همه مردم برای اطلاع رسانی به یکدیگر کمک کنند. این دولت از نظر مردم مشروعیت ندارد و مردم به آن اعتماد ندارند. مردم باید بتوانند در چارچوب قانون اعتراضات خود را نشان دهند، در غیر اینصورت ما به سمت تقابل های قومی، ملی، مذهبی و قبیله ای خواهیم رفت.
به قیمت
نابودی محصولات داخلی دروازه ها را به روی
اجناس بنجل خارجی گشودند. در حالی که
خودشان با یک حالت زیگزاگی نامه
نگاری هایی با سرکرده های قدرت های جهانی
دارند، ما را به
رابطه خارجی متهم می کنند. امروز یکی از
نشریات سپاه را خواندم که نوشته باید
امتیاز
فعالیت مجمع روحانیون مبارز را هم لغو
کرد. آنها نگاهشان اینطوری ست، می
خواهند تمام تشکل ها را از بین ببرند و
یقیناً بعد به حساب بقیه هم خواهند رسید.
یکی از حقوق مردم برگزاری انتخابات آزاد
است. نباید
حکومت برای مردم تصمیم بگیرد. وقتی از دور
نگاه می کنیم به زشتی این کار
پی می بریم که مثلا چهار پنج نفر که به
فرض
خیلی آدم های عالی که تمام حسن
های جهان در آنها جمع شده باشد بنشینند یک
عده ای را کنار بزنند، عده ای
را انتخاب کنند و بعد به یک ملت هفتاد و
پنج میلیونی بگویند از داخل اینهایی
که ما انتخاب کردیم انتخاب کنید. این
بدترین حالت برخورد با یک ملت است.
مدام گزینش انجام می دهیم، تمام دهان ها
راببندیم، تمام مراکز اطلاع
رسانی را توقیف کنیم تا آن کسی که ما می
خواهیمرأی بیاورد
و بعد صندوق ها را هزار جور دستکاری بکنیم
و تخلفات عجیب و غریبانجام بدهیم. اینطور که
نمی شود کشور را اداره کرد. دراینصورت
کشور بهاینجا
میرسد که الان تهدیدات خارجی پشت دروازه
کشورماست و از لحاظ سیاسی،امنیتی، اقتصادی تهدیدات
داخلی بیشتر است.کار ما آگاهی دادن به
مردم نسبت به این مشکلات و بسط و گسترشآن است. یعنیهمان اصلی ترین و مهم
ترین عنصری که می تواند زمینه تغییر را به
نفعاسلام و
انقلاب و آتیه ی کشور ایجاد کند. من فکر
می کنم بعد از انتخابات در این زمینه
پیشرفتکرده ایم.ما نباید بگوییم که
خیابان ها، زمانی ازجمعیت زیاد و در زمانی کم
بود و بر این اساس بسنجیم که جنبش سبز در
کدامنقطه ایستاده
است. باید اطلاعاتی داشته باشیم که ببینیم
آگاهی ازاین حقوق
چقدر است تا اینکه بدانیم در آینده چگونه
باید کشور اداره شود؟دلیل حساسیت جریانی که
برسر کار است نسبت به رسانه هاهمین است. اگر هیچ بحرانی
نداشتیم که
روزنامه ای مانند بهار بسته نمی شد و یا
یکی دو مناظره ای که بیشترنگذاشتند پا بگیرد و
برنامه قطع یا یکطرفه شد. تمام این ها
نشانگر اهمیتاین
مطلب- آگاهی- است که از قدیم می گفتند
پاشنه آشیل و یا چشم اسفندیار.
با اینانتخابات و اتفاقات بعد
از آن یک ایده ای در داخل کشور مبنی بر
برگشت بهقانون
اساسی متولد شد که برگشت ناپذیر است.
وضعیت کارگری و وضع اقتصادی موقعی خوب می
شود که نمایندگان واقعی شاندر مجلس باشند و
نمایندگان مردم هم بتوانند در صدا و سیما
نظرات آنها رانقل
کنند و مردم هم بتوانند مواظب فساد باشند.
