ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

17 بهمن  1391

infos@pyknet.net

 
 
 

شاید درجریان مسائل مردم و مملکت قرار بگیرد
رانندگان تاکسی و مسافرکشها را
برای گزارش ببرید خدمت رهبر

 
 
 
 

سلام- هیچ سمینار و جلسه حزبی و یا "ستون مردم" در روزنامه ها و یا رپرتاژ شهری از سیما لازم نیست تا بدانیم در شهر چه می گذرد و مردم چه می گویند. مترو، اتوبوس و تاکسی کانون همه نوع بحثی است و من فکر می کنم اگر رهبر یک روز ترتیبی بدهد تا رانندگان تاکسی تهران و یک روز هم رانندگان مسافرکش های تهران را به خدمتش ببرند و به آنها اجازه بدهد، با حذف فحش و ناسزائی که مردم نثار بالا تا پائین حکومت و حکومتی ها می کنند، گزارشی از شنیده های خودشان از دهان مردم در تاکسی و مسافرکش ها بدهند، بیشتر از هر گزارش محرمانه ای که خدمتش می برند در جریان امور مملکت قرار میگیرد.

بگذارید از آخرین خبری که امروز در تاکسی و از دهان راننده یک مسافرکش شنیدم برایتان بنویسم:

راننده درباره بلایی که چند ماه پیش بر سرش آمده بود می گفت و اینکه در حوالی میدان امام حسین فروشگاه پوشاک داشته که نصف شب بدون دلیل آتش می گیرد و هست و نیستش دود می شود. چون خسارت به فروشگاه های همسایه هم می رسد مجبور می شود خسارت آنها را نیز پرداخت کند. یک شب تصمیم می گیرد با خرید سیانور داخل حمام آن را خورده و به زندگی اش پایان بدهد که در لحظه آخر پشیمان می شود. بعد با کمک دوست و آشنا ماشینی قسطی می خرد و مسافرکشی می کند تا خرج زن و بچه اش را درآورد.

به مقصد رسیدم و پیاده شدم.

یک مسیری را هم با اتوبوس رفتم. در اتوبوس مطابق معمول بحث عمومی بر سر گرانی بود. فکر و ذهن مردم تامین نان شب است. یک خانمی بلند بلند  می گفت:

شوهر و پسرم هر دو بیکار شده اند و شوهرم بعد از سالها حالا با مسافرکشی خرج زندگی را در می آورد.

یک آقائی هم مژده داد که بزودی شهریه دانشگاه ها اضافه می شود و نمی داند برای تامین هزینه تحصیلی پسرش چه باید بکند.

دو تا خانم با هم صحبت از سفر نوروزی می کردند. یکی می گفت:

شکر خدا هنوز بلیت قطار گران نشده. امسال عید اگر خدا بخواهد می خواهم یک سفری بروم مشهد و دخیل ببندم.

آن یکی می گفت:

ما که پارسال رفتیم و به جائی نرسیدیم.

اولی پرسید: چه طلبی از امام رضا داشتید خانم؟

خانم اولی گفت:

پسرم 5 ساله معتاده. خودش را هم بردم مشهد پابوس امام رضا. چی بگم؟ دست از پا دراز تر برگشتیم. ذلیل مرده ها توی حرم امام رضا هم هروئین پخش می کنند. هیچی خانم. رفتیم و دست خالی برگشتیم و توی این بی کاری و بی پولی، یک خرجی هم روی دستمون موند. پسره هم همچنان مشغول دم و دوده!

حیف که رسیدم به ایستگاه و باید پیاده می شدم.

پیک نت   17  بهمن

 
 

اشتراک گذاری: