ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

26 اسفند  1390

infos@pyknet.net

 
 
  بهانه های رایگان احمدی نژاد
موش و گربه بازی علی خامنه ای
اوراقی برای سیاست آلمان و بین المللی  ــ ترجمه رضا نافعی
 
 
 
 

پیش در امد هر جنگی تخریب چهره  دشمن است. این دشمن هم تهدیدی  است برای صلح و امنیت  و هم  بطور کلی مخرب ارزشها ی خوب و گرانقدر. کاری که او می کند نه مشروع است و نه خردمندانه. در نتیجه اگر پیشنهادی طرح کند پیشنهادش ساده لوحانه وتخیلی بعنوان "Appeasment" " نه من، نه تو"  یا خیلی ساده موجب اتلاف وقت تلقی می گردد.

آنها که قصد جنگیدن دارند از اختراع دروغ و دول های تبلیغاتی  نیز هراسی ندارند ، مثلا بیاد داریم " سلاحهای کشتار انبوه " ی را که گفتند صدام حسین دارد و نداشت. و همین را دروغ را بهانه ای کردند برای اشغال عراق در سال 2003. امروز جنگ عراق پس از جنگ ویتنام بزرگترین اشتباه آمریکا در عرصه سیاست خارجی شناخته می شود. بعید نیست که جنگ افغانستان نیز به یک آبرو ریزی تمام عیار تبدیل شود. هزینه های این دوجنگ سهم مهمی در خم کردن کمر  اقتصاد آمریکا داشته اند.

آن کس که توانست از توهمات غرب در عرصه ژئو استراتژیک سود ببرد ایران بود که پس از سقوط  صدام حسین  در عراق توانست خلاء قدرت را پر کند.

حالا نوبت به خود ایران رسیده است. هر مدیر یا بازرگانی که احساس مسئولیت داشته باشد، پس از چنان سرمایه گذاری های عظیم و غلطی باید دیگر به طرف تکرار چنان ماجراهائی  نرود. ولی با نگاهی به مناسبات آمریکا و اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران    می بینیم آنچه بر این میدان مسلط است  پیروی از  دستور خرد  نیست بلکه دنباله روی از اعتقادات ایده ئولوژیک است.

بنظر " نیل فرگوسون " مبلغ جنگ با ایران ، بزرگترین خطر در این نیست که بی فکری ها و خیالپردازی های  غرب به جمهوری اسلامی  امکان می دهد که به بمب اتمی دست یابند . روشن است که آنها با  داشتن چنین اهرم قدرتی در دست از آن استفاده تام و تمام خواهند کرد. آنچه حیرت انگیز است نتیجه گیری  این " مورخ بزرگ " انگلیسی است که مینویسد :" امروز بزرگترین خطر  در خاور نزدیک خطر یک جنگ شش روزه  با ایران نیست" بر عکس :" آدم احساس می کند در آستانه یک تخریب خلاقانه قرار گرفته است.( 1)

 

شمارش معکوس بسوی فاجعه

بگذریم از این که کدام خواب و خیال غرب فرگوسون را بر آن داشته که مقابله با کشور تا دندان مسلحی چون ایران را جنگی شش روز تصور کند  و خواستار جنگ پیشگیرانه علیه ایران گردد، آنچه مسلم است این است که : عواقب چنین جنگی فاجعه بار است. ولی بیم آن می رود که ادعاها و تشخیص های نادرستی  از این دست   یک راست   بسوی شمارش معکوس در جهت فاجعه به حرکت در آیند.

ظاهرا صحبت بر سر این است که ایران در صدد دست یافتن به بمب اتمی است. دولت ایران منکر این ادعاست و تاکنون هم سند قابل اتکائی برای اثبات ادعای غرب در دست نیست. ولی بنظر می رسد داشتن سوءظن به تنهائی برای تحریم ایران و تشدید مستمر تحریم ها  کافی است. تا کنون نقطه اوج  این روند همان   دستوری بود که  اوباما  در 31 دسامبر 2011 امضاء کرد مبنی بر این که هر بانکی که با بانک مرکزی ایران داد و ستد کند از فعالیت در آمریکا محرم خواهد شد. یعنی آمریکا خرید و فروش نفت و گاز ایران را ممنوع کرد. در گذشته اعلام این نوع جنگ اقتصادی " سیاست قایق  های توپ دار " خوانده می شد. وقتی ایران با چنین پس زمینه ای تهدید کرد که تنگه هرمز را، که برای صدور نفت و گاز کشورهای حاشیه خلیج فارس ، حائز اهمیت حیاتی است، مسدود خواهد کرد و دست به یک رزمایش دریائی نیز زد، رسانه های غربی و هم چنین سیاستگران غرب یک صدا به خشم آمدند و گفتند ایران " به دعوا دامن می زند" " تحریک می کند ".