جنبش سبز بر اساس معیارها والگوهای حقوق اساسی مردم،
عدالت و آزادی حرکت می کند. این کار تحقق
نمی پذیرد مگر آنکه همه ملترا دور هم جمع بکنیم. این
ملت و شهروندی که مالیات می دهد محترم است
و هرکس که قوانین
داخلی کشور را رعایت می کند محترم است. از
اول هم اساس بر همینبود. روزهای اول پیروزی
انقلاب گروه های چپ و راست، حتی غیر مذهبی
ها خدمتامام می
رسیدند و دائم با ایشان ملاقات می کردند.
برای اینکه تصور بر اینبود، نظامی داریم که تمام
اقشار را می تواند در بر گیرد. این، هیچ
نوعمنافاتی با
جمهوری اسلامی حکومت اسلامی و حکومت دینینداشت.
در روزهای اخیر، از سوی ستاد تبلیغاتی
کودتا خبرهائی در برخی مطبوعات و سایت های
وابسته به دولت منتشر شد مبنی بر گرفتار
شدن مهدی کروبی به یک نوع بیماری لاعلاج!
خانواده کروبی در ابتدا این شایعات را
تکذیب کردند، اما اکنون همسر مهدی کروبی
در بیانیه ای که صادر کرده اشاره به
احتمالاتی در همین رابطه کرده است.
ما – پیک نت- نیز در روزهای اخیر خبری
دریافت داشتیم مبنی بر این که "در آخرین
یورش اوباش و لباس شخصی های وابسته به
سپاه به مهدی کروبی، آنها کپسول گازی را
بسوی وی پرتاب کردند که گاز آن سرطان زا
بوده است. " ما این خبر را که بصورت یک
پیام به ما رسیده بود، بر اجتناب از تشدید
نگرانی ها منتشر نکردیم، ولی اکنون همسر
شیخ مهدی کروبی نیز اشاره به چنین احتمالی
کرده، انتشار آن را مفید و هشدار دهنده
تشخیص دادیم.
ظاهرا روزنامه کیهان و سایت های وابسته به
دولت و سپاه که جلوجلو پیش بینی بیماری
لاعلاج و ناگهانی کروبی را کردند، خود می
دانستند چه کرده اند و از نتیجه آن نیز
مطمئن بودند!
تقاضای رسمی کروبی از وزارت کشور
برای مجوز راهپیمائی در سالگرد 22 خرداد
سایت«پارلماننیوز»، که اخبار فراکسیون خط
امام مجلس را منتشر می کند، اطلاع داد که
مهدی کروبی برای سالگرد 22 خرداد، رسما از
وزارت کشور تقاضای مجوز راهپیمائی کرده
است. با اعلام این خبر، حال باید دید
مدعیان پخش و پلا شدن مردم، باز شدن چشم و
گوش فریب خوردگان، سرکوب اغتشاشگران و
متلاشی شدن فتنه سبز و فاتحین تظاهرات
حکومتی 9 دیماه و 22 بهمن در تهران، حداقل
برای آگاهی خودشان از اوضاع جامعه، 11 ماه
پس از سرکوب مردم، جرات می کنند به تقاضای
رسمی کروبی برای یک راهپیمائی – البته نه
در جاده کهریزک، بلکه در خیابان انقلاب-
پاسخ مثبت بدهند؟
احکام صلواتی در خانه خیابان دزاشیب صادر
می شود
زندانیان سیاسی کودتا که به مرخصی فرستاده
شده بودند، به زندان فراخوانده می شوند.
کودتاچی ها بشدت نگران سالگرد 22 خرداد
اند و هنوز بر این تصوراند که اگر عده
بیشتری را در زندان نگهدارند، 22 خرداد
آرامی را پشت سر خواهند گذاشت. از جمله
دلائل به زندان فراخواندن زندانیان به
مرخصی آمده – از جمله "تاج زاده"- می
تواند همین نگرانی باشد. 22 خرداد هم
خواهد آمد و خواهد گذشت. بیرون از حاکمیت
هیچکس نگران ادامه جنبش سبز در جامعه
نیست. دراین جبهه همه میدانند جنبش ادامه
خواهد یافت و حتی به لحاظ آگاهی از آنچه
در یکسال گذشته در ایران پشت سر مانده،
این جنبش پخته تر و آگاه تر نیز شده است.
