ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 

صفحه اول

پیوندهای پیک

بايگانی پيک

12 آذر  1391

infos@pyknet.net

 
 
 

گفتگوی علوی تبار

احمدی نژاد خود را آماده

شرایط آینده اش کرده است!

 
 
 
 
 

علیرضا علوی از نظریه پردازان جنبش اصلاحات در جمهوری اسلامی است که تا پیش از کودتای 22 خداد عمدتا تحلیل های ایدئولوژیک و نظری داشت و ارائه می داد، اما بتدریج نظراتی را مطرح می کند که سیاسی است و جای خالی تحلیلی های رهبران مجاهدین انقلاب اسلامی را می گیرد. او در تازه ترین مصاحبه ای که با روزنامه اعتماد کرده نقطه نظراتی را درباره احمدی نژاد مطرح کرده که خلاصه ای آن را میخوانید:

 

اعتماد: این روزها خیلی‌ها با این سوال مواجهند كه موضع‌گیری‌های جدید محمود احمدی‌نژاد، اصالت دارد یا نه؟ شما سخنان دموكراتیك نوظهور رییس‌جمهور را باور می‌كنید؟

 

علیرضا علوی‌تبار: ما اگر بخواهیم مواضع جدید آقای احمدی‌نژاد را روشن‌تر و عمیق‌تر بررسی كنیم، باید به ویژگی‌های جریان فكری و گروه یا افرادی كه در اطراف او وجود دارد، دقت كنیم. گروه یا افرادی كه در اطراف اوست، چند ویژگی داشته‌اند كه ثابت باقی مانده و ما دلیلی برای تغییر آنها نداریم. شما هیچ جریان اجتماعی خاصی را نمی‌بینید كه متكای این مجموعه باشد. اینها گروهی‌اند كه دیدگاه‌ها و جریان هدایت كننده شان را مخفی نگه می‌دارند و به همین دلیل نوسان زیادی هم در موضع‌گیری‌هایشان وجود دارد. اینان یك جریان بنیادگرا هستند ولی از نوع موعودگرای آن. جریان بنیادگرایی دارای دو گرایش سلفی و موعودگراست و اینها بنیادگرایان موعودگرا هستند. اینها به بخشی از اقتصاد ایران متكی‌اند كه آن را اقتصاد زیرزمینی می‌گویند. یعنی اقتصاد غیررسمی‌ای كه فعالیتش هیچ جا ثبت نمی‌شود. احمدی نژاد قبلا به اقشار فقیر توجه نشان می‌داد ولی الان به اقشار متوسط و بالای جامعه ایران مایل شده است. یعنی می‌خواهد این تصویر را در ذهن اقشار مدرن‌تر و آزادیخواه‌تر جامعه ایران از خودش بر جای بگذارد كه من به دنبال احقاق حقوق ملت بودم ولی اجازه چنین كاری را به من ندادند. در واقع، مطابق این تفسیر، او می‌خواهد با چهره‌یی مظلوم و جذاب - از لحاظ سیاسی - برای طبقاتی كه خواستار مشاركت و آزادی سیاسی‌اند، عرصه سیاسی را ترك كند. این گروه به لحاظ پشتوانه تداركات مالی، خودشان را برای آینده كاملا آماده كرده‌اند. فعالیت سیاسی، ابزارهایی می‌خواهد. اینها ابزارهای مادی فعالیت سیاسی را دارند و احمدی‌نژاد در این مدت، به لحاظ مالی، گروهی وابسته به خودش را ایجاد كرده است كه بعدا از او حمایت كند. اینها فقط ملاط فكری می‌خواهند و اگر این ابزار را هم به دست آورند، می‌توانند در بیرون از حاكمیت هم به حیات سیاسی خودشان ادامه دهند.


س: وقتی احمدی‌نژاد به قدرت رسید، انگار قرار بود كه جریان راست رادیكال، اصلاح‌طلبان و هاشمی و راست محافظه كار را به حاشیه قدرت براند. اما عملكرد احمدی‌نژاد در دو سال اخیر، موجب تقویت موضع راست محافظه كار در ساختار قدرت در ایران شده است، موافقید؟


ج:به یك معنا بله. البته راست رادیكال هم الان حسابش را از تیم احمدی‌نژاد جدا كرده تا مثل او دچار تنزل قدرت و موقعیت نشود. بعد از به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد، راست رادیكال نسبت به راست محافظه كار غلبه و پیشروی پیدا كرد. اما الان راست محافظه كار در حال بازیابی موقعیت ازدست رفته سابقش است. راست رادیكال هم برای اینكه اشتباهات احمدی‌نژاد به پایش نوشته نشود، در حال فاصله گرفتن از احمدی‌نژاد است. راستگرایان رادیكال با وجود اینكه نابرابری‌های اقتصادی- اجتماعی را می‌پذیرند، خواهان كنترل ساز و كارهای حكومتی توسط دولتند. یعنی راست تندرو خواهان مدل سرمایه داری دولتی است. راست افراطی در آلمان و ایتالیای قبل از جنگ جهانی دوم، از مدل سرمایه داری دولتی تبعیت می‌كرد. بنابراین، راستگرا بودن احمدی‌نژاد كاملا مسجل است. بنیادگرایی او هم، چنان كه گفتم، موعودگرایانه است و او از این حیث، از راست محافظه كار متمایز می‌شود. بنیادگرایی راست محافظه كار، بیشتر جنبه سلفی دارد. خلاصه اینكه احمدی‌نژاد، هویت سیاسی خاص خودش را دارد. مشكل او این است كه تیم سیاسی‌اش یك باند است. باندها، چنان كه گفتم، نوسان موضع زیادی می‌توانند داشته باشند. برخورد احمدی‌نژاد و یارانش با عناصر تشكیل‌دهنده هویت سیاسی شان، برخوردی ابزارگرایانه بوده است. یعنی به صورت كاملا عملگرایانه، شعارهایی را سر داده‌اند كه كار آنها را در سیاست پیش می‌برده است. به همین دلیل، شما الان نمی‌دانید موضع واقعی و ایده محوری آنها چیست چون كه شعارهایی را انتخاب می‌كنند كه موثرتر باشد. این ملاك اصلی آنها برای اتخاذ موضع سیاسی است. كلا راست رادیكال در ایران، جریانی كاملا بی اصول است. یعنی هیچ پرنسیبی ندارد و هر شعاری كه كارش را پیش ببرد، برمی‌گزیند. این ویژگی مخصوص جناح احمدی‌نژاد هم نیست. سایر جناح‌های راست رادیكال هم این‌ گونه‌اند. یعنی از مواضع كاملا چپگرایانه تا مواضع كاملا راستگرایانه، یا از سلفی‌گرایی تا مصلحت گرایی، در كارنامه‌شان دیده می‌شود. جناح راست تندرو، خیلی وقت‌ها خودش را مقید به فقه نشان می‌دهد و چنان عمل می‌كند كه گویی در پی حاكم كردن فقه اسلامی در جامعه است. اما همین‌ها، در مقام عمل، بدیهی‌ترین مبانی فقه را هم با شعار مصلحت حكومت زیر سوال می‌برند و كارهایی انجام می‌دهند كه مخالف مسلمات قطعی فقه شیعه است. این كارها را هم با این توجیه پیش می‌برند كه فعلا مصلحت حكومت این است و حفظ حكومت و قدرت در اولویت قرار دارد. شما به برخوردهای قضایی اینها نگاه كنید. قصه كهریزك مصداق بارز این رویكرد است. ماجرای كهریزك با بدیهیات فقه اسلامی در تضاد بود اما آن واقعه، هیچ عذاب وجدانی برای راست رادیكال ایجاد نكرد.


آینده احمدی‌نژاد در گرو چانه‌زنی اوست. او و اطرافیانش برای ادامه حیات سیاسی‌شان، باید موقعیت‌های تثبیت شده‌یی به دست بیاورند. اینها در این زمینه، كارهایی هم انجام داده‌اند. احمدی‌نژاد و یارانش درصدد نهادسازی برای خودشان هستند.احمدی‌نژاد اگر بتواند موقعیت تثبیت‌شده‌یی كسب كند، چنین كاری می‌كند؛ یعنی برخی از نهادهای زیرمجموعه ریاست‌جمهوری را منتقل می‌كند به نهاد بزرگ‌تری كه ممكن است در اختیار او قرار گیرد. به هر حال همه‌چیز در گرو نتایج چانه‌زنی‌های او است. به نظر من، شروع زودهنگام چانه‌زنی از سوی او نیز، تشخیص درستی بوده است.
احمدی‌نژاد با توزیع رانت نفت، سعی كرد یك گروه اجتماعی تحت‌الحمایه برای خودش ایجاد كند. آن گروه‌ها هم از این واقعیت آگاهند كه این امكانات تا وقتی در اختیار احمدی‌نژاد است كه رانت نفت در دست اوست. پس چرا با كسانی هماهنگ نشوند كه این رانت به‌طور پایدار در اختیار آنهاست؟ یعنی این نیروهای اجتماعی، می‌دانند كه باید تداوم برخورداری آنها از رانت‌های چند سال گذشته، در گرو هماهنگی با مراكزی است كه می‌توانند توزیع این رانت‌ها را تداوم بخشند. یعنی آنها هم احساس می‌كنند كه احمدی‌نژاد كسی نیست كه رانت نفت را برای آنها تداوم بخشد. البته این به این معنا نیست كه در دوران احمدی‌نژاد، یك سری میلیاردر تازه پدید نیامده است. ما در این دوره هم شاهد ظهور یك سری میلیاردر جدید بوده‌ایم كه عمدتا هم با استفاده از رانت‌های دولتی به این موقعیت اقتصادی رسیده‌اند. الان یارانه‌ها را نه می‌توان پرداخت آن را ادامه داد و نه می‌توان آن را قطع كرد. در سایر حوزه‌ها هم این طور است. مثلا تعداد زیادی را در فلان نهاد استخدام كرده یا پرداخت‌های مالی فراوانی به افراد گوناگونی صورت گرفته است كه مشكلاتی به بار آورده و مدیریت وضع نامطلوب برآمده از این سیاست‌ها، برای رییس‌جمهور بعدی كار آسانی نیست. این كارها منطق اقتصادی نداشته. منطق این اعمال، ناممكن كردن اداره امور پس از دولت فعلی بوده است.

 

پیک نت   12  آذر

 
 

اشتراک گذاری: