ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 

صفحه اول

پیوندهای پیک

بايگانی پيک

28 آبان  1391

infos@pyknet.net

 
 
 

نامه عمادالدین باقی به رئیس قوه قضائیه

تا حکومت عزم راسخ برای جلوگیری از آنچه در زندان ها می گذرد نداشته باشد

قتل و جنایت در زندان ها

باز هم تکرار خواهد شد!

 

عمادالدین باقی، بنیانگذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان، در ارتباط با قتل "ستار بهشتی" در زندان اوین، نامه ای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشته و مستند به قوانین جاری در جمهوری اسلامی رسیدگی کامل به این قتل را برای جلوگیری از تکرار آن در زندان ها خواستار شده است. در بخش هائی از این نامه آمده است:

در شرایطی که روزنامه ای را بخاطر مقاله یا کاریکاتوری که تا قبل از جنجال سازی علیه آن چه بسا کسی ملتفت آنها نبوده توقیف می شود و فردی بخاطر نوشتن مطلبی در یک نشریه یا حتی یک وبلاگ ناشناخته و بدون بیننده (مانند ستار بهشتی که موضوع این نوشتار است) بازداشت و به جرم تبلیغ علیه نظام محکوم به حبس می شوند، اما فرد یا افرادی با بازداشت های ناموجه و رفتارهای منجر به قتل (مانند محسن روح الامینی، محمد کامرانی و امیر جوادی فر قربانیان کهریزک، زهرا بنی یعقوب، زهرا کاظمی، هدی صابر، هاله سحابی ، ستار بهشتی و غیره) مصداق وسیع ترین و واقعی ترین و موثرترین تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت و.. می شوند و جهان را علیه نظام برمی انگیزند اما رسیدگی و مکافات متناسب را نمی بینند و کسانی که به شکایت ها از بدرفتاری هایشان رسیدگی نمی شود در حصن حصین امن هستند این حوادث بازهم تکرار خواهد شد.

 
 
 
 
 

به عنوان شهروندی عادی که سی سال است قلم می زند و به سبب غبارهای یاس از کنش مدنی در وصول به مراد، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر خطاب به اصحاب قدرت و ارباب دولت را در نیام برده بود صدور بیانیه ای از سوی قوه قضاییه مبنی بر” عزم جدی دستگاه قضایی کشور برای برخورد سریع، قاطع و بدون اغماض با مقصر یا مقصرین مرگ ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویس” و اقدام نمایندگان مجلس برای تحقیق در این موضوع و به ویژه نطق تاریخی آقای احمد توکلی در مجلس که برگ درخشانی در کارنامه اش خواهد بود مجموعا گام مثبت و ستودنی و روزنه امیدی شد که امید افسرده مان را بیدار و بار سنگین امر به معروف را بر دوش نحیف مان نهاد و چون نگرانی هایی هم در تبدیل شدن آن به سرنوشت برخی پرونده های دیگر وجود دارد انگیزه نگارش این سطور شد.

داستان ستار بهشتی یکی دیگر از رشته آزمون هایی است که در برابر همگان اعم از حاکم و غیر حاکم قرار گرفته است

اگر بخواهیم قانونی به این موضوع بسیار مهم رسیدگی کنیم دیگر مسئله محدود به این نیست که ستار بهشتی چرا بازداشت شد؟ اتهامش چه بود؟ نهادهای بازداشت کننده تحت امر کجا هستند؟ آثار ضرب و شتم دیده شد یا نشد؟ و دهها مسئله دیگر. مسئولیت مستقیم حادثه از این پس متوجه تمام کسانی می گردد که از آن اطلاع دارند و انتظار می رود رسیدگی کنند. مسئله اصلی این است که ؟«متهم از هنگام ابلاغ برگ جلب تا حضور در نزد قاضی تحت نظر و محافظت خواهد بود»(ماده۱۲۳ق.آ.د.ک) و طبق قانون، هر کسی با هر اتهامی بازداشت می شود مسئولیت جان و سلامتی او با حکومت است حتی اگر او نه قاتل عادی که قاتل امام مسلمین باشد .

نکته مهمی که قابل تذکر است اینکه این حادثه اولین نبوده اما آخرین هم نخواهد بود مگر اینکه یکجا عزم دستگاه های مربوطه برای رسیدگی دقیق و قاطعانه به آن جزم شود و بخاطر خیر دنیا و آخرت خویش هم که شده از کنار آن نگذرند و دست کم احتمال بدهند که روزی ممکن است این ستارها خود یا خویشان خود انها باشند.

فاجعه ای بزرگتر از مرگ ستار بهشتی این است که تکرار این حوادث عادی شود و حساسیت درخور نسبت به ان در سطوح مختلف جامعه و حکومت از میان برود و این می تواند نشانه ای بالینی و هشدار نسبت به یک فروپاشی اجتماعی باشد که زنگ خطری جدی است و اگر سریعتر تدبیری اندیشیده نشود چنین جامعه ای حساسیت خود را نسبت به هر نوع تجاوزی از دست خواهد داد.

اگر ماموران دولتی احساس امنیت کنند و نوعی مصونیت برای خود ببینند و گمان کنند هیچگاه حکومت جانب یک شهروند معمولی را نمی گیرد و بخاطر او کارگزار خود را محکوم نمی کند تجری می یابند. بارها از مامورانی که در جایگاه حساسی قرار دارند در اعتراض به نقض قانون از انها شنیده ایم که “بروید شکایت کنید”. این عبارت از آن رو لقلقه زبان این ماموران است که خیال شان از عدم رسیدگی آسوده است و نیز دیده اند که نوعا مامورانی که متهم به جرائم سنگین بوده اند به نحوی از چنگ عدالت گریخته اند.

در سنوات گذشته بارها گزارش هایی درباره برخی بدرفتاری ها منتشر شده است. معتقدم حکومت برای پیشگیری از فجایعی چون ستار باید چندان نسبت به این موضوع حساس باشد که به این ادعاها حتی اگر مشکوک می پندارد رسیدگی بیطرفانه نماید. ممکن است درباره برخی از این شکایت ها گفته شود که اگر آنها واقعا قصد خیرخواهی و اصلاح و احقاق حق داشته و در پی جوسازی علیه نظام نبودند به جای رسانه ای کردن شکایت خویش باید آن را از طریق مجاری قانونی تعقیب می کردند. اما شخصا مواردی را در جریان هستم که صرفا به منظور پرهیز از تلقی شائبه های سیاسی از انتشار عمومی شکواییه هایی که تصادفا قرائن و دلایل بیشتری برای درستی ادعای خویش داشته اند از نشر عمومی آن پرهیز کرده اند اما با گذشت چندسال از ان هنوز هیچگونه رسیدگی صورت نگرفته است و شاید هم بدون اطلاع شاکی و رسیدگی لازم، پرونده را مختومه کرده اند. هنگامی که انتشار شکواییه ها با چنان شبهاتی غیرقابل رسیدگی شوند و شکواییه هایی که از رسانه کردن هم خودداری ورزیده و مسیر کاملا قانونی را طی کرده اند نیز رسیدگی نشوند معنایش این خواهد بود که قرار نیست هیچ شکایتی علیه بدرفتاری ماموران مورد رسیدگی قرار گیرد و عدم رسیدگی به شکایت های رسانه ای نشده دلیل قبلی در خصوص عدم رسیدگی به شکایت های انتشار یافته را هم بی اعتبار می کند و حجتی می شود بر اینکه اگر آنها نیز شیوه پیگیری از مجاری قانونی را دنبال می کردند به نتیجه ای نمی رسیدند. بدیهی است که چنین وضعیتی بستر مساعدی برای وقوع و تکرار حوادثی چون ماجرای ستار بهشتی خواهد بود.

در شرایطی که روزنامه ای بخاطر مقاله یا کاریکاتوری که تا قبل از جنجال سازی علیه آن چه بسا کسی ملتفت مقاله یا کاریکاتور هم نبوده توقیف می شود و فردی بخاطر نوشتن مطلبی در یک نشریه یا حتی یک وبلاگ ناشناخته و بدون بیننده(مانند ستار بهشتی که موضوع این نوشتار است) بازداشت و به جرم تبلیغ علیه نظام محکوم به حبس می شوند اما فرد یا افرادی با بازداشت های ناموجه و رفتارهای منجر به قتل(مانند محسن روح الامینی، محمد کامرانی و امیر جوادی فر قربانیان کهریزک، زهرا بنی یعقوب، زهرا کاظمی، هدی صابر، هاله سحابی ، ستار بهشتی و غیره) مصداق وسیع ترین و واقعی ترین و موثرترین تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت و.. می شوند و جهان را علیه نظام برمی انگیزند اما رسیدگی و مکافات متناسب را نمی بینند و کسانی که به شکایت ها از بدرفتاری هایشان رسیدگی نمی شود در حصن حصین امن هستند این حوادث بازهم تکرار خواهد شد.

 

پیک نت 28 آبان 1391

 
 

اشتراک گذاری: