
اموال فرهنگی با سابقه به بهانه های مختلف اداری و غیر اداری
این شائبه را تقویت می کند که آثار ثبت شده موجود در خطر تعویض
یا خارج شدن می باشند. علاوه بر این پست های کلیدی موزه به
افراد قرار دادی کم تجربه سپرده می شود که مدیریت بی تجربه و
هتاک موزه ملی با تطمیع و ارعاب آنها تمامی اهداف ریاست سازمان
(فردی که تمام میراث فرهنگی را با برنامه ای از پیش تعیین شده
فرو پاشیده است) را پیاده می نماید.
برای نمونه بازنشستگی
اجباری و تغییر مدیر موزه جواهرات ملی موزه جواهرات سلطنتی) به
بهانه انتقال موزه از فضای کنونی به ساختمان جدید. ویترین های
این اشیاء (جواهرات سلطنتی و تاریخی) فقط در شرایط خاص و در
حضور افراد معتمد از ارگانهای مختلف (مانند وزارت کشور، قوه
قضائیه، بانک مرکزی) باز می شود که در طی سی سال گذشته فقط
یکبار بازگشایی شده است و در حین جابجایی موزه امکان تعویض
جواهرات با بدل میسر است. لازم به ذکر است که در حال حاضر
تمامی این ارگانها در دست نااهلان میراث فرهنگی هستند.
نکته جالب دیگر در مورد
منشور کوروش اینکه این منشور به هیچ عنوان بیمه نشده است و این
امر خود دال بر این است که منشور بدلی به موزه تحویل داده شده
است و دولت برای اینکه مانور تبلیغاتی خود را تکمیل نماید به
این امر رضایت داده است. هدفی که ریاست سازمان دنبال می کند در
راستای اهداف مشخص شده رییس جمهورو پروژه دورکاری است که او در
این امر پیشگام شد و چرخ دورکاری عملا از میراث فرهنگی شروع شد
و قصد اینست که این سازمان به کوچکترین حد ممکن برسد. شاید به
زیر 200 نفر که در این راستا همانگونه که بیان شد از اخراج
کردن و بازنشستگی و باز خریدی اجباری فرو گذاری نکرده و حتی
تهدید به تبعید به شهرستانهای محروم دور دست در راس کار قرار
گرفته است. کوچاندن اجباری کارکنان به شیراز و اصفهان، منحل
کردن پژوهشگاهها؛ که البته گفتنی است که در بین این جابجایی ها
بسیاری از اسناد خطی مرکز اسناد میراث فرهنگی ناپدید شد و
کتابهای چاپی نفیسی از این مجموعه ها به غارت رفت. |