خلاصه گفتگوی هفته نامه "آسمان" با عبدالله نوری، اولین وزیر
کشور کابینه محمد خاتمی و نماینده آیت الله خمینی در سپاه را
در ادامه می خوانید:
ما باید یک مشی درست، منطقی
و قابل دفاع انتخاب
کنیم، روی آن پافشاری و آن را ترویج نماییم و در این راستا مهم
نیست که ما را چگونه تحلیل میکنند. در جامعه ممکن است برخی
افراد خود را میزان تعیین حق و باطل بدانند و افراط و تفریط را
براساس نظرات خودشان بسنجند. با این روحیه چنانچه حاکم باشند
به پشتوانه قدرتی که در اختیار دارند اینگونه رفتار میکنند و
اگر خارج از حاکمیت باشند، با فرافکنی، دیگران را نفی میکنند
تا حرف و نظر خود را به اثبات برسانند. اتهام زدن به افراد، که
چون همانند من نظریه پردازی نمیکند، پس او سازشکار شده و شاید
پشت پرده ساخت و پاخت کرده از یکسو، یا در مقابل وقتی
نمیتوانیم استدلال درستی در نقد
و یا رد نظر افراد ارائه دهیم،
او را وابسته به صهیونیسم و آمریکا و فلان و بهمان معرفی
کنیم، نشان دهنده ی بنیان سست و ضعف منطق و رفتاری غیراخلاقی
و غیرمدنی است.
شخص من هم ممکن است در جایی تند عمل کرده باشم و برعکس آن نیز
ممکن است جایی کند عمل کرده باشم. من بعد از جریانات انتخابات
سال 88، سعی
زیادی داشتم با حداقل احساسات فکر و تامل کنم، جریان
اصلاحات و جنبش سبز مسیری را
و حکومت نیز مسیر دیگر را میپیماید و این انشقاق، تفرقه و
دوگانگی منافع ملی را تأمین نمیکند. جریانی که منتقد وضع
موجود است، چه اصلاح طلبان و چه مجموعه نیروهای جنبش سبز که
بیشتر پیگیر آراء و نظرات برادران بزرگوار جناب آقای کروبی و
جناب آقای میرحسین موسوی هستند، مخالف افراطی گری و خشونت ورزی
می باشند. شما به وضع امروز سوریه نگاه کنید. معارضین خود را
حق و دموکراسی خواه و بشار اسد را ناحق و دیکتاتور میدانند.
حکومت سوریه هم خود را حق و معارضین را گروهی تروریست و مزدور
میداند. نه حکومت سوریه حاضر است از مواضعش عقبنشینی کند و نه
معارضین. هر روز نیز کشور سوریه و مردم آن بیشتر در حال نابودی
هستند. خیلی بعید است با اسلحه و گلوله بشود دموکراسی و حقوق
بشر را نهادینه کرد، بدون اینکه چشم اندازی از یک راه حل
منطقی و پایدار دیده شود. امروز در سوریه یک ویرانی وحشتناک و
کشتار هولناک به راه افتاده است. حالا بعد از 2 سال، درگیری در
سوریه، چه نتیجهای جز نابودی حرث و نسل یک کشور به بار آمده
است؟ و بر فرض، که در نهایت هم معارضین سوریه پیروز شوند، باید
محاسبه شود که آیا شیوه ی آنها بهترین شیوه بوده است؟ بنابراین
جمعبندی من این است که جریان اصلاحات و جنبش سبز به عنوان جبهه
با نفوذ و منتقد، باید همچنان مسیر معقول و بدور از خشونت را
با جدیت ادامه دهند و
لحظه ایی از پیگیری حقوق اساسی، قانونی و شهروندی شان غافل
نشوند.
- البته اوضاع ما نسبتی با اوضاع سوریه ندارد. برای آنکه
مخالفان دولت سوریه به دنبال تغییر نظام هستند. ولی شما
میگویید که اصلاحطلبان منتقد هستند.
ممکن است هر جریان یا شخصی بگوید که من در چارچوب مصالح ملی
عمل میکنم. الان هم حکومت این را میگوید، هم اپوزیسیون. من
به برداشت حکومت از مصالح ملی کاری ندارم. بالاخره عملکرد
حکومت نشان میدهد که به چه چیزی میاندیشد و مصالح ملی را
چگونه تعبیر میکند. بحثی که من داشتم این بود که اصلاحطلبان
و جریان جنبش سبز، به یک تعریف واحد برسند. به جای آنکه با
سخنان پراکنده از مصالح ملی تعریفی ارائه شود و راهحلی بیان
گردد همه جمعی حرکت کنند و یک حرف واحد بزنند.
