هنگامی که فعالان انتخاباتی به ضرب و زور انواع شکنجه وادار
میشوند «فتنه بودن» فعالیت مشروع و قانونی خود را اعتراف
کنند، بازماندگان رژیم ضدانتخاباتی شاه نیز دلیلی نمی بینند که
در قبال دو کودتای ضد مشروطه(۱۲۹۹)
و ضد ملی(۱۳۳۲)
عذرتقصیر به پیشگاه ملت ایران آورند و با همان ترفندهای
کودتاچیان انتخاباتی، کودتای نوژه را نوعی «مبارزه» بر ضد
«فتنه خمینی» و کودتای
۲۸
مرداد را «رستاخیز ملت ایران» بخوانند. آن جا که دموکراسی باشد
و انتخابات آزاد برگزار شود، مردم رو به سوی آینده و بین «بد»
و «خوب» و یا «صالح» و «اصلح» یکی را می گزینند ولی آن جا که
نظامیان عرصه انتخابات و سیاست و اقتصاد را به اشغال خود درمی
آورند، صورت مسئله عوض می شود و به شکل «دیکتاتوری مذهبی بدتر
است یا دیکتاتوری غیرمذهبی و سکولار» در می آید و جای دوگانه
«آزادی یا دیکتاتوری» را چنین سؤال هایی می گیرد: «آیا کشتن سه
هزار نفر بدتر است یا کشتن ده هزار نفر؟»، «آیا منوچهر ثابتی
بدتر است یا سعید مرتضوی؟» متأسفم که امروزه پس از سی و چند
سال چنان به دوران شاه نزدیک شده ایم و تشابه جویی رفتار
اقتدارگراها به رفتار شاهانه کار را به جایی کشانده است که در
عکس العمل به همین رفتارها، عده ای با شاهان پهلوی هم دلی کرده
و برای آن روزگاران دل تنگی کنند.
کار به جایی رسیده است که سربازجوی شکنجه گر ساواک نیز در
منطقه تاریک آبروباختگی جناح حاکم، آبروی نوینی برای خود جست و
جو میکند و برسیاق قلم به مزدانی که جنبش سبز را «فتنه» می
خوانند قلم به دست گرفته و پاک ترین فرزندان انقلابی این کشور
را صرفا به علت این که علیه اعلیحضرت قیام کرده بودند، «فاسد»
و مفتون به فتنه بیگانگان می خواند.
پیک نت
26 آذر |