عبدی دراین این مصاحبه می گوید:
با وضعیتی که وجود دارد هر فرد اصلاحطلبی به عنوان یک کنشگر
سیاسی، بیش از آنکه تمرکزش به آینده جریان اصلاحات معطوف باشد،
در درجه اول تمرکزش به آینده کل کشور است. در جامعه کنونی ما
اتفاقات مهم و زیادی میافتد که کسی به آنها توجه نمیکند و
به آنها نمیپردازد، علت این نپرداختن هم آن است که مردم یا
حساسیت خود را از دست دادهاند یا در حال حاضر با مشکلات بسیار
مهمتری درگیر هستند و این حسنی برای جامعه ما نیست. این حسن
جامعه ما نیست که وضعیت تحریمها، تولید و صادرات نفت و وضعیت
سیاست خارجی کشور و نیز تورم و بیکاری و انواع فساد به اینجا
رسیده است. نیرو و تشکیلاتی که میتواند مملکت را از این بحران
خارج بکند در درجه اول، اصلاح طلبان هستند. اصلاح طلبان
میتوانند با اتخاذ خط مشی خاص خود، اوضاع کشور را به قبل از
سال
۸۷
برگردانند و آن اوضاع مملکت را از این که هست نجات خواهد داد
ولو اینکه احتمال دارد که حکومت به آنها پاسخ مثبت ندهد.
در حال حاضر اصلاح طلبان در سه گرایش عمده هستند: گروه اول
اعتقاد راسخ دارند که باید به سیاست سابق برگشت و سه سال اخیر
را روندی غیر طبیعی نسبت به گذشته میدانند.
گروه دیگر اعتقاد دارند که همین وضعیت کنونی را باید ادامه
داد. گروه سوم هم در این میان معلق و حیران هستند و نمیدانند
که چکار کنند و چه چیزی بخواهند، به این دلیل گاه به سمت گروه
اول میروند و گاهی به سمت گروه دوم.
اگر من بخواهم در مورد آینده اصلاحات قضاوت کنم باید بگویم که
بستگی به این دارد که کدام یک از دو گرایش اول پیروز میشوند و
دست بالا را میگیرند، بخشی از این اتفاق به حکومت برمیگردد،
حکومت نقش بسیار تعیین کننده ای در موفقیت هرکدام از این دو
گرایش دارد. برخی از افراد در حکومت دوست دارند که گرایش دوم
پیروز گردد یعنی همین مسیر سه ساله ادامه پیدا کند، مسلم است
وقتی که اینگونه دوست دارند مطابق این خاص خودشان نیز عمل
میکنند.
مطمئن هستم که افرادی نیز در حکومت دوست ندارند که این وضع
ادامه پیدا کند و خواهان آن هستند که گروه اول دست بالا را
بگیرد، بنابراین هر چه فضا بازتر شود و نشانهها برای حضور
موثر و البته واقعی و نه صوری در انتخابات بیشتر گردد، دست
گروه اول بالاتر قرار میگیرد. هر چند نمیخواهم تمام
مسئولیتها را متوجه حکومت بکنم، ولی من به عنوان یک کنشگر
سیاسی که خودم طرفدار گرایش اول هستم، میگویم که حکومت اگر
کاری به نفع کشور میخواهد بکند باید این گرایش را تقویت کند
البته این کار از طریق بسط آزادیهای بیان و مطبوعات و
اجتماعات و نیز گشایش در امور دادرسیها میسر است. اما وقتی به
عنوان یک ناظر بیرونی به قضیه نگاه میکنم، متوجه این امر
میشوم که اگر چنانچه فشار بیشتر گردد پاسخها هم به گرایش اول
کمتر میشود.
در انتخابات هم هر سه گرایش رفتار خود را نشان میدهند و گرایش
سوم هم نگاه میکند که واقعیت اجتماعی با کدام گروه و گرایش
منطبق است و به سمت همان گروه میرود. الآن نمیتوانم پیش بینی
قطعی کنم گرچه معتقدم در چهار ماه گذشته گرایش اول قدرت بیشتری
پیدا کرده و امیدوارم که رفتارهای حکومت باعث تضعیف این گرایش
نشود هر چند اقدام موثری هم در جهت حمایت از آنان دیده
نمیشود. این برای خود حکومت هم مطلوب نیست که ریزشهایی در
کلیت نظام صورت گیرد. در هر حال خیلی اطمینانی به آینده ندارم
که چه پیش میآید و اگر امروز انتخابات برگزار شود من همان
سردرگمی انتخابات سال گذشته را میبینم و این سردرگمی برای خود
حکومت هم خوب نیست. اما اگر روند چهار ماه گذشته(با سرعت
بیشتری) ادامه پیدا کند و نظام هم چراغ سبزهایی جدی نشان دهد و
یک نوع بازسازی در اصلاحات انجام گیرد، بسیار موثر است و وضعی
که مملکت اکنون با آن درگیر هست تلطیف میشود و به احتمال
فراوان از این وضعیت بیرون میآییم.