اما در آن سو. یعنی در جبهه حاکمیت نگرانی
به قوت خود باقی است و به همین دلیل،
ستاد کودتا و شعبه اداره کننده دادگاه های
کودتا و بندها و زندان های کودتا همچنان
چنگ و دندان نشان میدهد. احکام و فرامین
در ستاد کودتا صادر می شود و امثال
"صلواتی" امروز و "مرتضوی" دیروز، مامور
ابلاغ اند. خبر صدور احکام در خانه خیابان
دزاشیب تهران را که همچنان در انتهای صفحه
اول پیک نت قابل دسترسی است، به خاطر
بسپارید.
این عکس یادگاری، پس از احضار تلفنی تاج
زاده که بر اثر دیسک کمر بستری است به
اوین گرفته شده است. محسن آرمین سخنگوی
سازمان مجاهدین انقلاب بالای سر تاج زاده،
رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی که در نوبت
بازگشت به زندان است روی صندلی سمت راست
عکس و چندتنی که در شوهای اولیه دادگاه
کودتا مجبور به اعتراف و خودزنی شدند نیز
در نفی آنچه در دادگاه مجبور شدند بگویند
در این عکس دیده می شود.
تهیه و تکثیر ویژه نامه ای
برای سالروز تاسیس سپاه پاسداران
بمناسبت دوم اردیبهشت، که
مصادف است با سالروز تاسیس سپاه پاسداران،
ویژه نامه ای با نام "آئینه" در ایران
تدوین، تکثیر و پخش شده است. در این ویژه
نامه به شکل گیری سپاه از زمان تاسیس تا
به امروز پرداخته شده است. تهیه کنندگان
این ویژه نامه در مقدمه ای که بر آن
نگاشته اند نوشته اند: بی شک این برگ
کوچک، جایی بس تنگ است برای چنین تشکیلات
عظیمی، اما نگرانی از حضور روزافزون
نظامیان در تمام ارکان غیر نظامی جمهوری
اسلامی، ما را بر آن داشت تا قدمی هر چند
کوچک در بیان آنچه بود، آنچه قرار بود
باشد و آنچه شده است برداریم. نیاید آن
زمان که وقتی بیدار می شویم، سپاهی های بی
ریشه ریشه هایمان را بر باد داده اند. این
ویژه نامه شامل این سرفصل هاست
توضیحی مختصر از تاسیس
سپاه
- درباره ورود سپاه به
سیاست
- درباره تغییرات در
ساختار سپاه
- آنچه سپاه در ماه های
منتهی به انتخابات انجام داد
- آنچه سپاه در ماه های
پس از انتخابات انجام داد
- خمینی و سپاه
- چگونه سپاه به اقتصاد
کشور چنگ انداخته است؛ مروری کوتاه بر
انبوه فعالیت های اقتصادی سپاه
آینده ای تیره و
تار در
برابر میلیون ها امریکائی
نویسنده مومیا ابوجمال
ترجمه رضا نافعی(وبلاگ اینده ما)
مومیا ابوجمال خبرنگار و فعال دگراندیش
حقوق شهروندی در آمریکاست، که از سال 1982
در زندان است. حکم اعدام او به جرم قتل یک
پلیس صادر شده ولی اجرای آن زیرفشار افکار
عمومی امریکا و جهان تاکنون ممکن نشده
است. او این قتل و پرونده را توطئه ای می
داند که برای به زندان افکندن و قتل او
تدارک دیدند. آنچه را در ادامه می خوانید،
از آخرین مقالاتی است که او در داخل زندان
نوشته و مطبوعات چپ جهان – از جمله یونگه
ولت آلمان- منتشر کرده اند.
این دو عکس، مربوط به دو دوره تاریخی اند.
دوره ای که میرحسین موسوی نخست وزیر بود و
محمد خاتمی وزیر ارشاد در دولت او. البته
کابینه دوم موسوی. عکس نیز در محوطه تالار
رودکی (وحدت) گرفته شده است. در این دوران
علی خامنه ای رئیس جمهور است و مطابق
قانون اساسی اختیارات رئیس جمهور محدود و
مسئولیت نخست وزیر گسترده و پاسخگو به
مجلس. در تمام دوران 8 ساله نخست وزیر
موسوی که همزمان بود با رهبری آقای خمینی،
کشاکش و اختلاف دیدگاه فرهنگی و اقتصادی و
سیاسی میان موسوی و خامنه ای ادامه داشت و
البته با حمایت آقای خمینی، این اختلاف
همیشه به سود موسوی تمام می شد. پس از
درگذشت آقای خمینی و رهبر شدن علی خامنه
ای، فرصت برای حذف موسوی و بسیاری از
فرماندهان سپاه که با موسوی تفکر مشترک
داشتند و یا در ارتباط نزدیک با او بودند
آغاز شد. زمان غلبه نظرات سیاسی و اقتصادی
و فرهنگی علی خامنه ای که بر سر پیاده
کردن آنها با موسوی کشاکش داشت، فرا رسید.
یعنی همان نظراتی که امروز در جمهوری
اسلامی حاکم است و هیچ قرابتی با اهداف
انقلاب 57 ندارد. هیچ غیر نظامی باندازه
موسوی با ساختار سپاه و فرماندهان قدیمی و
سوابق آنها آشنا نیست. بنابراین، وقتی سه
روز پیش اطلاعیه تسلیت وی بمناسبت درگذشت
یکی از فرماندهان جانبار سپاه در دوران
جنگ منتشر شد، تعجب آور نبود، به همان
اندازه که برای فرماندهان کودتاچی سپاه،
بیت رهبر و شخص رهبر تکاندهنده بود! (این
اطلاعیه را در همین شماره پیک نت می
خوانید)
اما عکس دوم. این عکس مربوط به هفته ایست
که پس از خطبه های علی خامنه ای در اولین
نماز جمعه بعد ازکودتای 22 خرداد شروع شد.
دسته های اوباش چماقداران و قمه بدست که
در واحدهای بسیج و لباس شخصی - از زیر
مجموعه های سپاه -، برای مقابله با مردم
به خیابان آورده شدند و شد آنچه که بی
نیاز از توضیح است. اینهائی که در عکس می
بینید، جانشین آنهائی شده اند که در عکس
اول می بینید!
با سلام- مطالبی که دیروز درباره امام
جمعه ها و زلزله تهران منتشر کرده بودید
من را به یاد مطلبی انداخت که چهار سال
قبل در پیک هفته درباره روضه خوانی بنام
"آقانور" منتشر کرده بودید. درج مجدد آن
در اين
زمان خارج از لطف نيست. با اين توضيح كه
اقايان احمدي نژاد و جنتي و بسياري از
امام
جماعات، وقوع زلزله را به علت فقر و فحشا
در تهران حتمي مي دانند.
با تشكر م. م از اصفهان(انتشار نام کامل
ارسال کننده پیام را به صلاح ندانستیم)
پیک نت: آن مطلب را به نقل از پیک هفته
مورد اشاره این خواننده گرامی درهمین
شماره پیک نت منتشر می کنیم.
چند جمله
با خوانندگان!
از هزار وعده خوبان برای
پرداخت آبونمان پیک نت، جز چند تنی به عهد
خویش وفا نمی کنند. ما بارها در ارتباط با
آبونمان پیک نت نوشته ایم که مهم نیست چه
مقدار در ماه برای مطالعه پیک نت می
پردازید، مهم اینست که این آبونمان را
بصورت منظم اول ماه ایرانی و یا ماه خارجی
پرداخت کنید. سیستم pay pal
را نیز با هدف
آسان ساختن کار و صرفه جوئی در وقت رفتن
به بانک و حواله پول کم آبونمان راه
اندازی کردیم. شرح ضرورت پرداخت این
آبونمان برای تداوم انتشار پیک نت نیز
تصور نمی کنیم ضرورت داشته باشد. گفتنی
ها، بارها گفته و نوشته شده است. این چند
خط را بعنوان یادآوری به خوانندگان پیگیر
و علاقمندان به انتشار پیک نت نوشتیم. در
خانه اگر کس است، همین چند جمله بس است!
حجتیه
این کانون را
آسان نگیریم!
درباره زندانی شدن آقای عمادالدین باقی،
بیخودی به بیراهه نروید. حجتیه ای در کار
نیست. باند مصباح و حامیان امام زمانی
ایشان ربطی به انجمن حجتیه ندارند. این
جریان اساسا یک جریان بنیادگرا نیستند.
مصباح و احمدی نژاد و مشائی و این خرافه
گرایان امام زمانی یک جریان خطرناک اند.
س.م
پیک نت-
اجازه بفرمائید که ما با قاطعیت شما
ارتباط این باند با انجمن حجتیه را رد
نکنیم. ما هم تردید نداریم که انجمن حجتیه
بسیار پیچیده تر و گسترده تر از هر تصوری،
در 30 سال اخیر در جمهوری اسلامی بازسازی
شده است. این که یک طیف دراین تشکل افراطی
تر از بقیه باشد و یا وظیفه اش چنین تعیین
شده باشد و یا یک طیف دیگر بنیادگرا باشد
اما افراطی نباشد و یا عده ای – ماننده
زمان شاه- در تونل های این انجمن با ساده
انگاری های مذهبی گیر کرده باشند، تغییری
در اصل مسئله نمی دهد. شما در این دوران
جائی خوانده و یا شنیده اید که مثلا آیت
الله خزعلی که نزدیک ترین رابطه را با شیخ
محمود حلبی بنیانگذار حجتیه داشت دهان در
باره این انجمن گشوده باشد؟ چنین دهان
گشائی را از علی اکبرپرورش به خاطر می
آورید؟ از اینسو، یعنی از سوی افراد باندی
که بر شمرده اید چطور؟ تا حالا به یاد
دارید که آنها کلامی در باره حجتیه گفته
باشند؟ همین سکوت مرموز، خود حجتی نیست بر
شبکه بندی وسیع حجتیه – با اسامی مختلف و
در ارگان های متفاوت- در جمهوری اسلامی؟
این وضع به گونه ایست که دیگر نمی توان در
باره انجمن حجتیه نظری مانند دوران شاه
داشت و عده ای خشکه مذهبی فعال در انجمن
را آدم های سالم، اما دارای تفکری متفاوت
از دیگر مذهبیون و روحانیون دانست. آنها
اکنون با دهها اسم و در دهها نهاد فعال
اند و به همین دلیل همچنان فکر می کنیم
لقب "لژ" به "حجتیه" بدهیم بهتر است. یعنی
اندک شماری در مخفی ترین محفل، در حال
هدایت بزرگترین شبکه های نظامی و مذهبی و
اداری و قضائی و....
آقای باقی هم چوب فعالیت های 10 – 20 ساله
اخیرش را می خورد و هم چوب فلک
آن تحقیق در باره حزب قاعدون را که در
زمان حیات آقای خمینی آن را شتابزده نوشت
و منتشر کرد و بعدها نیز خود منتقد خویش
به دلیل این شتابزدگی و فرصت ندادن به خود
برای تحقیق بیشتر شد. که البته نظر ما
اینست که اگر منتظر زمان می شد، حتی همان
"قاعدون" هم منتشر نمی شد.
شما کتاب، منبع و یا مقاله ای را – جز
همان کتاب ناقص قاعدون- بخاطر دارید که در
جمهوری اسلامی در باره انجمن حجتیه منتشر
شده و آن را ریشه یابی کرده باشد. ما هم
میدانیم که افرادی در انجمن حجتیه بوده
اند و بعدها از آن فاصله گرفته اند – از
جمله امثال آقای عبدالکریم سروش- اما این
مسئله مربوط به سالهای پیش از انقلاب و
جمهوری اسلامی است، که شامل حال بسیاری
دیگر- جز آقای سروش- نیز می شود.