در پی آن آمریکا یک ناو  هواپیما بر دیگر به منطقه فرستاد، اوباما برنده جائزه صلح نوبل با واژه هائی تند خامنه ای رهبر انقلاب را نسبت به عواقب اجرای چنین تصمیمی تهدید کرد. اتحادیه اروپا هم طبق معمول موضع آمریکا را مورد تایید قرار داد و در اواسط ماه ژانویه خرید نفت و گاز ایران را تحریم کرد. همزمان با آن کشورهای غربی ،   حساب های دولتی ایران  را، مسدود کردند، البته آنچه را که هنوز باقی مانده بود.

 

ایران خطری برای بشریت ؟  

با افزایش خرید چین و هند همه این تصمیات  و تحریمات می توانند به آسانی به تبدیل به باد و هوا گردند. از این رو زیان آن به کشورهائی چون یونان، اسپانیا و ایتالیا وارد می  آید. این سه  کشور صدمه دیده اروپائی تا 30 درصد از نیاز خود  را به نفت و گاز از ایران تامین می کنند . ایران برای یونان حتی  شرائیط استثنائی هم قائل شده است ــ حالا این کشورهای باید در جستجوی نفت و گازی گرانتر باشند. معنی خرد  چیزی دیگر است. ولی در دعوا با ایران مدت هاست که دیگر خرد عامل تصمیم گیرنده نیست. بر عکس، مسئله اتمی وسیله شده ای شده است برای رسیدن به هدف هائی دیگر. از مراکش تا اندندونزی ایران تنها کشوری است که  سیاستش پیروی از   غرب نیست . این کشور باید ادب شود.

از سال 2005 جدال لفظی احمدی نژاد علیه اسرائیل یک بهانه رایگان در اختیار آن سیاستگران غربی گذاشت که در برابر تهران خواستار اجرای سیاست " پیشگیری " (  Containment – Politick)  هستند. از آن زمان برای اندیشه سازان غربی و همچنین دبیرخانه های دولتی مسلم است که قصد رهبری ایران " نابود کردن" " محو کردن " " پاک کردن   اسرائیل از روی نقشه جغرافی"  است. (2) فقط   همین یک دلیل برای کشورهای غربی که ایران را از سال 2002 به خواست جورج بوش "  کشور شریر " نامیدند و در صدر کشورهای " محور شر " قرار دادند ، کافیست، که ایران مسلح به سلاح اتمی نشود. اما حرف هائی که از دهان آویگدور لیبرمان وزیر خاجه اسرائیل در برابر  اعراب و فلسطینی ها  در می آید، و دست کمی هم از حرف های احمدی نژاد ندارد، این سوال را طرح نمی کند که اسرائیل که بمب اتمی هم دارد تا چه حد قابل اعتماد است.

برای راست گرایان اسرائیل " تهدید ایران " تبدیل شده است به یک  فکر دائمی . منشاء این فکر احمدی نژاد نیست بلکه باز می گردد به پایان دردناک اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل، در سال  2000 و زخم روانی باز مانده از آن. ارتش اسرائیل که به شکست ناپذیر شهرت یافته بود، مجبور شد پس از 18 ساله جنگ نامتقارن ( پارتیزانی) با شبه نظامیان حزب الله، همپیمان ایران، شکست خورده و بی قید شرط از جنوب لبنان خارج شود. این شکست فاحش تبدیل شد به یک  Big Bang)  )  نقطه آغاز برای یک کارزار ( کمپین) قابل توجه و موفق سیاسی، که دیپلمات های اسرائیلی   از آن زمان برای منزوی کردن رهبری ایران و ایجاد ذهنیتی که  ایران  خطری است   برای بشریت ــ  در پیش گرفتند و   با شکست دوباره در  جنگ لبنان در سال 2006  آن زخم روحی وخیم تر هم شد .در این جنگ  دوباره هم  اسرائیل  نتوانست حزب الله را از لحاظ نظامی از میدان به در کند. 

سازمانی که، اگر نگوئیم نقش قاطع، دست کم نقش مهمی در ایجاد آمادگی روانی برای جنگ با ایران ایفا می کند، آیپاک است. آیپاک، لابی هوادار اسرائیل در آمریکاست، که یکی از قدرت مند ترین لابی های این کشور است.   قانون تحریم بانک مرکزی ایران که پرزیدنت اوباما در پایان سال گذشته امضاء کرد تا حدود زیادی متکی بر ابتکار آیپاک بود. نامزدهای انتخاباتی از حزب جمهوریخواه نیز در برابر آیپاک و مسیحیان اصولگرا که با آیپاک هم پیمان هستند ، بدون استثناء خواستار حمله به ایران هستند. Newt Gingrich  نامزد جمهوریخواهان برای شور تر کردن مسئله حتی ادعا کرد که فلسطینی ها " خلقی هستند که آنها را اختراع کرده اند".

