در بازار ورق و استیل هم، فروش تعطیل شده
. فروشندگان لوازم خانگی نمی دانند جنس را چند بفروشند
و چقدر گران تر باید بخرند. بازار کامپیوتر تقریبا در
کمُا فرو رفته و بازار موبایل نیز همینطور. خرید و فروش خودرو
نیز وضع
مشابهی دارد. راسته های لوازم الکتریکی لاله زار و کاغذفروشیهای
ظهیرالاسلام و لوازم صوتی تصویری های جمهوری و … هم همین
نگرانی
ها را دارند. با ریال باید بفروشند و با دلار جنس بخرند. قیمت
جنس، امروز چه باشد؟ قیمت دلار فردا چقدر است؟
واقعی تر از وضع و حال بحرانی
بازار، وضع جیب و معیشت مردم است. واقعی تر از دلار
4 هزار
تومانی، حقوق سیصد هزار تومانی کارگران
است. از آن واقعی تر، ورشکستگی تولید و صنعت و کسب و کار در
کشور. کار از فاجعه و بحران گذشته است.
قوای مقننه و قضاییه و روحانیون درباری و رسانه های
ابزار دست که برای دستمالی حاضرند قیصریه را به آتش بکشند و
برای
هر هیاهویی حاضرند امضا جمع کنند و بحران ایجاد کنند و این و
آن
را به تیغ و تیر بسپارند، حالا که پول ملی در حال تبدیل شدن به
کاغذ پاره است و نتیجهی سیاست های غلط حاکم بر کشور، پرتگاهی
است که چند قدمی بیشتر به آن نمانده؛ نه امضایی می کنند و نه
اعتراضی، و نه استیضاحی و نه محاکمه ای. نمایندگان و
مسئولان قضایی پای پلکان هواپیما برای خیر مقدم حاضر به یراق
اند، اما پای سوال و پیگرد که می رسد، پایشان می لنگد و می
لغزد
و دستشان می لرزد. در این فضا، چه راهی جز برکناری و استعفای
دسته جمعی همه ی مسئولان اقتصادی و مدیران ارشد تصمیم گیر در
کشور میتوان برای حل بحران پیشنهاد کرد؟ و غیر از اعلام عدم
کفایت جملگی مسئولان کنونی نظام، آیا راه دیگری هم باقی مانده
است؟
وقت تعارف و مجامله نیست. کار از تجاهل و معامله گذشته است.
اینکه بگوییم آقا لطفا تدبیر کنید و خواهش می کنیم
تغییری ایجاد کنید و … دیگر درمانگر این دردهای مزمن نیست.
جامعه
دیگر حوصله ی اینکه دلسوزانه از عقلای نظام خواسته شود جلوی
گسترش بحران را بگیرند و به تصمیم گیران و این و آن هشدار داده
شود، ندارد. اگر پیش از این هم فرصتی برای رفتن این و آمدن آن
و
پایین و بالا کردن یکی دو سیاست جزئی و بازی کردن با افکار
عمومی
و بازی دادن مردم و … بود، حالا دیگر گذشته و فرصتی نیست.
امروز
وقت تغییر است. فردا حتما دیر است.
مسئولان فعلی کشور باید مسئولیت عملکرد خود را بپذیرند،
کنار بروند و کار را به کاردان بسپارند. مردان و زنان کاردان و
پرتوان در این کشور کم نیستند. نخبگان ایران زمین بسیارند.
مطمئنا رده های دوم و سوم آنها هم بهتر از مدیران و رهبران
فعلی
می توانند کشور را اداره کنند. لااقل اگر از عهده ی پیشرفت
کشور
و رقابت با همسایگان بر نیایند، مثل مدیران فعلی اینچنین هستی
ملک و ملت را به باد نمی دهند.
استعفا و کناره گیری،
اولین قدم برای اصلاح است. آیا انتظار بیجایی
است که با این وضع بازار و کسب و کار و
این حال و روزی که کشور را در معرض جنگ و
ایران را در آستانه ویرانی قرار داده، مدیران
اصلی کشور مسئولیت بپذیرند و کنار بروند؟ (این مقاله که خلاصه
آن را با اندک تغییراتی در قیمت دلار خواندید، بصورت مشروح در
وبسایت کلمه منتشر شده است.)
پیک نت 13 مهر 1391 |