الف. آقای عبدی، یک نقش حکومت درباره مقدمات و ایجاد بستر
آزادی بیان و آزادی احزاب و جریانات سیاسی است. اما بحث دیگر
در مورد نسبت حاکمیت با شخصیتها و فعالین سیاسی است، تا جایی
که از رویکرد سیاسی حاکمیت استباط می شود نظام ضمن تکریم آزادی
اما برای بازگشت برخی فعالین سیاسی جریان اصلاحات قائل به یک
سری شروط است. مثلاً یکی از شرطهایی که برای فعالین سیاسی
اصلاحات است این است که موضع صریح و روشن خود را نسبت به
اتفاقات بعد از انتخابات سال
۸۸
اعلام کنند. نظر شما در این باره چیست ؟
اصل گذاشتن این شرط اشکال دارد چون این شرط هیچ مبنای قانونی
ندارد و اختلافات بر سر همین شرط است. نظام باید بر اساس قانون
رفتار بکند و اگر بخواهد بر اساس قانون رفتار بکند، وضع آزادی
بیان این نخواهد بود که الان هست، آزادی بیان بسیار گسترده
خواهد بود. چرا ؟ جواب این موضوع خیلی روشن است برای اینکه این
سیستم در سالهای گذشته همین قوانین را داشته است و آزادی بیان
هم بسیار گسترده بوده است. نمیشود هر روز از فلان شورای و یا
جای دیگر برای سایتها و روزنامهها دستورالعمل بنویسند که
اینطور ننویسید و یا اینطور بنویسید این با آزادی بیان
قانونی اختلاف فاحش دارد.
بنابراین اصل شرط و شروط گذاشتن به لحاظ منطقی و قانونی ایراد
دارد. اما این مساله به لحاظ سیاسی هم اشکال دارد. سیستم چه
جایگاهی دارد که این شرط را بگذارد، مگر حضور در انتخابات
امتیاز است که میخواهد به این عده بدهد که برای آنها شرط
میگذارد؟ اگر سیستم نیازی به حضور این افراد ندارد می تواند
همینطور ادامه بدهد و برود. چرا این سیستم در مذاکرات هسته ای
و خیلی امور دیگر اجازه میدهد که خارجیها برای بازدید
میآیند و خیلی کارهای دیگر میکنند تا اعتماد جلب کند اما
هنگامی که نوبت به مردم خودش میرسد دهها شرط و شروط میگذارد
که این کار نکنید و آن کار را بکنید.
مواضع من در رابطه با انتخابات سال
۸۸
کاملاً با بقیه فرق میکند، اما این شرط گذاشتن را روحیهی
درستی برای سیاست نمیدانم، چون به لحاظ قانونی هم این شرط
گذاشتن مشکل دارد.
اگر شخصی بخواهد از بیرون و منصفانه به انتخابات سال
۸۸
نگاه کند، اینطور نیست که به یک طرف نمره صد بدهد و به طرف
دیگر نمره صفر، اصلاً چنین چیزی نیست. من موافق منتقدین موجود
نتایج انتخابات
۸۸
نیستم اما در آن طرف هم خیلی چیزها میبینم که حتی نمیتوانند
به یک بخش آن جواب دهند. بنابراین هر دو طرف مقصر هستند و اگر
قرار است نسبت به گذشته بازنگری صورت گیرد، هر دو طرف باید
بازنگری در کارهای خود بکنند، اما هر دو طرف این را نمیگویند،
ولی قادراند که بازنگری را در عمل انجام دهند. نکته کلیدیتر
اینکه، کسی که قرار است علیه سال
۸۸
موضع گیری کند شرکت این فرد در انتخابات به درد حکومت نمیخورد
و باید به این موضوع توجه کرد. ضمن اینکه از کی تا حالا حکومت
با آدمها اینطور برخورد برخورد کرده است. این همه آدم که
اتهامات گسترده دارند اما هر روز پستی بالاتر میگیرند
نمونهاش همین آقای مرتضوی، چه کسی به اتهامات وی رسیدگی کرد؟
ولی وقتی نوبت دیگران که میشود بدون هیچ اتهامی، درخواست
رسیدگی می کنند. این نحوه برخورد سیاست، اساساً بن بستی است که
جامعه را درگیر خود کرده است.
بنابراین صرف شرکت در انتخابات، خود نوعی بازنگری است . کسی که
سابقاً گفته بود در انتخابات تقلب موثر شده، با شرکت در
انتخابات به طور ضمنی در عقیدهاش تجدید نظر کرده است.
الف. اما رایی که آقای خاتمی داد علیرغم همه انتظارات از سوی
جامعه به عنوان بازگشت پذیرفته نشد. شاید یک دلیل آن این بود
که جناب خاتمی بعد از رای دادن باز مواضع اختلاف برانگیز و
مبهم اتخاذ کرد.
از طرف جامعه صحبت نکنیم بهتر است، صحبت شما جوری است که انگار
نبض و اختیار جامعه در دست شماست و از طرف آن صحبت میکنید، در
این بین هیچ کسی هیچ نظر سنجی از طرف جامعه نکرده که شما این
را میگویید. فرض کنید که هیچ کس آقای خاتمی را قبول نداشته
باشد، نهایت اینکه در انتخابات رای نمیآورد اینکه مسئله ای
نیست یا ممکن است کاری انجام دهد که برای مردم جذابیتی نداشته
باشد و مردم به او رای نمیدهند.
آقای خاتمی حتی اگر معتقد باشد که در انتخابات تقلب شده، بر
اساس موضع سیاسی که دارد شرکت میکند. مگر آقای خاتمی در مجلس
هشتم با آقای کروبی در مورد بیاعتباری انتخابات نامه ننوشت و
بعد هم در انتخابات بعدی شرکت کرد؟ خوب چرا قبلا پذیرفتند که
ایشان این موضع را علیه اعتبار انتخابات بگوید و باز هم شرکت
کند؟ بنابراین بیایید اینطور به قضیه نگاه نکنیم، اینگونه
نگاه کنیم که ایشان شرکت کند و سعی کنیم زمینهها را طوری
فراهم کنید که اتفاقات سال
۸۸
رخ ندهد.
پیک نت 13 شهریور |