 

نگاه مسلط

امروز اشاره به این ارتباطات و شکافتن آنها را از لحاظ سیاسی  پسندیده نمی دانند. طبق قرائت نگاه مسلط قضیه باید اینطورمطرح گردد : که تهران سالهاست با مقامات بین المللی اتمی بازی موش و گربه را در پیش گرفته است و مخصوصا از پذیرفتن یک کنترل موثر طفره می رود. از این رو این ظن وجود دارد که " حکومت " قصد دارد پنهانی دست به تولید بمب اتمی بزنندــ البته  زیر سرپوش باصطلاح استفاده مسالمت آمیز از نیروی اتمی.

واقعیت این است که رهبری ایران در مورد نیروی اتمی بکرات رفتاری  پر تضاد  و غیر قابل  درک در پیش گرفته است. بارها صداقت نشان نداده، دروغ گقته و سازش های قابل لمس را در آخرین لحظه بر هم زده است، ولی همه این کج روی ها در مورد غرب هم صادق است. در بهار سال2008 روسیه بر اساس پیشنهاد سوئیس  برای تهیه سوخت اتمی ایران این پیشنهاد را مطرح کرد که  میله های سوختی تحت نظر  مقامات بین المللی اتمی  بعنوان ودیعه  برای استفاده در  اختیار ایران گذاشته شوند. تهران موافقت کرد. گرچه این پیشنهاد می توانست بمعنی خروج از بن بست باشدولی دولت جورج بوش با آن مخالفت کرد. در سال 2003 خاتمی ، رئیس جمهور پیشین ایران رسما از طریق سوئیس به آمریکا پیشنهاد کرد مناسبات عادی دیپلماتیک بین ایران و آمریکا بر قرار گردد. جورج بوش این پیشنهاد را هم رد کرد. خاتمی حاضر بود در عوض به حمایت از حماس و حزب الله پایان دهد و در راه ایجاد مناسبات عادی با اسرائیل گام بر دارد.

یکی از عواملی که در تعیین سیاست کشورهای آمریکا،اسرائیل و کشورهای عضو اتحادیه اروپا تعیین کنندخط مشی سیاسی در برابر ایران است، منافع اقتصادی این کشورهاست. این امر در درجه اول مربوط می گردد به آنچه که د.دوایت آیزنهاور در سال 1961 از آن بنام " مجتمع صنایع نظامی " نام برد  که قدرت آن از آن زمان تا کنون کمتر نشده است: بودجه نظامی آمریکا در سال 2012 680 میلیارد دلار است، برای تصویب چنین بودجه ای باید دلیلی داشت. از سال 2011  برای مشروع  جلوه دادن  این بودجه از اسلام، ایران و القاعده استفاده می شود. در دهسال دیگر به احتمال زیاد  نقش توجیه گر این بودجه به چین منتقل خواهد شد.

اگر تهدید فرضی ایران برای اسرائیل نمی بود، فشار بر دولت اسرائیل زیاد می شد که در   سیاست خود در قبال مسئله فلسطین که در واقع مسئله اصلی منطقه است،   تجدید نظر کند. ولی اسرائیل بدلائل مختلف حاضر به این تجدیدنظر نیست بویژه از لحاظ ایده ئولوژیک و انگیزه های اقتصادی. و بر خلاف بخشی از فرماندهان ارتش  اسرائیل و  تامیر پاردو رئیس موساد که حمله را خطرناک می دانند، نتانیاهم نخست وزیر اسرائیل و اهود باراک وزیر دفاع او اصرار به جنگ دارند. مخالفان از ضربه متقابل ایران می ترسند.

هواداران جنگ فشار می آورند که  به ایران ضربه پیشگیرانه زده شود. بنظر آنهااین منطق که در جنگ اتمی کشوری که ضربه اتمی را وارد آورد ، دومین کشور است که از بین خواهد رفت، مانع از آن نخواهد شد که ایران حمله اتمی به اسرائیل نکند. آنها بنای تصور را بر این می گذارند که ایرانیان شیعه هستند و فقط یک هدف دارند  و آن از بین بردن غرب منفور از جمله اسرائیل است و پس از آن بسوی شهادت و بهشت خواند رفت.

 

علائق امنیتی ایران

اگر بپذیریم که ایران می خواهد امنیت داشته باشد و این حق مشروع آن کشور  است به این معنی نیست که باید دوستدار ایران بود. وحشتی که از جنگ هشت ساله صدام با ایران ( 1980 ــ 88 ) بوجود آمد هنوز در اعماق  استخوان ایرانی ها نشسته است. سربازان آمریکائی در تمام کشورهای همسایه با ایران ،باستثنای ترکمنستان، مستقر هستند. واشنگتن علننا برای تغییر رژیم در ایران تبلیغ می کند و از سالها پیش باتفاق اسرائیل درست به یک جنگ نامتقارن با ایران زده است ـ از عملیات  تخریبی در ویروس استاکس نت در تاسیسات اتمی ایران گرفته تا بقتل رساندن دانشمندان اتمی ایران. با در نظر گرفتن این پس زمینه تلاش های ایران به هیچ وجه نابخردانه نیست بلکه تلاشی است برای تامین امنیت خود علیه دخالت " غرب " .

 از این رو کسی که می خواهد واقعا مانع تولید بمب اتمی ایران شود باید سیاست خود را تغییر دهد و پیشنهاد تضمین امنیت به ایران بدهد. آمریکا تا کنون حاضر به این کار نبوده استـ آنها حتی حاضر به مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی نیستند، بلکه از طریق غیر مستقیم ــ سازمان ملل یا کشورهای سه گانه انگلستان، فرانسه و آلمان مذکره می کنند. ان کاری هم که می کنند مذاکره نیست: هفت تیر را می گذارند روی سینه ایران و می گویند یا بخور یا بمیر.

با در نظر گرفتن این پس زمینه جای شگفتی نیست اگر رهبری ایران تن به پذیرش این پیشنهاد ندهدــ بگذریم از این که افراد بی مسئولیتی هم در ایران هستند که جنگ بمذاقشان خوش می آید. این خود دست رهبری را در ایران  باز می گذارد که هر فرد مخالف را بعنوان خائن تیرباران کند. به این ترتیب ادامه حیات رژیم برای دهها سال تضمین شده است.

 با این همه جنگ روزبروز نزدیکتر می شود. پانتا وزیر دفاع آمریکا اعلام کرده است که ایران می تواند طی یک سال به بمب  اتمی دست یابد. او وارد آوردن  ضربه نظامی  را نفی  نکرده است.

  تنها فرگوسون  نیست که ادعا می کند این جنگ را طی دو یا سه هفته حملات هوائی می توان برد، مجله " فارن افرز" که در عرصه سیاست خارجی آمریکا  مجله ای خط دهنده است، نیز همین دعوی را دارد. اما کسانی که چنین دعوی داشته باشند یا ابلهند یا مردم فریب. ایران با عراق صدام حسین و افغانستان طالبان فرق دارد. در تهران سالهاست که در انتظار حمله هستند و خود را برای مقابله تجهیز کرده اند. و از آنجا که ایران از لحاظ نظامی از غرب ضعیف تر است واکنشش " نامتقارن " خواهد بود. یکی از نخستین واکنش ها  باریدن تگرگ آسای موشک ها ی حز بالله بر تل آویو خواهد بود.

استفان آندرآس کاسدورف، سردبیر روزنامه آلمانی " تاگس اشپیگل " پیشنهاد می کند در چنین حالتی  باید سربازان آلمانی را به منطقه چالش فرستاد. زیرا صحبت بر سر یگانه حکومت دموکرات در منطقه است و این که تاریخ آلمان ما را به همبستگی با کشور یهودیان موظف می سازد.(4) کاسدورف و کسانی که مانند او فکر می کنند همبستگی را با وفداری اسطوره ای اشتباه گرفته اند. اسرائیل یکی از نیرومند ترین قدرت های نظامی جهان است و در جنگ با ایران بمراتب قدرتمند تر از ایران است. اما پرسش این است که واکنش جهان اسلام در برابر این امر که غرب  طی چند سال سومین کشور اسلامی را نیز در خاور نزدیک مورد حمله قرار دهد چگونه خواهد بود . سرمقاله نویس آلمانی که در این هفته ها پیوسته خواستار جنگ با ایران است و آنرا مشروع  قلمداد می کند فکر این مسئله را نکرده است. ولی این فقط یک فریب حسی نیست بلکه یک فریب عقلی نیز هست. زیرا   از کار ضد تمدن آلمان نتایج دیگری نیز غیر از آنچه کاسدورف و فرگوسون می گویند  می توان گرفت  . درس آوشویتس این نبود که دست به جنگهای تجاوزکارانه بزنید.اگر پکن و یا مسکوجانب تهران را بگیرند آنوقت توصیه حکیمانی چون کاسدورف و فرگوسون چه خواهد بود؟ آلمان باید   به چین و روسیه اعلام جنگ کند؟  آیا این حکیمان واقعا بر تاریخ آلمان مسلط هستند؟

یک نکته مسلم است: نتایج حمله به ایران مهرخود را برچهره قرن بیست و یکم خواهد کوبید، همانطور که جنگ جهانی اول مهر خود رابر چهره قرن بیستم کوبید و رد پای خونین آن  تا پای دیوار   برلن، که در سال 1989 فرو ریخت، کشیده شد . 

 

پیک نت 26 اسفند

 
 

اشتراک گذاری: