کسانی
از حضور آقای علیرضا نوری زاده در روزنامه اطلاعات و از سوابق
ایشان از من (محمد حیدری) پرسش هائی کرده اند. شرح کوتاه زیر
پاسخی است به این پرسش ها
:
اولین بار که آقای نوری زاده رادیدم ، زمانی بود که مسئولیت
صفحات فیچرروزنامه اطلاعات (گزارش ها ، مقالات ، تحلیل ها و...
در زمینه های مختلف ) با من بود .
شبی جوانی را در کنار دکتر جواد مجابی که مسئولیت بخش هنر و
ادبیات را بر عهده داشت دیدم . از معاونم ( مرحوم احمد رضا
دریائی ) راجع به او پرسش کردم و او گفت علیرضا نوری زاده نام
دارد ، عربی و انگلیسی را خوب می داند و در کار ترجمه شعرهای
نزار قبانی مهارت دارد . گاهی می آید و ترجمه یکی از اشعار
جدید نزار قبانی را برای چاپ به دکتر مجابی می دهد
.
پس از آن ، از زبان برخی ها شایعاتی در مورد او شنیدم که چون
سندیت نداشت فقط به این اکتفا کردم که به دریائی توصیه کنم
مراقب کارهای او باشد و به دکتر مجابی هم ندای لازم را بدهد
.
در آستانه سال 1357 که مرحوم غلامحسین صالحیار سردبیر روزنامه
اطلاعات شد ، با حیرت دیدیم که مترجم شعرهای نزار قبانی را به
عنوان سرپرست بخش سیاسی روزنامه همراه خود آورده است . هنوز هم
نمی دانم دلیل این گزینش چه بود و گمان نمی کنم هرگز هم بفهمم
!
با اوج گیری حرکت های اعتراضی مردم ، تحرک آقای نوری زاده هم
افزایش یافت و این فزونی گرفتن تا روز رفتنش از روزنامه
اطلاعات ادامه داشت
!
این نکته را بگویم که سر دبیر روزنامه اطلاعات سه معاون داشت
که یکی من بودم و آن دو دیگر آقایان علی باستانی و حسین شمس
ایلی که هر دو برمن سمت استادی و پیش کسوتی دارند و از روزنامه
نگاران شریف و کاردان نسل خود بودند . بویژه آقای باستانی که
در امور سیاسی شم نیرومندی داشت و محال بود کسی بتواند خبر یا
تحلیل نا درستی را از چشم تیز بین او مخفی کند
.
با اوج گیری تنش های سیاسی مشکلات ما با آقای نوری زاده هم اوج
گرفت . خبرهائی می آورد که اگر دقت و هوشیاری ما ( بویژه آقای
باستانی ) نبود ، ای بسا به درد سر می افتادیم . یک روز خبر از
نخست وزیری قریب الوقوع دکتر علی امینی می آورد ، روزی دیگر از
مصالحه قریب الوقوع دربار و روحانیون و....
ما همه جاه طلبیم و البته برخی بیشتر . آن ها که در دسته دوم
قرار دارند هیچ فرصتی را برای ایجاد رابطه با صاحبان قدرت از
کف نمی دهند . به گمانم آقای علیرضا نوری زاده جزو دسته دوم
است
.
هرچه به پایان حیات رژیم شاه نزدیک می شدیم ، فاصله آقای نوری
زاده ( که خیلی هم باهوش و موقعیت شناس است ) با سیاستمداران
سنتی کم تر و با روحانیون بیشتر می شد . بنا براین اقای حشمتی
باید متوجه شده باشند که آقای نوری زاده در جرگه کسانی که به
شاپور بختیار یاری می رساندند نبود ، بلکه این کار را آقای
مسعود بهنود انجام می داد
.
پس از پیروزی انقلاب ، آقای نوری زاده با شماری از روحانیون
رده اول ( نظیر آیت الله با هنر ) تماس برقرار کرده بود و از
مسیر آن ها نیز با مذهبی های غیر معمم ، بروبیا داشت
.
این شرایط ادامه داشت تا در اوائل سال 1358 که طرح یک کودتا
علیه اعضای هیات تحریریه روزنامه اطلاعات خنثی شد و آقایان
صالحیار و نوری زاده هم زمان از روزنامه اطلاعات رفتند
.
نمی دانم چه شد که آقای نوری زاده مسیر دیگری پیش گرفت و در
مجله روشنفکر جزو منتقدین روحانیت شد
.
پس از این دوره وی به انگلیس رفت و دیگر از او خبری نداشتم تا
در میانه دهه هفتاد نشریه ای عربی زبان بنام المستقبل به دستم
می رسید که مدیر آن آقای .... رائد ( اسم کوچک ایشان را بیاد
ندارم ) و سر دبیرش همین آقای علیرضا نوری زاده خودمان بود
.این را بیافزایم که این آقای رائد که نام کوچکش را فراموش
کرده ام فرزند جعفر رائد ، سفیر شاه در انگلیس و عربستان بود و
از لحاظ داشتن روابط نزدیک و ویژه با استخبارات عربستان سعودی
فردی شاخص محسوب می شد
.
جایگاه کنونی آقای علیرضا نوری زاده نیز بر
کسی پوشیده نیست
.
پیک نت
14 بهمن |