همه مردم برای اطلاع رسانی به یکدیگر کمک کنند. این دولت از نظر مردم مشروعیت ندارد و مردم به آن اعتماد ندارند. مردم باید بتوانند در چارچوب قانون اعتراضات خود را نشان دهند، در غیر اینصورت ما به سمت تقابل های قومی، ملی، مذهبی و قبیله ای خواهیم رفت.
احمدی نژاد نگران زلزله ویرانگر و زیر
آوار ماندن تهرانی ها نیست، او نگران
زلزله سیاسی در تهران 10- 12 میلیونی است،
که کودتاچی ها در بحث های پشت صحنه به
نتیجه خنده دار اخراج 5 میلیون تهرانی از
شهر و فرستادن آنها به شهرها و روستاهای
دیگر رسیده اند. همانند طرحی که رژیم "پل
پوت- ینگ ساری" در کامبوج در دوران جنگ
ویتنام به اجرا گذاشت و پس از سقوط، حداقل
دو میلیون اسکلت مردمی که از پایتخت به
روستاها کوچ داده شده بودند در جاده های
کشور پیدا شد. این الگو را از انقلاب
فرهنگی چین گرفته بودند. در آن فاجعه،
یعنی انقلاب فرهنگی چین نیز تخلیه شهرهای
بزرگ و از جمله پایتخت با شعار "پیش به
سوی روستاها" به اجرا گذاشته شد و میلیون
ها چینی جان خود را در این ماجراجوئی از
دست دادند.
اگر آقای خامنه ای که تراوشان ذهنی اش در
تمام این طرح های مالیخولیائی – از طرح
لباس زنان تا معماری اسلامی- وجود دارد،
واقعا نگران زلزله طبیعی بودند مانند
ژاپنی ها فکر برای زلزله می کردند. شهر
توکیو پایتخت ژاپن بیش از دو برابر
تهران جمعیت دارد و چندین برابر تهران
زلزله خیز است اما با برخورد کارشناسی و
علمی
در برابر زلزله ایمن شده است.
آنها فرماندهان سپاه و بسیج
در طول جنگ بودند و اکنون زندانی
این سکوت را باید شکست که شمار زیادی از
فرماندهان سابق سپاه و جانبازان جبهه های
جنگ با عراق به جرم حمایت از جنبش سبز و
یا تشکیل ستادهای انتخاباتی برای حمایت از
میرحسین موسوی و یا فعالیت در این ستادها
بازداشت شده و در زندان اند. ستاد
جانبازان حامی میرحسین موسوی در راس این
ستادها قرار دارد. تمام آن سرداران و
فرماندهان و جانبازانی که در ستادهای
انتخاباتی میرحسین موسوی فعالیت می کردند
و طرفدار جنبش سبز اند، دوران جنگ 8 ساله
را درکنار میرحسین موسوی گذرانده اند.
آنها طرفدار آرمان های اولیه تشکیل سپاه
اند و به همین دلیل یا تصفیه شده اند و یا
بازنشسته. در انتخابات 22 خرداد آنها به
میدان آمدند تا در برابر امثال سرلشگر
توطئه گر "فیروزآبادی" و فرماندهان پروار
شده در طرح های اقتصادی و شبکه واردات
کشور بایستند و از گذشته سپاه پاسداران و
بسیج دفاع کنند. اکثر آنها اکنون در زندان
کودتا اسیرند. این دو عکس مربوط به
دیدارهای مقدماتی خاتمی و سپس میرحسین
موسوی با این گروه از سرداران و فرماندهان
سپاه و بسیج است که سرانجام به تشکیل
ستادهای انتخاباتی انجامید. وقتی از
بازداشت دانشجویان، زنان، جوانان، فعالان
سیاسی، فعالان حقوق بشر و ... سخن می
گوئیم، نباید یاد این بخش از فرماندهان
سپاه و بسیج را فراموش کنیم.
صدای سبز ایران ماندگار
است!
از میان آهنگ ها و ترانه هائی که متاثر از
جنبش سبز ساخته شده، آهنگی را انتخاب کرده
ایم با نام "ققنوس" که "هاتف" آن را
خوانده است. طبق معمول نام ترانه سرا و
آهنگساز اعلام نشده است! اگر ننویسیم که
ترانه سرائی و آهنگ های شنیدنی سالهای
اخیر ایران، همچنان متاثر از صدا و سبک
ابتکاری شادروان "فرهاد" است، که بعدها
"فروغی" و " داریوش" و "ابی" و "ستار" نیز
هر کدام به نوعی و با حجم و طنین های
مختلف صدایشان آن را دنبال کردند، حق را
ادا نکرده ایم. هاتف بر خلاف خیلی از
مدعیانی که در این سالها خواننده شده اند،
صدائی خوب دارد و در اجرای "ققنوس" موفق
است. از
اینجا
بشنوید.