- به نظر شما به لحاظ حکومتی آیا زمینه وجود دارد که آدمها
دور هم جمع شوند؟
نمیدانم. من میگویم ما نباید خود را محدود در شرایطی که به
جریان اصلاحات تحمیل میشود، کنیم. خودمان تلقین نکنیم که
شرایط برای فعالیت و تلاش وجود ندارد. باید به روشهای گوناگون
تست کنیم. ممکن است اجازه ندهند ولی ما قدم اول را برداریم و
به طرف مقابل نشان دهیم در تلاش خود مصمم و جدی هستیم.
جریان اصلاحات اگر منتقد وضع موجود است نباید فقط به
بیان نقاط منفی بپردازد.
باید برنامه نیز داشته باشد. به عنوان مثال اگر ما نسبت به
فساد و ناامنی در جامعه منتقد و معترض هستیم باید ایدهای هم
برای اصلاح داشته باشیم. اگر نسبت به تورم و گرانی، بیکاری و
سایر مشکلات اقتصادی معترض هستیم باید خودمان برای بهبود وضع
اقتصادی دارای ایده و برنامهای واقعبینانه براساس امکانات و
شرایط موجود کشور باشیم و یا برنامهای واقعبینانه برای تغییر
شرایط موجود کشور داشته باشیم. در بخش سیاست خارجی و
مشکلاتی که هم اکنون با جامعه جهانی پیش آمده و یا سایر بخشها
باید ایدهها و برنامههای روشنی داشته باشیم. مناسب
است دوستان جریان اصلاحات جلسات منظم فکری داشته باشند و مسائل
مهم کشور را بررسی کنند و با واقع بینی برای مشکلات و معضلات
راهحل ارائه نمایند.
مردم مخاطب جریان اصلاحات هستند و باید یکپارچه و منسجم
برنامهها طرح گردد، یا حکومت از آن استفاده میکند یا
نمیکند. اگر نکرد، حداقل مردم در جریان قرار میگیرند که حرف
و برنامه اصلاحطلبها چیست.
اینکه جریان اصلاحات به انتخابات فکر کند، نهتنها منفی نیست،
بلکه مثبت است. اینکه
اصلاحطلبان بخواهند ایدهها و نظرات و برنامهشان
را، خود، اجرا کنند خیلی خوب است. حالا
ممکن است عدهای در داخل یا خارج کشور مخالف شرکت اصلاحطلبان
در انتخابات باشند و لکن این نوع مباحث ناظر به انتخابات نیست.
حتی ممکن است در این جلسات اصلاحطلبان به این نتیجه برسند که
در انتخابات شرکت نکنند. همین نیز یکی از مباحث جلسات هست و
لکن جبهه اصلاحات برای اداره جامعه، باید ایده و برنامه روشنی
داشته باشد.
ما میگوییم شرایط کشور را براساس واقعیات باید سنجید. اگر در
کشور شرایط بهتری برای اداره امور اجرایی بهوجود بیاید،
نهتنها مخالف نیستیم بلکه خوشحالیم. حالا برخی فکر میکنند که
میتوانند شرایط بهتری را به وجود بیاورند، بسیار
خوب بیاورند. آنچه قطعی است با بی عملی و انفعال هیچ اصلاح و
تغییری اتفاق نخواهد افتاد. ما میگوییم خودمان را در بنبست
قرار ندهیم. نباید در بنبست بمانیم. نمیگویم نقشه راه برای
خروج از این بن بست روشن است، اما تاکید داریم که باید تلاش
کنیم و بدانیم مسیر پر خطر و سختی در پیش است و برای رسیدن به
هدف متناسب با آن باید فعالیت کنیم. ممکن است راهی بیابیم و
ممکن است نتوانیم. ولی برای خروج از بنبست سعی کنیم. اگر
کسانی تصور میکنند که میتوانند راههای طلایی برای خروج از
این بن بست ارائه نمایند، اقدام کنند. اما اگر راههای آنها
قرار است ایران را تبدیل به یک سوریه دیگر بکند ما مخالف
هستیم. روش جبهه اصلاحات مسالمتجویانه و مبتنی بر روشهای
مدنی است و با این روش به نتایج بهتری میتوان رسید. نباید
برای رسیدن به نتیجه عجله کرد.
پیک نت 28 آبان 1391 |