خلاصه مهم ترین نکات سخنرانی احمدی نژاد در همایش قوه مجریه
درتهران:
در نظام اجتماعی ما مهمترین رکن و نهاد، قانون اساسی است و ما
از قانون اساسی مهمتر نداریم..
در قانون اساسی، حقوق متقابل مردم و زمامداران و نقش و وظیفه
هرکدام مشخص شده است. تا زمانی که این قانون معتبر است، هیچ کس
نمیتواند این قانون را کنار بگذارد و همه تصمیمات، اجراها و
هر اقدامی در کشور باید مبتنی بر قانون باشد؛ چراکه قانون
اساسی تنها سند مطلوب و مدون میثاق ملی است.
حق تعیین سرنوشت بر اساس آزادی در اختیار ملت است.
در برداشتهایی که از قانون اساسی صورت میگیرد، باید اختیارات
و مسئولیت نهادها متعادل و متوازن باشد. نمیتوانیم به نهادی
100 واحد مسئولیت بدهیم، ولی اختیار آن 2 واحد باشد. اگر به
نهادی 100 واحد مسئولیت میدهیم 100 واحد نیز باید اختیار داده
شود. نمیشود که مثلا اختیارات در قوه مجریه باشد و تکالیف در
قوه قضاییه معین شود و یا برعکس. مثلا اختیارات در قوه قضاییه
و مقننه باشد و مسئولیتها در قوه مجریه. ساختار باید متعادل و
متوازن باشد و اگر اینگونه نباشد ممکن است ما با موجودی روبرو
شویم که یک دستش شش متر است و یک دست آن دو سانتیمتر. یک دست
آن 80 تا انگشت دارد و یک دست آن تعدادی محدود. هر قوه و
مسئولی باید متناسب با اختیارات خود مسئولیت داشته باشد و این
یک اصل حقوقی است و مفاهیم حقوقی نیز مفاهیم عقلانی هستند.
ما در قوه مجریه برای خود تعامل با سایر قوا را تنظیم کنیم و
نمیشود با آییننامه داخلی مجلس، اختیاراتی را به قوهای دیگر
داد یا از او سلب کرد.
یکی دیگر از مسایل، تغییر اصول قانون اساسی است که روال مشخصی
دارد و باید رهبری فرمان بدهند و هیاتی تعیین شود و این
تغییرات را اعمال کند و به رفراندوم گذاشته شود.
نمیتوان با تفسیر یا با قانون عادی یا با ارجاع به مجمع تشخیص
مصلحت نظام، اصل قانون اساسی را عوض کرد.
(احمدی نژاد در اینجا نمی گوید که تغییر اصل 44 قانون اساسی که
به فرمان رهبر در متن قانون اساسی دگرگون شد و ایشان اجرای آن
را با خصوصی کردن های لجام گسیخته برعهده گرفت، مگر به رفراندم
گذاشته شد؟ و چرا ایشان با آن مخالفت نکرد؟ و دیدیم که در
مناظره های تلویزیونی انتخابات 88 میرحسین موسوی روی همین نکته
انگشت گذاشت و بیان شد از جانب محسن رضائی که درمجمع مصلحت
نظام نیز وی با این تغییر بدون مراجعه به آراء عمومی مخالفت
کرده است.)
مجمع تشخیص مصلحت برای استثناءهاست نه قاعده و نه دور زدن
قانون اساسی. مصلحت هم باید آنقدر آشکار باشد که اکثریت قاطع
مردم آن را بپذیرند.
نمیشود عده قلیلی بگویند مصلحت ملت را ما تشخیص میدهیم و ملت
قادر به تشخیص نیست. چطور این تشخیص را برای ملتی قائل نیستیم
در حالی که آنها هستند که ما را انتخاب کردهاند؟
جایگاه ریاست جمهوری صرف نظر از این که رئیسجمهور الان
احمدینژاد است یا نه، بحث خیلی مهمی است. اگر از سال اول
ریاست جمهوری بحث اختیارات را مطرح میکردم برای مردم فضای
قبلی تداعی میشد و این که رئیسجمهور به دنبال افزایش
اختیارات بیش از قانون اساسی است و دیگر نتیجهای نمیگرفتیم.
اما باید دانست تنها مقامی که نماد شکلگیری اراده ملی است و
همه مردم در یک انتخابات یک فرد را انتخاب میکنند، رئیسجمهور
است.
طبق قانون اساسی تنها کسی که نماینده کل ملت محسوب
میشود و بالاترین سطح نمایندگی مردم را دارد رئیسجمهور است.
بخش مهم مردمسالاری در نظام جمهوری اسلامی در انتخاب
رئیسجمهور متبلور میشود که همه مردم در آن اعمال اراده
میکنند؛ البته همه ارکان نظام باید بر اساس رای مردم باشد و
هست، اما مشکل آنجاست که بخواهیم با اقلیتی، ملت را کنترل
کنیم.
یک مقایسه آماری نشان میدهد که بواسطه تغییرات در قوانین عادی
کار به جایی رسیده است که مجموعه نمایندگان مجلس، نماینده
اقلیتی از مردم هستند. در قانون اول انتخابات مجلس شورای
اسلامی هر نمایندهای باید 50 درصد به علاوه یک رای را برای
ورود به مجلس کسب میکرد. بعدها به خاطر مشکلاتی که پدید آمد،
این قانون به 30 درصد به اضافه یک تغییر کرد و هماکنون به 25
درصد بعلاوه یک تقلیل یافته است و امروز در مجلس، در بهترین
شرایط هم کسانی به مجلس راه یافتهاند که تنها
30 درصد آراء ماخوذه را
دارند، در حالی که اگر به این رقم میزان افرادی را که در
انتخابات شرکت نکردهاند نیز اضافه کنیم، میبینیم که چه
اتفاقی میافتد.