هاشمی رفسنجانی:
اگر لازم شود
می آیم به نماز جمعه تهران
هاشمی رفسنجانی روز گذشته – یکشنبه- با
مدیر مسئول و اعضای شورای سردبیری
روزنامه "فرهنگ آشتی" دیدار کرد و به پرسش
های آنها پاسخ گفت. وی در این پرسش و پاسخ
از جمله درباره عدم حضور وی در نماز جمعه
های تهران گفت:
وظیفه امام جمعه آگاه كردن جامعه در
خصوص مسایل جاری كشور و روابط بین المللی
است. زمانی كه احساس كنم ضرورت
دارد شركت خواهم كرد
.
هاشمی در مورد
روابطش با علی خامنه ای گفت:
رابطه ما صمیمانه است، البته اختلاف نظر
طبیعی است، ولی همه باید تابع نظر رهبری
باشیم و اینجانب شخصی را بهتر از ایشان
برای رهبری نمیشناسم.
درباره طرح هدفمند كردن یارانهها نیز
هاشمی گفت:
زمان فعلی برای اجرای این
طرح از لحاظ سیاست داخلی و خارجی حساس
است. باید به گونهای عمل شود كه
ناراحتی اجتماعی ایجاد نكند، كه اگر
اینگونه شود مشكلات بیشتری به همراه خواهد
داشت.
از لوازم
اجرای این طرح ایجاد وحدت است و اگر
اختلاف بویژه میان مجلس و دولت وجود
داشته باشد كار با مشكل مواجه خواهد شد.
هاشمی در باره انتخابات گفت:
مصلحت مردم و حكومت در این است كه مردم به
انتخابات اعتماد و اطمینان داشته باشند و
در آن شركت كنند.
اگر
همگان به اصول قانون اساسی پایبند باشند
خواست مردم محقق خواهد شد.
مصطفی تاج زاده، طی اطلاعیه ای که در
صفحۀ فیس بوک خود منتشر ساخت، از
تمام علاقمندان دعوت کرد تا سوالات
خود پیرامونِ انتخاباتِ ریاست جمهوری،
وقایع بعد از آن، برنامه های پیش روی
اصلاح طلبان، آیندۀ جنبش سبز و همچنین
حرکت های اصلاح طلبانه در ایران را،
در صفحۀ وی مطرح کنند.
اخبار بازداشت ها، محاکمه ها و خبرهای
مربوط به زندانیان کودتا که حکومت نیز
تصور می کند، پخش آنها می تواند روحیه
مردم را تضعیف کند، همگی در مرحله دوم و
پس از ضرورت افشای ماهیت و دلائل اقتصادی
کودتای 22 خرداد قرار میگیرند.
هر سرنوشتی که قیام قرقیزستان پیدا کند،
دراین تعبیر هیچ تغییری ایجاد نمی کند که
مردم جان به لب رسیده این کشور، پس از
هفته تظاهرات و راهپیمائی مسالمت آمیز
سرانجام با نیروهای انتظامی و نظامی که
دراین مدت با
مردم
مقابله نظامی می کردند مقابله به مثل کرده
و دست به قیام زدند. صحنه هائی که از این
قیام مخابره شده هم شباهت بسیار به حوادث
پس از کودتای 22 خرداد در ایران دارد و هم
شبیه قیام 22 بهمن 57 است. تنها تفاوتی که
میان قیام قرقیزستان و جنبش سبز وجود
دارد، همانا روحیه پرهیز از خشونت مردم
ایران و پافشاری آنها بر یک تحول مدنی و
مسالمت آمیز است، والا به شهادت تمام عکس
ها و فیلم هائی که بارها به نمایش درآمده،
میان نیروهای انتظامی و نظامی جمهوری
اسلامی درجریان مقابله با جنبش سبز و پلیس
و ارتش زمان شاه با تظاهرات مردم که
سرانجام به قیام و سرنگونی شاه انجامید
تفاوتی نیست.
کوتاه ترین خبر درباره قیام قرقیزستان
آنست که مردم کاخ ریاست جمهوری را گرفتند.
رئیس جمهور فرار کرد و یک زن که وی را در
همین شماره پیک نت معرفی کرده ایم، نه
تنها بعنوان رهبر قیام، بلکه بعنوان رهبر
دولت جدید شناخته شده است. او اعلام کرده
که تا 6 ماه دیگر یک انتخابات در
قرقیزستان برگزار خواهد کرد تا اراده مردم
حاکم شود. شمار کشته شدگان قیام نیز نزدیک
به یکصد تن مخابره شده است.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی تصاویر این
قیام را پخش نکرده و اخباری که درباره آن
پخش کرده عمدتا موضع گیری بسیار محتاطانه
مقامات وزارت خارجه است که ابراز امیدواری
کرده اند کار با آرامش به پایان برسد!
عکس ها مربوط به صحنه های از قیام مردم
است و تصویر زنی که تظاهر کنندگان با خود
حمل می کنند، تصویر "رزا
اوتانبایوآ"
است
که بعنوان رهبر قیام و رئیس دولت موقت
اعلام شده است.
درباره زندانی شدن آقای عمادالدین باقی،
بیخودی به بیراهه نروید. حجتیه ای در کار
نیست. باند مصباح و حامیان امام زمانی
ایشان ربطی به انجمن حجتیه ندارند. این
جریان اساسا یک جریان بنیادگرا نیستند.
مصباح و احمدی نژاد و مشائی و این خرافه
گرایان امام زمانی یک جریان خطرناک اند.
س.م
پیک نت-
اجازه بفرمائید که ما با قاطعیت شما
ارتباط این باند با انجمن حجتیه را رد
نکنیم. ما هم تردید نداریم که انجمن حجتیه
بسیار پیچیده تر و گسترده تر از هر تصوری،
در 30 سال اخیر در جمهوری اسلامی بازسازی
شده است. این که یک طیف دراین تشکل افراطی
تر از بقیه باشد و یا وظیفه اش چنین تعیین
شده باشد و یا یک طیف دیگر بنیادگرا باشد
اما افراطی نباشد و یا عده ای – ماننده
زمان شاه- در تونل های این انجمن با ساده
انگاری های مذهبی گیر کرده باشند، تغییری
در اصل مسئله نمی دهد. شما در این دوران
جائی خوانده و یا شنیده اید که مثلا آیت
الله خزعلی که نزدیک ترین رابطه را با شیخ
محمود حلبی بنیانگذار حجتیه داشت دهان در
باره این انجمن گشوده باشد؟ چنین دهان
گشائی را از علی اکبرپرورش به خاطر می
آورید؟ از اینسو، یعنی از سوی افراد باندی
که بر شمرده اید چطور؟ تا حالا به یاد
دارید که آنها کلامی در باره حجتیه گفته
باشند؟ همین سکوت مرموز، خود حجتی نیست بر
شبکه بندی وسیع حجتیه – با اسامی مختلف و
در ارگان های متفاوت- در جمهوری اسلامی؟
این وضع به گونه ایست که دیگر نمی توان در
باره انجمن حجتیه نظری مانند دوران شاه
داشت و عده ای خشکه مذهبی فعال در انجمن
را آدم های سالم، اما دارای تفکری متفاوت
از دیگر مذهبیون و روحانیون دانست. آنها
اکنون با دهها اسم و در دهها نهاد فعال
اند و به همین دلیل همچنان فکر می کنیم
لقب "لژ" به "حجتیه" بدهیم بهتر است. یعنی
اندک شماری در مخفی ترین محفل، در حال
هدایت بزرگترین شبکه های نظامی و مذهبی و
اداری و قضائی و....
آقای باقی هم چوب فعالیت های 10 – 20 ساله
اخیرش را می خورد و هم چوب فلک
آن تحقیق در باره حزب قاعدون را که در
زمان حیات آقای خمینی آن را شتابزده نوشت
و منتشر کرد و بعدها نیز خود منتقد خویش
به دلیل این شتابزدگی و فرصت ندادن به خود
برای تحقیق بیشتر شد. که البته نظر ما
اینست که اگر منتظر زمان می شد، حتی همان
"قاعدون" هم منتشر نمی شد.
شما کتاب، منبع و یا مقاله ای را – جز
همان کتاب ناقص قاعدون- بخاطر دارید که در
جمهوری اسلامی در باره انجمن حجتیه منتشر
شده و آن را ریشه یابی کرده باشد. ما هم
میدانیم که افرادی در انجمن حجتیه بوده
اند و بعدها از آن فاصله گرفته اند – از
جمله امثال آقای عبدالکریم سروش- اما این
مسئله مربوط به سالهای پیش از انقلاب و
جمهوری اسلامی است، که شامل حال بسیاری
دیگر- جز آقای سروش- نیز می شود.