سوال این است که اگر کسانی نماینده اقلیت شوند، قرار گرفتن
آنها در نهادها و مسئولیتها مشروعیت دارد؟
طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری را که هماکنون در مجلس
شورای اسلامی مطرح است، مغایر قانون اساسی است. صرفنظر از
اینکه این طرح به چه سرنوشتی دچار خواهد شد، نفس این کار خلاف
قانون اساسی است و نباید وقت و پول و هزینه مردم و بیتالمال
صرف این طرح شود. این طرح مخالف اصل 6 و 115 قانون اساسی است،
چراکه اصل بر رای مردم و انتخابات آزاد نیز حق مردم است که هم
اصالت دارد، هم ضرورت و هم اهمیت. اینکه ما برخلاف قانون اساسی
کاری کنیم که کسی حق نداشته باشد کاندیدا شود مگر اینکه قبلا
از کسانی تائیدیه بگیرد، سیاستش را کسی تایید کند و دینداریش
را کسی دیگر، آیا این مکانیزم انتخاب رئیسجمهور است؟ اگر
میخواهید قانون اساسی را تغییر دهید راهش را بروید. برخی
میخواهند مردم را محدود کنند و به نظر من این کار عاقلانه
نیست. ما به دنبال انتخابات پرشور و گسترده هستیم تا انرژی
لازم برای حضور مردم به دست آید. نمایندگان مجلس نباید اجازه
دهند این اقدامات خلاف در پرونده آنها ثبت شود. گرفتن اجرای
انتخابات از وزارت کشور و دادن آن به دادستانی، دخالت در
اجراست. چرا باید روی چیزهایی دست بگذاریم که دشمنان هم
سوءاستفاده کنند و گذشته هم زیر سوال برود؟ برخی دوستان
شوخی میکردند و میگفتند که
در طرح، اسم فردی که میخواهند رئیسجمهور شود را بگذارند.
برخی خیال میکنند که زمان قاجار است و استبداد حاکم است و
همه حقوق مردم در مجلس متبلور است. بعد از انقلاب اسلامی و با
دستاوردهای حاصل از آن، حقوق و اراده مردم تنها در مجلس نیست.
رئیسجمهور هم با رای مستقیم مردم انتخاب میشود و حتی رهبری
با واسطه توسط مردم انتخاب میشود. 33 سال است که مردم حاکم بر
سرنوشتشان هستند و دیگر آن دوره گذشته است.
شورای پول و اعتبار یک مرجع حاکمیتی است اما برخی افراد را در
آنجا قرار دادهاند که ربطی به دولت ندارد و حق رای دارند یا
حتی برخی تلاش کردهاند که در انتخاب رئیس بانک مرکزی حق وتو
به برخی نهادها بدهند. برخی خیال میکنند که هرچه زیر دست آنها
باشد درست است و اگر از زیر دست آنها خارج شد اشکال دارد. آیا
اداره زندان و پزشکی قانونی و ثبت اسناد و املاک یک کار اجرایی
نیست و آیا باید در اختیار قوه قضاییه باشد؟ ما مشاهده میکنیم
که گاهی یک اتفاق میافتد و پزشکی قانونی، قاضی و دادستان همه
یک نظر میدهند. اخیرا هم دیدیم که میخواستند کانون وکلا را
هم در اختیار بگیرند. به نظر من نباید این امور همه زیر نظر یک
قوه باشد.
آیا آییننامه مجلس میتواند اختیارات و مسئولیتهایی برای
سایر قوا و رئیسجمهور تعریف کند؟ سوال دیگر این است که اگر
مجلس لایحه دولت را به گونهای تغییر دهد که با شکل اولیهاش
به کلی تفاوت داشته باشد، آیا باید دولت این مصوبه را اجرا کند
و در صورت اجرا تبعات آن به عهده کیست؟
مسئولیت تنظیم و اجرای بودجه به عهده کیست؟ آیا مجلس میتواند
در بودجه جهتگیریها را تغییر دهد؟ در این صورت چه ضرورتی به
دادن بودجه است؟ آیا مجلس میتواند همراه بودجه قوانین عادی را
هم تغییر دهد؟
زمانی که بحث تعطیلات مطرح بود، با توجه به اینکه تعطیلات ما
در مقایسه با سایر کشورها کم است و ما کشورهایی داریم که 136
روز تعطیلی دارد در حالی که در کشور ما تنها 77 روز است، در آن
زمان بحثهایی مطرح شد که از نوروز کاسته شود یا بر عید فطر یک
روز افزوده شود. یکی از آقایان اعتراض کرد و گفت چرا تعطیلات
عید فطر را زیاد کنیم تا مردم بعد از یک ماه روزهداری به
مسافرت بروند و فساد کنند؟ چرا برخی خیال میکنند وقتی مردم به
تعطیلات میروند فساد میکنند؟
برخی از لذت و تفریح مردم ناراحت میشوند و به همین دلیل وقتی
میخواستیم به مردم سوخت بنزین برای سفر بدهیم، مخالفت
میکردند.
پیک نت 14 آذر |